چرا نباید کش داد؟

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

آیت الله خامنه ای گفته است “مطبوعات قضیه اختلاس را کش ندهند.” و ضمنا گفته است که قوه قضائیه دست عوامل فساد را با بیرحمی قطع کنند. خوب طبیعی است که ایشان دوست ندارد که مطبوعات وارد این قضیه شوند، فرض کنیم که منظورش هم این است که مطبوعات این وسط ماجرا را سیاسی نکنند، اما نفهمیدیم نماینده های مجلس از کی مطبوعاتچی شدند؟ می پرسید منظورم چیست؟ منظور این است که بلافاصله بعد از اینکه رهبر به مطبوعات گفت چیز اختلاس را نکشند، “یازده نماینده مجلس که در مورد فساد سه هزار میلیاردی از دولت شکایت کرده بودند، شکایت شان را پس گرفتند.” آیا منظور رهبر از اینکه مطبوعات قضیه را کش ندهند، این بود که مجلس قضیه را کش ندهد؟ منظور این بود که قوه قضائیه هم قضیه را کش ندهد. یا اصولا هیچ کس قضیه را کش ندهد؟ البته من خیلی در مورد “کش” دار شدن داستان فکر کردم و به نظرم رسید که به دلایلی این کش دار شدن ممکن است خیلی هم چیز جالبی نباشد.

اول: وقتی یک چیزی را کش می دهید در می رود و می رود کانادا.

دوم: وقتی چیزی را کش می دهید ممکن است سرش از دست تان در برود و بخورد توی چشم اسفندیارتان و آن وقت مجبور شوید هم بکشید هم فشار بدهید.

سوم: با توجه به اینکه شکاف بطور طبیعی در جاهای مختلف نظام وجود دارد، طبیعی است که کش آمدن باعث پارگی می شود و شکاف را بیشتر می کند.

چهارم: اگر فرض کنیم دولت… کش است، مجلس هم…. کش است، قوه قضائیه هم… کش است، ور رفتن با هر نوع کش و کش دادن قضیه باعث می شود پای این قوای کشدار کشور به میان بیاید.

پنجم: اصولا خود “کشور” هم فعلا موضوعی “کش” دار است، یعنی با این وضعی که یک روز کش بن علی در می رود، یک روز کش مبارک در می رود، یک روز کش قذافی در می رود و الآن مردم سوریه دارند کش بشار اسد را می کشند، معلوم نیست این کشدار شدن قضایا باعث در رفتن کش کشور بشود یا نه. یا اینکه چه زمانی کش اش در برود.

ششم: اصولا رهبری همانطور که گفت “دست های مفسدین را قطع کنید” بیشتر دوست دارد “ببرد” تا “کش بیاورد”. چون وقتی کش می آید، مردم هر روز خبر می شنوند و اطلاع پیدا می کنند، در حالی که وقتی می برند، یک چیزی را می برند و خلاص شد رفت.

هفتم: موضوع کش در اقتصاد خیلی کش دار است، یعنی سر کش بانک صادرات وصل می شود به بانک ملی و پارسیان و آریا و تات و سپه و تجارت و خیلی بانکهای دیگر، یک کمی دیگر آن را بکشید وصل می شود به بانک مرکزی و سیستم اقتصادی دولت، یک کمی دیگر بکشید، وصل می شود به رئیس جمهور. حالا مساله این است که شما بخواهید رئیس جمهور را بکشید، یا می خواهید فشار دهید؟ اگر بکشید پاره می شود و بعد باید یکی دیگر بیاورید، ولی اگر فشار بیاورید، فعلا ممکن است دوام بیاورد که بعدا بتوانید ببرید.

هشتم: در خیلی اوقات کشدار شدن موضوعاتی مثل اختلاس باعث توسعه استفاده از واژه های کشدار می شود، مردم هم وقتی واژه های کشدار را استفاده می کنند، آن را برای دولت استفاده نمی کنند، چون دولت درست است که با صفات کشدار توصیف می شود، ولی به هر حال کش اش دست رهبر است، مجلس هم که مدتهاست کشائی خود را از دست داده و هیچ تغییری در آن رخ نمی دهد، می ماند قوه قضائیه که باید رهبری آن را فشار بدهد، تا کش بیاید، به هر حال این کش را هر جا استعمال کنند، یک راست برمی گردد طرف خود رهبری.

