آمریکا: نویسنده یک رمان تخیلی می نویسد که در آن معلوم می شود تمام ماجرای مسیح و مریم دروغ است و کلیسا قرنها به مردم دروغ گفته، مدیر موزه لوور کشته می شود و پلیس فرانسه یک استاد دانشگاه آمریکایی را تعقیب می کند. این کتاب فورا پرفروش می شود. همه مطبوعات درباره آن مقاله می نویسند. باز پرفروش تر می شود. از روی کتاب فیلم می سازند. باز هم پرفروش تر می شود. صدها وب سایت اینترنتی در مورد آن بحث می کنند، باز هم پرفروش تر می شود. اسباب بازی هایی در مورد کتاب می سازند که بازهم پرفروش می شود. واتیکان علیه کتاب موضع می گیرد، باز هم پرفروش می شود. نویسنده ده کتاب دیگر می نویسد که همه آنها پرفروش می شود. نویسنده کم کم یادداشت های دوره جوانی اش را هم چاپ می کند، آنها هم پرفروش می شود. کتاب به همه زبانهای جهان ترجمه می شود و بازهم پرفروش می شود.
انگلیس: نویسنده یک رمان تخیلی درباره یک مدرسه جادوگری می نویسد. چاپ اول کتاب سه سال طول می کشد تا به فروش برود. چاپ دوم کتاب یک روزه به فروش می رود. امتیاز فیلم کتاب را آمریکایی ها می خرند. هری پاتر تبدیل به مهم ترین شخصیت جهان می شود. نویسنده هفت جلد دیگر در ادامه آن داستان می نویسد. همه پرفروش می شوند. مردم جهان شبها خواب می بینند با جاروی پرنده پرواز می کنند و صبح کتاب به فروش بیشتر می رسد. کتاب به هفتاد زبان زنده و 130 زبان مرده چاپ می شود و پرفروش ترین کتاب جهان می شود. نویسنده هر جا می رود، همه برایش جیغ می کشند و از او امضا می گیرند. فروش کتاب او روی اقتصاد کشور تاثیر می گذارد. زندگینامه او در همه جا منتشر می شود و عکس های بازیگران فیلم کتابش همه جا پشت جلد مجلات منتشر می شود. مراسم عروسی بازیگر فیلم کتاب توسط تلویزیون بطور مستقیم پخش می شود و کتاب بازهم پرفروش می شود.
فرانسه: نویسنده فرانسوی که متولد سایگون است، کتابی می نویسد. کتابش پرفروش می شود. رقبای او یک نویسنده فرانسوی متولد مراکش، یک نویسنده فرانسوی متولد مجارستان و یک نویسنده فرانسوی متولد مادرید است. کتاب جایزه گنکوور می گیرد و موفق می شود بارها به چاپ برسد. همه نشریات فرهنگی فرانسه و شبکه های تلویزیونی با او مصاحبه می کنند. یک کارگردان فرانسوی متولد افغانستان از روی کتاب او فیلمی تهیه می کند که یک فرانسوی متولد آلمان روی آن سرمایه گذاری کرده است. ترانه های فیلم را یک خواننده فرانسوی متولد ارمنستان می خواند. نویسنده مذکور هفت کتاب دیگر می نویسد که همه پرفروش می شوند، اما فروش شان به یک دهم پرفروش ترین کتاب آمریکایی که در فرانسه چاپ شده نمی رسد.
برزیل: نویسنده برزیلی، مثلا پائولو کوئیلو، داستانی عرفانی در کشوری که مهم ترین واقعه سالانه اش جشنواره رقص سائوپولوست، می نویسد که بسرعت پرفروش می شود. کتاب او جوایز مختلفی می گیرد و پرفروش تر می شود. او دهها کتاب دیگر با همین فضا می نویسد و به پنجاه زبان آثارش ترجمه می شود و تمام مردم دنیا کتابهایش را می خوانند. فروش کتابش در جهان به 65 میلیون نسخه می رسد. در برزیل همه به او احترام می گذارند و در همه جهان درباره آثار او مقاله می نویسند. از روی کتاب هایش چند فیلم ساخته می شود ولی فروش کتابهایش بیشتر از فیلم است.
