عطاران روی فرش قرمز

نویسنده
یوسف محمدی

» نگاه ۴/ جشنواره : ردکارپت

رد کارپت/ نویسنده وکارگردان : رضا عطاران، تهیه کننده : احمد احمدی، مدیر فیلمبرداری: احمد احمدی صدابردار: سعید احمدی چهره‌پرداز: محسن بابایی طراح صحنه و لباس: کیوان مقدم تدوین: محمد توکلی صداگذاری: پیمان واحدی موسیقی: حمیدرضا صدری جلوه‌های ویژه بصری: محمد ثانی‌فر عکاس: اریک پیلون و احمد احمدی.

بازیگران : رضا عطاران، امیر نوری، سوسن پرور، علی سرتیپی، مارک انصاری، جمال هاشمی، ماجین موسوی، ماریلو مینگ لانا، کریستین بی فورد، حسین یاریار، حسین سلیمانی، تینا نجفی، سارا مقصودی، عبدا… صالحی، راد پورجبار، هانی صالحی، اندی کروک، فرشاد نجفی اسدالهی، محمد جواد علینقیان، عبدلیا صالح، امیر فلاحت نژاد، ملیحه خسروانی، مطهره کثیری.

خلاصه داستان : یک عاشق سینما برای ملاقات با یکی از کارگردانهای معروف جهان خود را در ایام برگزاری جشنواره کن به آنجا میرساند…. شما که غریبه نیستی، من ۳۸ سال از خدا عمر گرفتم، ۱۳ سال تئاتر کار کردم، هنوز وضعیتم اینه، هیچی به هیچی، بالاخره باید کاری می‌کردم دیگه.

