اصلاح طلبان در برابر پنج گزینه

احمد زیدآبادی
احمد زیدآبادی

به عنوان کسی که بسیار نگران از دست رفتن سرمایه‌ فرهنگی و اجتماعی گرانقدری به نام محمد خاتمی در ‏انتخابات ریاست جمهوری و پس از آن بود، خوشحالم که وی پای خود را از این معرکه کنار کشید تا به امید ‏خداوند در شرایطی مناسب، نقشی مهمتر و مفیدتر برای جامعه ایران بازی کند.‏

به واقع، مهمترین انگیزه‌ای که مرا بر آن می داشت تا به اصرار از آقای خاتمی بخواهم در این دور از ‏انتخابات وارد نشود، تحلیل خاصم از شرایط امروز ایران بود، شرایطی که آقای خاتمی در مقام رئیس جمهور ‏تاثیری بر آن نمی‌داشت اما عملا قربانی آن می‌شد.‏

قاعدتا این وسوسه نفسانی گاهی به سراغم می‌آمد که: چرا خودت را با این دوستان نه چندان شکیبا درگیر ‏می‌کنی؟ بگذار بیاید و قربانی شود تا چیزی که با کلام و نظریه قابل اثبات نیست، در واقعیت خود را به اثبات ‏رساند.‏

اما بر این وسوسه غلبه کردم و با خود گفتم: اگر به راستی تحلیل‌ات این است – هر چند که قطعیتی برای ‏صحت آن نمی‌توان قائل شد – وظیفه‌ات این است که در حد توان خود نسبت به آن هشدار دهی.‏

به هر حال، آقای خاتمی نه به علت هشدار امثال من، بلکه به دلیل شرایط عینی که برایش پیش آمد، از صحنه ‏رقابت انتخاباتی خارج شد.‏

اینکه برخی از حامیان آقای خاتمی از وی خشمگین‌اند، به هیچ روی موجه نیست. آنها در واقع باید از خود ‏خشمگین باشند که در صدد برآمدند تا با معذب کردن وجدان اخلاقی محمد خاتمی، و به منظور آرام کردن ‏وجدان خود، بر او باری را تحمیل کنند که خودش واقع بینانه‌تر از همه اطرافیانش به عاقبت آن آگاه بود.‏

وجدان آقای خاتمی هم نباید معذب باشد چرا که در این جهان، هر کس به اندازه وسع و توان خویش مسئولیت ‏دارد و طلب بیش از آن، غیر مسئولانه و غیر اخلاقی است.‏

در هر صورت، آقای خاتمی از صحنه رقابت کنار رفته و اکنون اصلاح طلبان نمی توانند در سایه محبوبیت ‏عمومی او، ضعف‌های ساختاری و تاریخی خود را پنهان کنند.‏

شاید انتخابات پیش رو، فرصتی برای جبران برخی از این ضعف‌ها باشد و شاید هم نباشد. بستگی به این دارد ‏که اصلاح طلبان می خواهند چه بکنند.‏

گزینه‌های پیش روی اصلاح طلبان اکنون متعدد است.‏

آنان می توانند به توصیه آقای خاتمی به حمایت از میر حسین موسوی برخیزند. ‏

آنان می توانند با حمایت از مهدی کروبی، آقای موسوی را به کناره گیری به نفع وی ترغیب کنند.‏

آنان می‌توانند چهره‌ای تازه را برای حضور در انتخابات به صحنه بفرستند.‏

آنان می‌توانند از صحنه رقابت کناره گرفته و در انتخابات شرکت نکنند.‏

و سرانجام آنکه آنان می‌توانند به سراغ عبدالله نوری رفته و از او بخواهند که برای حفظ و پایداری گفتمان ‏اصلاح طلبی واقعی، وارد گود انتخابات شود.‏

در واقع، گزینه‌ای جز این پنج مورد وجود ندارد.‏

بدین ترتیب، اینکه مجموعه نیروهای – به قول آقای خاتمی – “خواهان تغییر” چه گزینه‌ای را دنبال خواهند ‏کرد، نشانه‌ای از توان و موقعیت واقعی آنان در صحنه شفاف پس از عدم حضور محمد خاتمی است.‏

آیا آنان سهیل ترین و در نتیجه کم اثرترین گزینه را انتخاب می‌کنند و یا اینکه به دنبال سخت ترین اما ‏تاثیرگذارترین گزینه خواهند رفت؟

مسلما انتخاب هر یک از گزینه‌های فوق با تشریح صادقانه پیامد آنها، از نقطه نظر اخلاق سیاسی مجاز است، ‏اما آنچه مجاز نیست، برگزیدن ساده ترین گزینه و معرفی آن به مردم به عنوان موثرترین گزینه‌هاست!‏