روایت - جمهور جدید که با شعار “اعتدالگرایی” و “میانهروی” به میدان آمده بود، از همان دوران تبلیغات انتخاباتیاش اعلام کرد که برای فرهنگ مملکت برنامهها دارد و به این حوزه اهمیت ویژه میدهد:
“زمانی که فرهنگ ما دولتی است، مسائل ما حل و فصل نخواهد شد. چرا فرهنگ باید دست دولت باشد؟ درست است دولت باید سیاستگذار باشد و حمایت کند و اولین حمایتش در ایجاد قوانین شفاف و فضای امن باید باشد اما فرهنگ باید به صاحبان اصلی یعنی اصحاب هنر خود واگذار شود و از آنان حمایت شود… اینقدر بر بایدها تکیه نکنیم. هر روز یک بخشنامه و دستورالعمل صادر نکنیم. اگر باورهای دینی را تقویت کنیم، مردم میدانند چطور فرهنگ را تقویت کنند… باید به رسانهها و مطبوعات آزادی بدهیم وقتی به آنها آزادی دادیم باید جلوی فساد را بگیریم. نباید به نهادهای رسمی اکتفا کنیم… پهنای باند اینترنت در شأن ایرانیان نیست. دنیای امروز دنیای ارتباطات است اما متاسفانه در کشور عدهای در دنیای قرن نوزدهم سیر میکنند…”
رئیس دولت “تدبیر” و “امید” با این سخنان طرحی نانوشته را به حوزهی فرهنگ و هنر و به طور مشخص وزارت ارشاد دیکته میکرد؛ نظارت بر آثار توسط خود ناشران و پدیدآورندگان. به بیان دیگر در این طرح کلی و به اجرا درنیامده، سیستم ممیزی و سانسور از اتاقهای امن وزارت ارشاد به دفتر کار ناشران منتقل میشد و وزارت ارشاد پس از انتشار آثار، بر سلامت آنها نظارت میکردند. علی جنتی، وزیر پیشنهادی حسن روحانی برای وزارت ارشاد، از همان آغاز چنان که انتظار میرفت، سخنان حسن روحانی را در لزوم اجرای این طرح تکرار کرد، با این حال هیچکدام از ناشران بزرگ کشور نظر مساعدی دربارهی این شیوهی انتشار کتاب نداشتند. اکثر قریب به اتفاق آنها اعتقاد داشتند که این کار جز که بر دردسرهای آنها در راه انتشار کتاب بیفزاید فایدهی دیگری ندارد.
یکی از ناشران در پاسخ به این پرسش که “آیا بهتر نیست که سیستم انتشار کتاب در ایران نیز مشابه سیستم انتشار کتاب در کشورهای غربی بشود؟” میگوید: “این سیستم از همان سنگ اولش غلط گذاشته شده است! شما خیال میکنید فردا اگر جملهای در فلان کتاب به مزاج حضرات خوش نیاید، دیگر میگذارند آب خوش از گلوی ما پایین برود؟! آنوقت چه کسی میخواهد جوابشان را بدهد؟”
رفتار حکومت با مطبوعات که با همین سیستم “نظارت بعد از چاپ” منتشر میشوند در یک سال اخیر نشان میدهد که ظن ناشران و مولفان به حقیقت نزدیکتر است. ناشر دیگری در پاسخ به پرسش بالا میگوید: “در دولت قبلی آمدند و برای ما امتیاز منفی در نظر گرفتند؛ یعنی به ناشران گفتند اگر موردی خلاف اخلاق و عفت اسلامی و مصلحت مملکت در کتابهای ارائهشده به ارشاد پیدا کنند، یک امتیاز منفی در کارنامهمان میگذارند و اگر این امتیازهای منفی از یک حدی بیشتر بشود، مجوز نشر را باطل میکنیم! این سیستم حتی بعد از روی کار آمدن دولت جدید هم همچنان ادامه دارد، حالا برنامه دارند که مسئولیت را به طور کامل به دوش ما بیندازند.”