 

عطف به ماسبق

من نمی دانم این آقای خامنه ای چه علاقه ای به فرافکنی همه چیز به خاتمی دارد؟ گاهی اوقات به نظرم فکر می کند که خاتمی در دوران پهلوی رئیس جمهور بود، یادش می رود که خاتمی در دوره رهبری خودش رئیس جمهور بود. دیروز گفته که اگر فرمان ده سال قبل من اجرا شده بود، حالا این وضع وجود نداشت. ده سال قبل آقای خامنه ای یک پیام داده و گفته باید با فساد مبارزه شود. فرض کنیم که اجرای این پیام ممکن بود تاثیر داشته باشد، در دوره خاتمی این پیام اجرا شد و هرگز اختلاسی در این حد و حتی کوچکتر یا خیلی کوچکتر از آن ایجاد نشد. این چهار سال. اصولا احمدی نژاد خودش گفت آمده است که با فساد اقتصادی مبارزه کند. تمام مدیران بانکهای کشور بعد از دوره احمدی نژاد تغییر کردند. از این گذشته اصولا اختلاس در بانک صادرات انجام شده و در زمان آقای جهرمی هم انجام شده، معلوم نیست چرا به جای اینکه مدیر بانک اختلاس کننده تحت تعقیب قرار بگیرد، همه دنبال مدیرعامل بانک ملی هستند که رفته کانادا و همه حرص می خورند که چه خانه خوشگلی دارد. از جمله خامنه ای نتیجه می گیریم:

اول: خاتمی مسوول همه جرائمی است که در دوره خودش رخ داده.

دوم: خاتمی مسوول تمام جرائمی است که در دوره بعدی اش رخ داده.

سوم: اگر الآن مشکلی وجود دارد، مسوولش مسوولان ده سال قبل هستند، اما اگر در دوره خاتمی مشکلی وجود داشت، مسوولش مسوولان ده سال قبل از آن نبودند.

 

سینا مطلبی و فرناز قاضی زاده هم بهائی شدند

خیلی وقت است از این سینا مطلبی، جوان طولانی و فرناز قاضی زاده همسرش، و طفل زیباروی شان که لابد الآن جوانی رشید شده خبری نداریم، الا اینکه امروز خواندیم که به همت رجانیوز این زن و شوهر بهائی شدند، ظاهرا قبلا این جور فعالیت ها را فارس نیوز می کرد که نوشته بود “ابراهیم نبوی بهائی شد” ولی به نظر می رسد مسوولیت این مهم فعلا به گردن رجانیوز افتاده است. چند نکته عبرت آموز در این خبر قابل ذکر است. بطور مشخص در این خبر 40 سطری حداقل ده غلط مهم وجود دارد که به دلیل اینکه از آنها اطلاع دارم جهت روشن شدن موضوع لازم می دانم بگویم:

اول، در خبر نوشته شده “بهروز آفاق مسوول بهائی کردن کارکنان بی بی سی است.” مثل این است که کسی بگوید وودی آلن مسوول یهودی کردن مردم آمریکاست و با موساد ارتباط دارد.

دوم، در خبر نوشته شده که “بهروز آفاق هم مسوول راه اندازی بی بی سی فارسی است، هم مسوول خاورمیانه بی بی سی، هم رابط بهائیان با بی بی سی، هم رابط بی بی سی با ام آی شش یا بقول الهام ام شانزده.” این همه کار از یک نفر برنمی آید، بخصوص اینکه یک آدم اگر رابط سرویس اطلاعاتی انگلیس با بی بی سی باشد، اصلا نمی تواند به کار اداره بی بی سی برسد. بی بی سی که مثل ایران نیست که در آن آدمی مثل مشائی 13 شغل داشته باشد یا مثل الهام 11 شغل در آن واحد داشته باشد.

سوم، در همین خبر نوشته شده است “بهروز آفاق این زن و شوهر را طی مراسمی خاص بهایی کرد.” ظاهرا نویسنده رجانیوز بهائیت و فراماسونری را از هم تشخیص نمی دهد و احتمالا فکر می کند بهائیان هم مثل فراماسونهای صد سال قبل مراسم خاص و تشریفات خاصی برای عضویت دارند.

