نمایش “هفت نمایش کوتاه” به نویسندگی وکارگردانی اسماعیل خلج در تهران بر صحنه است. نگاهی داریم به این اجرا.
نگاهی به هفت نمایش کوتاه
دیر اومدی کهنه شده
نویسنده و کارگردان: اسماعیل خلج- طراح صحنه و لباس: نرمین نظمی- بازیگران: فردوس کاویانی، اسماعیل خلج، حسین محب اهری، شکر خدا گودرزی، آتش تقی پور، سعید امیر سلیمانی
خلاصه داستان: این نمایش از هفت نمایش کوتاه تشکیل شده است. هفت نمایشی که به زندگی چند انسان قبل از مرگ می پردازد. این افراد عموما از بین کسبه کوچه و بازار هستند.
نام اسماعیل خلج به دوران طلایی تئاتر گره می خورد. دورانی که کارگاه نمایشی بود و علاوه بر خلج، محمود استاد محمد، بیژن مفید و چندین بزرگ دیگر از این هنر به مشق نمایش مشغول بودند. حاصل این دوران نمایش هایی چون شاپرک خانم، شهرقصه، مش رحیم حالت چطوره؟، گلدونه خانم، شب بیست و یکم، آسید کاظم و… بود.
این چند نمایشنامه نویس و کارگردان تئاتر بر تئاتر دهه چهل و پنجاه ایران تاثیری شگرف نهادند. اهالی کارگاه نمایش تئاتر را از عوالم روشنفکری به میان غاطبه مردم کشاندند و از این راه نقبی تازه به اجتماع زدند. شاید از همین روست که کار های آنها پس از گذشت قریب به 35 تا 40 سال هنوز حرف روز است و قابلیت اجرا دارد.
اسماعیل خلج هفت نمایش کوتاه را در همان سال های دهه پنجاه نوشته است. اما با مرور آن متوجه می شویم این کار ها نه تنها تاریخ مصرف نداشته اند که می توانند همچنان پس از سال ها روی صحنه بروند. خلج و استاد محمد در ایران بنیانگذار نمایش های موسوم به قهوه خانه ای نیز بوده اند. بستر مکانی این نمایش ها به طور عمده در قهوه خانه ها می گذشت و نویسندگان می کوشیدند در این راستا به زندگی اقشار آسیب پذیر جامعه بپردازند. بعد ها این شخصیت ها از قهوه خانه ها خارج شدند و در کار های خلج حتی داخل محل های بدنام نیز کشیده شدند. تمام هدف خلج در نمایش نامه هایی همچون پا انداز، صغری دلاک و… تصویر کردن واقعیت های اجتماع بود و بس. اگرچه برخی روشنفکران تحصیلکرده همچون پری صابری، داود رشیدی و چند تن دیگر در مقابل این نمایش ها جبهه گرفتند، اما نمایش ها به میان مردم رفته و کار خود را کرده بودند.
خلج در چند نمایش خود از جمله مش رحیم حالت چطوره؟ و این هفت نمایش کوتاه به مقوله مرگ پرداخته است و سعی دارد شرایط شخصیت های خود را در رویارویی با این پدیده به نمایش بگذارد. شخصیت های خلج که عمدتا آنها را با عنوان هایی همچون قهوه چی، سنگتراش، بنا، مرد واکسی و… می شناسیم اتفاقا برخوردی کلیشه ای که همه در آثار نمایشی با مرگ دارند را ندارند. آنها همه از مرگ می ترسندد اما به طور عمده آنقدر از زندگی در رنج هستند که داوطلبانه تقدیر مرگ گرای خود را می پذیرند. نمونه بارزش داستان مرد واکسی است. او خود از شرایط اجتماعی اش در عذاب است. این عذاب ها با نق نق های همسرش نیز به اوج خود می رسد. این بحران ایجاد شده وی را به شرایطی می رساند تا مرگ را به زندگی ترجیح دهد. یا مرد مسافر که به همراه مرد غریبه-عزرائیل- به دلیل خیانت برادر و همسرش تصمیم بگیرد به جایی برود که روزی مادرش-نشانه پاکی- را در آنجا خواب دیده است. همسر پا به ماه او برایش نشانگر امید به آینده نیست. بلکه او پا به دنیایی می گذارد که نزدیک ترین آدم ها به هم خیانت می کنند و این ظاهرا سرنوشتی تکراری برای او و پدرش خواهد بود.
البته خلج پاد زهر این نگاه را در نمایش دیگری که خود و کاویانی در آن ایفای نقش می کنند پیش روی تماشاگر قرار می دهد. در این داستان با مردی سنگتراش رو به رو هستیم که چشم به راه فرزندی است. این فرزند برای او نشانگر امید به آینده است. خلج سعی کرده چندین موقعیت را در اختیار بیننده قرار دهد تا او آنچه را مورد نظرش است از نمایش برای خود توشه بر گیرد.
طراحی صحنه نمایش نیز این شخصیت ها را تقریبا در موقعیتی مشابه قرار می دهد. ما در کل نمایش با یک منزل در یکی از مناطق جنوب شهر رو به رو هستیم. منزلی که نشان می دهد روزی از عمارت های قابل توجه شهر بوده است. در مورد چینش میزانسن ها و نحوه حرکات بازیگران نیز این تقلا برای رهایی از زندان زندگی را در بازی های خود به خوبی نشان می دهند.
نکته دیگری که در این مرور کوتاه می توان به ان اشاره کرد نگره ای است که خلج در عرصه زبان از مرگ به نمایش می گذارد. این نمایش زبانی ساده دارد. خلج برای بیان مفهوم مرگ سراغ داستان غامض و پیچیده نمی رود. حتی زمانیکه قرار است به نشانه ها متوسل شود از نشانه هایی سود می جوید که تماشاگر در هر سطحی بتواند با آن ارتباط برقرار کند.
نمایش اسماعیل خلج در فرهنگسرای هنر اجرا می شود. محلی که به ارگانهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هیچ ارتباطی ندارد و متعلق به شهرداری تهران است. وزارت ارشاد مدت هاست به خلج و استاد محمد اجازه اجرا نمی دهد. شهرداری هم به دلیل درگیری هایی که با دولت دارد به نشانه عناد از اجرای چنین آثاری حمایت می کند. وزیر ارشاد معتقد است، تنها باید نمایش های مذهبی چون تعزیه را به اجرا گذاشت و از روند اجراهای مجموعه زیر دستش، مرکز هنرهای نمایشی نیز دلخوشی ندارد. اما به هر حال اگر در ایران این مطلب را می خوانید فرهنگسرای ارسباران یا هنر در خیابان ارسباران واقع شده و شما می توانی ساعت 7 شب بیننده این نمایش از نسلی باشید که تعداد زیادی از آنها باقی نمانده است.