علی جنتی وزیر ارشاد که اعتقاد دارد “مسائل فکری موروثی نیست”، خبر از بازشدن فضای نشر داد. او از وجود لیستی متشکل از اسامی ۵۰ ناشر در دولت محمود احمدینژاد، سخن گفت که به آنها گفته شده بود حق عرضهی کتاب درنمایشگاه بینالمللی را ندارند:
“حدود ۴۰۰ عنوان کتاب بدون مجوز در ارشاد بود که بعضی از آنها کاملا رد شده بودند و برخی بلاتکلیف بودند فقط به این خاطر که توسط ناشرانی که در لیست سیاه قرار داشتند، منتشر شده بودند… نویسندگان داخل کشور هم اکنون هیچ ممنوعیتی برای چاپ کتابهای خود ندارند…”
جنتی با وعدههای گاه و بیگاهش امید را در دل ناشران و نویسندگان روشن کرد. حتی میرفت تا نگاه بدبینترین منتقدان به وزارت ارشاد هم دستخوش تغییر شود، اما آیا واقعا در عملکرد این وزارتخانه تغییر حاصل شده است؟
ممیزی در لباس اعتدال
بیآنکه بخواهیم بدبینی مفرط به خرج بدهیم، باید بگوییم که تغییر محسوسی در رفتار وزارت ارشاد، چنانکه جنتی وعده میداد اتفاق نیفتاده است. مثلی هست که میگوید: “از مرگ بگو تا به تب راضی شوند!” در کشوری که سردمداران حکومتیاش بر طبل آزادیخواهی و دموکراسی میکوبند و سرسختانه معتقدند که مملکتی که اداره میکنند، یکی از آزادترین ممالک دنیاست و در آن نه زندانی سیاسی دارند و نه روزنامه و کتابی توقیف میشود، همهچیز مسیر وارونه میپیماید تا به جایی برسد که از آغاز قرار نبوده به آنجا برسد. سیاستهای یک بام و دو هوای وزارت ارشاد همچنان با سرسختی دنبال میشود. بعد از گذشت یک سال از تغییر دولت، نویسندگان و مولفان همچنان در انتظار صدور مجوز کتاباند. کتابهای بسیاری هنوز مجوز نگرفتهاند که “زوال کلنل” محمود دولتآبادی یکی از آنهاست. کتابهای بسیاری هنوز گرفتار “اصلاحیه”های بررسهای ادارهی سانسورند و کتابهای بسیاری نیز پس از ماهها انتظار، “غیر قابل چاپ” اعلام میشوند. مصداق از مرگ گفتن و به تب راضی شدن این است که به نویسندهای که چهار سال تمام در انتظار صدور مجوز بوده است، گفته شود بخشهای مهم کتاباش را حذف کند تا کتاب قابل انتشار بشود. یکی از نویسندگان که از سانسورشدن کتابش دل پُری دارد میگوید: “تنها ناراحتی من این است که کسی باید روی کتاب من نظر بدهد که نمیتواند متن کتاب مرا بدون غلط روخوانی کند!” شاعری که کتابش گرفتار ممیزی شده است میگوید: “در شعری نوشتهام باد بر برگ گل بوسه میزند، بررسهای وزارت ارشاد از من خواستهاند که این مصرع حذف شود! از آنها دلیل خواستهام و پاسخ دادهاند که با عفت اسلامی منافات دارد!” البته در این گیر و دار، ناشران فتوحات کوچکی هم داشتهاند و آن به جریان افتادن برخی از کتابهای ممنوعشده است.
در اواخر دوران ریاست جمهوری محمود احمدینژاد، صد نفر از نویسندگان، شاعران و مترجمان کشور در بیانیهای خوستار لغو بدون قید و شرط مجوز کتاب شدند. در این بیانیه آمده است:
“تقلاهای چند سال اخیر وزارت ارشاد و دیگر دستگاههای همسو، برای اعمال هر چه شدیدتر سانسور و ایجاد محدودیتها و تنگناهای بیشتر در راه چاپ و انتشار کتاب بار دیگر ثابت کرد که افول و نزول شأن کتاب و کتابخوانی رابطهی مستقیمی با سانسور دارد. ( نقش وخامت وضع معیشتی مردم حدیث دیگری است). در این چند سال که تیغ سانسور فزونتر و تیزتر از گذشته بر شریانهای انتشار کتاب گذارده شده، سقوط تیراژ کتابها نیز بیشتر شده است. اگر پنج سال پیش تیراژ دوهزار نسخهای تیراژی معمول بود، اکنون این تیراژ به کمتر از یک هزار نسخه رسیده است؛ آن هم در جامعهای که بیش از هفتاد و پنج میلیون جمعیت دارد و هفتاد درصد این جمعیت جواناند؛ جوانانی تشنهی دانستن و کشفکردن. با این همه، اگر میبینیم که به کتاب و کتابخوانی اعتنایی در خور نمیشود برای آن است که سانسور دولتی، شأن نویسندگی و کتاب و اعتماد مردم به کتاب را سخت کاهش داده است. در اینجا قصد نداریم به تبعات این پدیدهی نامبارک بر زندگی نویسندگان و پدیدآورندگان کتاب بپردازیم زیرا رنجنامهی آن مثنوی هفتاد من کاغذ میشود.
ایران از معدود کشورهایی است که در ابتدای قرن بیست و یکم هنوز هم نویسندگانش مجبورند برای نشر آثار خود، از دولت “مجوز چاپ” بگیرند. “مجوزی” که حتی در قانون اساسی حاکمیت نیز به آن اشارهای نشده است. در حقیقت این روش در حکم به گرو گرفتن آزادی بیان، خلاقیت و معاش نویسندگان از جانب دولت است تا بتواند دیدگاههای خود را بر آثار نویسندگان تحمیل کند؛ حربهای است برای اعمال تبعیض میان نویسندگان و سوق دادن آنها به خودسانسوری؛ ابزاری است برای دخالت حاکمیت در عرصهی ادبیات، هنر و اندیشه.
نویسندگان باید بتوانند آزادانه بیندیشند و حاصل اندیشه و هنر خود را آزادانه عرضه کنند. وانگهی، حق مردم است که فارغ از هرگونه سانسور و فشار حکومتی به آثار ادبی، هنری و اطلاعات دسترسی پیدا کنند و آنگاه خود به داوری و نقد بپردازند. برای برونرفت از وضع بسیار اسفناک عرصهی کتاب و بهبود شرایط نویسندگان و برای برخورداری جامعه از ادبیاتی که شایستهی مردم آزاداندیش ایران باشد، میبایست “مجوز چاپ کتاب” لغو شود. ما نویسندگان امضا کنندهی این متن، خواهان لغو فوری “مجوزچاپ کتاب” و کلیهی مقررات و قوانین مربوط به آن هستیم.”
دو سال از انتشار این بیانیه میگذرد. ممیزی کتاب، کمی نرمتر (اما همچنان به کار) پابرجاست. شمارگان کتاب هنوز در حداقل سیر میکند، کتابها هنوز “ممنوع” اعلام میشوند و “زوال کلنل” هنوز منکر است. راستی راه کوچهی اعتدال کجاست؟