چهارم، رجانیوز نوشته است “سینا مطلبی در سال 1380 به عنوان سرویراستار با بی بی سی فعالیت می کرد اما بعد از دستگیری کناره گیری کرد.” سینا مطلبی در ایران دبیر صفحات مختلف روزنامه های مختلف بود و هیچ وقت سرویراستار بی بی سی نبود، سرویراستار به معنای مصطلح چیزی در حد سردبیر است.

پنجم، رجانیوز نوشته است “سینا مطلبی پس از فرار از ایران در ترکیه مستقر شد.” سینا مطلبی با پاسپورت مستقیما از ایران به هلند رفت و اصلا به ترکیه نرفت.

ششم، رجانیوز نوشته “فرناز قاضی زاده بعد از جدایی از شوهر سابقش به ترکیه رفت تا به سینا مطلبی که جداگانه به ترکیه رفته بود بپیوندد و با هم آنجا ازدواج کردند.” فرناز قاضی زاده و سینا مطلبی دو سال قبل از خروج از ایران با هم ازدواج کردند، در ایران بچه دار شدند و سه تایی در سال 1383 به هلند رفتند.

هفتم، رجانیوز نوشته “سینا مطلبی با میز رسانه سازمان جاسوسی هلند همکاری می کرد.” این تصور که یک سازمان اطلاعاتی در هلند وجود دارد که یک میز رسانه دارد و آن میز رسانه ایکی ثانیه بعد از اینکه یک روزنامه نگار به هلند می رود با او تماس می گیرد، فقط ناشی از یک توهم حزب اللهی است.

هشتم، رجانیوز نوشته است “سینا مطلبی برای بازدهی بیشتر مزدور بی بی سی فارسی لقب گرفت.” یعنی چی؟ برای بازدهی بیشتر کی؟ کدام بلبلی  برای بازدهی بیشتر “مزدور” لقب می گیرد؟ اصلا معنی این جمله چیست؟ آیا معنی آن این است که او مزدور بی بی سی فارسی شد؟ یا فقط لقب گرفت؟ چه کسی این لقب را داد؟ خود بی بی سی به مطلبی لقب مزدور داد تا کارآئی اش بالاتر برود؟ یا مثلا رجانیوز و کیهان به سینا این لقب را داد که کارآئی شریعتمداری بالاتر برود؟ اصلا چطور ممکن است آدمی برای بالارفتن کارآئی اش مزدور لقب بگیرد؟

نهم، رجانیوز نوشته است “فرناز قاضی زاده بعد از کار در رادیو بی بی سی مجری تلویزیون بی بی سی شد.”  این هم شد جرم. برو بابا دلت خوشه. آقای شریعتمداری هم بعد از طی کردن دهه شصت در اوین و خدمت به بشریت، به عنوان مزدور [ببخشید نماینده] ولی فقیه به کیهان رفت. بالاخره هر کسی از یک جا به جائی می رود.

 

دهم، رجانیوز نوشته است “ فرناز قاضی زاده بلافاصله پس از خروج از ایران کشف حجاب کرد.” اصولا اگر منظور از کشف حجاب این است که کسی در دفتر کار یا خیابان در ایران حجاب را رعایت می کند، ولی در خانه در مقابل افراد نامحرم حجاب را رعایت نمی کند، اصولا بیش از هشتاد درصد زنان ایرانی با این حساب کشف حجاب کرده اند. و اصولا این هشتاد درصد حجاب شان را در این سی سال گم نکرده بودند که آن را کشف کنند. زنان در ایران مجبورند حجاب بگذارند، به همین دلیل هر وقت هواپیمای ایرانی در فرودگاه خارجی مسافران زن را پیاده می کند، بیست درصدشان روسری را حفظ می کنند و بقیه حجاب شان را کشف، استخراج و آن را در کیف شان می گذارند.