سوریه: برای انتشار یک کتاب موفق و پرفروش در سوریه حتما باید بیرون آن کشور زندگی کنید، یک مجموعه شعر عاشقانه منتشر می کنید که ضمنا طرفدار مقاومت علیه اسرائیل هم هست. در هنگامی که شما در فرانسه زندگی می کنید، کتاب تان در دمشق پرفروش می شود. چند خواننده مهم عرب اشعار شما را در ترانه های شان می خوانند. مردم سوریه آثار شما را دوست دارند و با شنیدن اشعار شما گریه می کنند و یاد معشوقه شان می افتند و ضمنا اسرائیل را هم نفرین می کنند. شما هر چند ماه یکبار با بهترین نویسندگان سوریه که یکی در فیلادلفیا، یکی در بروکسل و دیگری در لندن است، رابطه دارید. کتابهای شما در بیروت بارها چاپ می شود، در مصر از ترانه های شما برای فیلم های شان استفاده می کنند و در عراق اسم شما را روی یک خیابان می گذارند.
ایتالیا: سه راه برای پرفروش شدن کتاب در ایتالیا وجود دارد، اول اینکه تمام جوک های مربوط به فرانچسکوتوتی را جمع کنید و با آن کتابی بنویسید. دوم اینکه کتاب پاپ بندیکت شانزدهم را منتشر کنید، معمولا خیلی فرق نمی کند. مردم ایتالیا به همان دلیل کتاب اول را دوست دارند که کتاب دوم را.
چین: برای اینکه پرفروش ترین کتاب را در چین بنویسید، نباید کار خیلی مهمی بکنید. یک رمان درباره جزئیات زندگی اشرافی دودمان های قدیمی چین می نویسید. برای پرفروش شدن در چین سعی کنید از صد سال قبل به امروز نزدیک تر نشوید، در این حالت فروش کتاب تان به 100 میلیون نسخه می رسد. نه لازم است فیلمی از روی آن ساخته شود، نه اینکه به همه زبانهای زنده و مرده جهان ترجمه شود. همین که دولت چین به شما اجازه بدهد، کتاب شما پرفروش خواهد شد.
افغانستان: شما یک کتاب داستان می نویسید. این کتاب برای چاپ به پاکستان می رود. بعد از چاپ کتاب را در دست تان می گیرید و به دوستان تان می دهید، اما آنها کتاب را از شما نمی گیرند. چون کسی در افغانستان کتاب نمی خواند، و این بزرگترین شانس شماست. فکر می کنید چرا طالبان تا به حال شما را نکشته است؟
بلژیک: پرفروش ترین نویسنده بلژیک، سالی یک کتاب می نویسد، و آن را در یک روز مشخص منتشر می کند. کتاب او به زبانهای مختلف ترجمه می شود. بارها چاپ می شود و او برای امضای کتاب در فروشگاههای مختلف حاضر می شود. او اتفاقاتی را که برایش رخ می دهد می نویسد، همان اتفاقاتی که اگر به عنوان یک نویسنده ایرانی بنویسد او را اعدام می کنند، ولی او با این کتابها به عنوان یک بلژیکی یکی از پرفروش ترین نویسندگان فرانسه است که در ژاپن به دنیا آمده است. او برای اینکه کتاب پرفروش بنویسد، کار خاصی نمی کند، فقط اتفاقاتی را که برایش می افتد می نویسد.
ایران: برای اینکه در ایران کتاب پرفروش بنویسید دو راه وجود دارد، یا یک کتاب پرفروش می نویسید و به دلیل اقدام علیه امنیت ملی به زندان می روید. یا به عنوان اقدام علیه امنیت ملی زندان می روید و کتاب تان پرفروش می شود. در هر حال بعد از مدتی یا دیگر کتاب نمی نویسید و در خانه می مانید، یا به خارج از ایران می روید و در آنجا کتابهایی می نویسید که دیگر نمی توانید آنها را در ایران به فروش برسانید. برای معروفیت در سطح جهانی هم دو راه وجود دارد، یا کتاب تان در ایران پرفروش می شود که در آن صورت ممنوع الخروج می شوید و نمی توانید در سطح جهانی مطرح باشید، یا کتاب تان در سطح جهانی پرفروش می شود که دیگر نمی توانید به ایران برگردید. دو راه برای اینکه درآمد زیادی به عنوان نویسنده پیدا کنید، وجود دارد، یکی اینکه در حمایت از حکومت و دولت کتاب شعر یا داستان یا یک کتاب سیاسی بنویسید، در این صورت دولت به شما به اندازه فروش صدهزار نسخه از آن کتاب پول می دهد و هر ماه شما را به یک سفر می فرستد و در دویست موسسه دولتی مشاور می شوید و هی پول می گیرید، ولی هیچ کس آن کتاب را نمی خرد و نمی خواند، فقط مردم به شما بدجور نگاه می کنند. یا اینکه یک کتاب علیه حکومت می نویسید که بعد از فروش صد نسخه آن کتاب جمع آوری شده و از بین می رود، اما شما دهها جایزه جهانی می گیرید که به اندازه فروش صدهزار نسخه از کتاب است.