خبر مرگ دستفروشی در متروی تهران و همینطور سقوط و مرگ دو زن کارگر در روز یکشنبه در اثر آتش سوزی در ساختمانی در مرکز تهران[1]، یکی از فاجعه بارترین و تاثر برانگیزترین اخبار این هفته بودند. در این میان آتش گرفتن ساختمان و ثبت لحظه ی سقوط کارگر زن از ساختمان به دلیل عدم وجود تجهیزات آتش نشانی، که کاملا در فیلم ها و عکس های منتشر شده مشخص است، عمق فاجعه را به تصویر کشید. کارگران زنی که احتمالا نان آوران خانواده بودند و به ناچار از صبح تا شب و حتا در روزهای تعطیلات رسمی برای چرخاندن زندگی خود و خانواده شان تلاش می کنند، زنانی که نه تحت حمایت دولت و قانون کار هستند و نه در کارگاه های استاندارد مشغول به کار می شوند، قربانی فاجعه ای دیگر شده اند. در این میان ما شاهد بروز واکنش های مختلفی نسبت به این رویداد دردناک بودیم. بسیاری از فعالین کارگری و اجتماعی نسبت به عدم استاندارد بودن مکان های کار به درستی هشدار دادند. اما متاسفانه ثبت این فاجعه دلخراش نه تنها دل مسئولان را به درد نیاورد بلکه با موضع گیری هایی حاکی از بی تفاوت آنها نسبت به جان شهروندان، نمک به زخم بازماندگان پاشید. اما مسئله ی بغرنج تر نه پیدایش دلیل و علت فاجعه و تلاش در جهت رفع آن است، بلکه مسئولانی که باید جوابگو باشند به جای توجه به موقعیت زنان کارگر و تلاش در جهت بهبود وضعیت آنان، تقصیر را به گردن تن زنان می اندازند. در واقع می بینیم که حتی طرز پاسخ گویی مسئولان به این حادثه و تلاش در جهت رفع آن نیز درگیر نگاه های جنسیتی مسئولان شده است، مسئولانی که می گویند دو زن کارگر به دلیل ضعف بدنی سقوط کرده اند. حال باید از این افراد پرسید زنی که احتمالا صبح تا بعد از ظهر در کارگاه های غیر استاندارد مشغول کار بوده و احتمالا همین زن که به گفته ی آقای مسئول خرج چند نفر را می داده، ضعف بدنی داشته است؟
مسئول شهرداری حتی گفته اند که آنها چون ترسیده اند، جان خود را از دست داده اند!! نگاه جنسیتی و کلیشه ای مسئولان به وقایع فاجعه بار این چنینی، وقتی تاسف بارتر می شود که نگاهی صرفا جنسیتی بدون برهان و دلیل و بر پایه ی استدلالات غیر منطقی باشد. متاسفانه رشد این نگاه که آمیخته با کلیشه های جنسیتی است حتی در بازبینی حوادث برای زنان تاثیر خودش را می گذارد، در چنین شرایطی مسئول مربوطه که وظیفه اش حفظ جان مردم است گناهکار شناخته نمی شود، بلکه آن زن قربانی که جانش را به دلیل بی مسئولیتی و نقص در اجرای مدیریتی از دست داده گناهکار قملداد می شود.حال باید از این مسئول پرسید آیا اگر به جای این دو کارگر زن، دو کارگر مرد سقوط می کردند باز هم گناه خودش را به گردن تن ضعیف زنان و “ترس”آنان می انداخت؟
متاسفانه در شرایطی که جامعه با وضعیت بغرنج اقتصادی روبروست، بسیاری از زنان کارگر نه تنها از حقوق و مزایای کافی برخوردار نیستند، بلکه حتا حاضرند به دلیل وجود همین شرایط و نگاه جنسیتی در شرایط غیر استاندارد برای تامین مخارج خود کار کنند و بسیاری از آنان حتی سرپرست خانواده هستند و برای تامین معاش خود مجبورند به بدترین مناطق کاری با سخت ترین وضعیت بروند. حال مسئولانی که گناه را بر گردن تن زنان می اندازند و با نگاه جنسیتی به چنین حوادثی نگاه می کنند هرگز به این فکر کرده اند که برای زنان کارگر شرایط بهتر و حاوی استانداردهای بیشتری را فراهم کنند؟ اگر تن زنان ضعیف است، پس چرا باید در بدترین شرایط غیر استاندارد کار کنند و آنجا که باید مشمول امکانات و مزایا به دلیل مادر بودن و زن بودن شوند، از چنین امکاناتی بهره مند نمی شوند، ولی رمانی که مسئولان باید به فکر رفع اشتباهات و پذیرفتن خطا و ضعف مدیریتی خود باشند، اشتباه را به گردن تن زنان می اندازند؟
مطمئنا وضعیت عمومی کارگران به خصوص زنان کارگر که در جامعه خشونت و فشار بیشتری را تحمل می کنند و با تهدیدات مختلفی روبه رو هستند، بهتر نمی شود و چنین فجایعی تکرار خواهد شد، مگر این که مسئولان به جای شانه خالی کردن از بار مسئولیتی که در برابر حفاظت از جان شهروندان کارگر دارند و نگاه جنسیتی به زنان در بروز چنین حوادثی، به خود بیایند و پیش از آنکه زنان و مردان بیشتری به کام مرگ روند، به فکر توجه به ایمن سازی و برقراری استانداردها در محل کار و نیز تجهیز امکانات مراکز امدادرسانی همچون آتش نشانی ها باشند.
منبع: مدرسه فمینیستی