یازدهم، رجانیوز نوشته است “فرناز قاضی زاده پس از کشف حجاب علائمی از خروج از اسلام از خود نشان داد که برای اصلاح طلبان مهم نبود.” این جمله اگر نویسنده ای لبنانی نباشد چنان معنا می دهد که فرناز در ایران کشف حجاب کرده چون بعد از خروج از ایران که دیگر به اصلاح طلب مربوط و برایشان مهم نبود.

بعد هم این که  معلوم نیست علائم خروج از اسلام فرناز قاضی زاده چه بود؟ اصولا خروج از اسلام چه علائمی دارد؟ اگر منظور از علائم خروج از اسلام آرایش کردن زنان، پوشیدن لباس شیک، مودبانه حرف زدن، سلام کردن به دیگران، لبخند زدن در شرایط معمول است، که نود درصد زنان مجری همه کشورهای اسلامی از مصر بگیر تا ترکیه و همه و همه این کشورها از صبح تا شب علائم خروج از اسلام از خودشان در می کنند، اگر روی سرش شمعدان هفت شعله یهودی ها را گذاشته بود که ما ندیدیم، اگر دور گردنش ستاره داوود گذاشته بود هم ما ندیدیم، اگر لباس خواهران راهبه را پوشیده بود هم ما ندیدیم، من دیگر نمی توانم بفهمم چطوری افراد علائم خروج از اسلام را نشان می دهند. بفرض اینکه چنین علائمی سه سال بعد از خروج از ایران و چهار سال بعد از پایان کار با نشریات اصلاح طلب نشان داده شده باشد، آیا اصلاح طلبانی که مدیر روزنامه فرناز قاضی زاده بودند، بخاطر اینکه او پنج سال دیگر علائم خروج از خودش نشان می دهد، باید پنج سال قبل با او دعوا می کردند یا اخراجش می کردند؟

دوازدهم، رجانیوز نوشته است “خواهر فرناز هم در من و تو بهائی شد. تعداد بسیاری از اعضای شبکه من و تو بهائی هستند.” مالیات که ندارد، رگبار ببند. معلوم نیست این منطق از کجا آمده است که اگر ما با جائی مخالف بودیم هر کس آن جا رفت و آمد داشت بهائی می شود. می بینند یک عکس سه نفری فرناز و ساناز قاضی زاده و سینا مطلبی را دارند و می خواهند بگویند که آن دو تا بهائی شدند، می گویند پس این یکی هم بهائی بشود. بعد می بینند ساناز قاضی زاده که عضو بی بی سی نبود که طی آن مراسم خاص توسط بهروز آفاق بهائی شده باشد، تصمیم می گیرند چون ساناز در شبکه “ من و تو” کار می کند، یک دفعه اکثریت آنها را هم طی یک مراسم خاص همه را بهائی کنند.

در زندان با یک موردی مواجه شدم که خیلی عجیب بود، محسنی اژه ای در سیل اتهاماتی که متوجه داریوش افراشته برج ساز کرده بود، یک اتهام هم این بود که او در یک میهمانی در فرنگ شرکت کرده و گویا در آنجا یک بار یا خودش کوکائین کشیده، یا کسانی کوکائین می کشیدند، به او اتهام زده بودند، و او هم که یک سال در انفرادی بود این اتهام را پذیرفته بود که “برگزاری و اشاعه و توزیع کوکائین در محافل و مجالس مختلف” حالا مگر کسی می توانست بگوید اولا محافل و مجالس نبود و کلا یک مهمانی بود، بعد توزیع و برگزاری نبود، یک بار شرکت کرده بود، از همه اینها گذشته، به “ داوود افراشته” که در تمام عمرش یک سیگار هم لب نزده بود، همین اتهام را زده بودند و او هم که مثل داریوش یک سال در انفرادی بود آن را پذیرفته بود و بخاطرش 23 سال زندان گرفته بود.

البته یک بار در مورد خودم نوشتم، بقول آیت الله خمینی من بهائی نیستم، ولی بهائی ها را دوست دارم، آدم نمی فهمد آن دیوانه ای که چنین اباطیلی را سرهم کرده و انداخته به رجانیوز برای چی این کار را کرده. خدا عقل بدهد، البته سخت است ولی ما دعای مان را می کنیم.

بابا به این یارو بیخود حقوق ندهید مگر پول علف خرس است.