سینما هنر- صنعتی ست که عمردیرپایی ندارد، اما پیشرفت تمامی ابزارهای فنی وتکنیکی دراین عرصه باعث گشته تا سینما جذابیت روزافزونی برای افراد مختلف درجوامع انسانی داشته باشد. شکل گیری چنین جذابیتی درحوزه انسانی باعث گردیده تا افراد مختلف ازهرصنف وطبقه ای تمایل داشته باشند تا پا به عرصه سینما وخصوصا بازیگری گذارند. درسینمای ایران هم افراد مشتاق بیشماری وجود دارند که مترصد فرصت برای حضوردرسینما به هرقیمتی هستند. دراین میان حضورلابی ها درمیان برخی ازتهیه کنندگان، کارگردانان وعوامل پشت صحنه سینما باعث گردیده تا شاهد حضورچنین افرادی درفیلم ها باشیم. وجه مشترکی که میان چنین افرادی برای حضوردرعرصه سینما وجود دارد، ساخت جهانی رویایی ازحواشی بازیگری وعدم توجه به رنج ها ومشقات آن است. همین امرهرساله باعث سرگشتگی و سرخوردگی جوانان بیشماری درجامعه ایران می شود. رضا عطاران برای ساخت تازه ترین اثرش به سراغ چنین مضمونی رفته است. سازوکارجهان داستانی عطاران بدون دخالت عنصرمزاحمی درحوزه فیلمنامه با طرح نیت جوان مشتاق سینما” رضا عطاران “، برای دیداربا استیون اسپیلبرگ درفستیوال کن شکل می گیرد. وی درمقام نویسنده ازساخت های هوشمندانه یی برای گسترش جهان داستانی اثرش سود می جوید. انتخاب محل زندگی شخصیت محوری قصه ” خانه یی قدیمی درپایین شهرکه بیشتربه خرابه شباهت دارد”، هنروران وعلاقه مندان که دراطراف اوزندگی می کنند وبه دلیل فعالیت اودرتئاتر به سراغش می آیند، همگی ازانتخاب هایی ست که عطاران با هوشمندی آنها را کنارهم قرارمی دهد تا درفصل آغازین اثرانگیزه وکنش اصلی شخصیت را برای مخاطب طرح کند. درخلال فصل فوق است که عطاران با چینش نشانه ها به طورضمنی انگاره هایی را به مخاطب عرضه می دارد که مخاطب امروزی درجامعه ایران با آنها دست به گریبان است. عطاران درخلال چنین فرآیندی ازپرداختن وبه نقد کشیدن هیچ قشروگروهی نمی هراسد. اودربخشی ازسکانس ها به نقد فرهنگ رفتاری واندیشگی برخی ازافراد درجامعه می پردازد که به هرطریقی خواستاررسیدن به اهداف شان هستند. نمونه بارزچنین امری سکانس گفتگوی جوان مشتاق سینما با راننده تاکسی ست. عطاران ازسویی دیگرروابط وسیاست های حاکم برفضای سینما را هم به چالش می کشد. سکانس گفتگوی تلفنی میان وی با یکی ازدستیاران سینما جهت گرفتن نقش دیالوگ داردرفیلم ازنمونه بارزچنین نگرشی ست. درواقع هرچه رویدادها گسترش بیشتری درساختارروایی فیلم می یابند، جهان اندیشگی ونوع نگرش فیلمسازنسبت به پدیده های پیرامونش نمود بیشتری می یابد. درفصل میانی اثرزمانی که جوان مشتاق به کن رفته است شاهد تکرارموتیف هایی در رویدادها هستیم که پیش زمینه آنها درفصل آغازین توسط فیلمسازبیان گردیده، حال مخاطب شاهد تقابل دوجهان است. جهان اول که جوان مشتاق سینما نماینده آن است، بیانگرتفکرات، ارزشها ورفتارهایی ست که همگی برآمده ازجامعه امروزه ایران است. جهان دوم، جهانی ست که قریب به اتفاق مخاطبان تنها ازطریق فرهنگ شنیداری وتجربیات دیگران آن را بصری کرده اند. درواقع عطاران هوشمندانه با طراحی سکانس هایی که جوان مشتاق با دختران زیبا، تابلوهای تبلیغاتی، ازدحام جمعیت درمراسم افتتاحیه جشنواره کن، صاحبخانه فیلیپینی و… برخورد ورفتارمی کند، تصویری شفاف ازجهان بینی و باورهای جامعه ایران به نمایش می گذارد. فیلمسازپس ازشکل گرفتن تصویرفوق قضاوتی ازتقابل این دوجهان به مخاطب عرضه نمی دارد، اما عکس العمل های مخاطب نسبت به کنش وواکنش ها دررویدادهای قصه، بیانگرکمبودها وکاستی هایی ست که اکثرافراد درجامعه امروزایران با آن دست به گریبان هستند. تنها نکته یی که فیلمسازکمتربه آن توجه کرده پرداخت مناسب رویدادهای فرعی دربدنه محوری قصه است. نمونه بارزآن شخصیت صاحبخانه است. تضاد میان جوان ایرانی وصاحبخانه درسکانس معرفی زن برای مخاطب جذاب است “ قانونمند بودن زن وقانون گریزی جوان ” اما فیلمساز درادامه ارتباط میان دوشخصیت فوق را رها می کند وآن را به سرانجامی نمی رساند. درفصل پایانی اثر نویسنده با وارد کردن جوان ایرانی که با شخصیت محوری آشنا می گردد، بخشی ازجامعه ایرانی خارج ازکشوررا به بوته نقد می کشد که دربرخورد با هموطن خود تنها به فکرچپاول اموال مادی اوهستند. پس ازرخ دادن رویداد فوق درروایت، شخصیت محوری که به دلیل عدم پرداخت اجاره بی خانمان گشته به خیابان پناه می برد. عطاران به خوبی درسکانس پایانی با کشیدن پرچم ایران برروی جوان که برکف خیابان خوابیده است معنای ضمنی مورد نظرش را به مخاطب منتقل می کند. “ ردکارپت ” سعی دارد تا با موتیف های کلامی ورفتاری خود فضای کمیکی برای مخاطب فراهم آورد وتا حد زیادی هم دراین امر موفق عمل می کند؛ اما نکته قابل تأمل آن طرح معضلات وفقرفرهنگی جامعه یی ست که نیازبه واکاوی ومطالعه بیشتری دارد. موید چنین اتفاقی بکارگیری دیالوگ شخصیت محوری “ مشیت ما، دروغه ” درفصل افتتاحیه اثراست.