این روزها کسانی پیوسته بر این طبل می کوبند که کشور در انسداد سیاسی به سر می برد و باید هر چه زودتر از این انسداد سیاسی خارج شد. انواع و اقسام بیانیه ها و راه حلها هم هست که برای برون رفت از این بن بست تجویز می شود؛ اما به راستی اینک چه کسی در بن بست است؟
می توان گفت تا پیش از انتخابات 22 خرداد ،مردم در بن بست سیاسی گرفتار بودند.به این معنا که در تجربه هشت ساله اصلاحات ـ در خوشبینانه ترین حالت پس از سال 80 ـ بن بست اصلاحات به واضح ترین شکلی خود را نشان داده بود.کسانی همچون دکتر حسین بشیریه هم بلافاصله بعد از انتخابات مجلس ششم، از بن بست اصلاحات سخن گفتند. و بالاخره پس از روی کار آمدن احمدی نژاد،این بن بست سیاسی به واضح ترین شکل خود را نشان داد.یعنی آشکار شد که جمهوری اسلامی به لحاظ ساختاری اصلاح ناپذیر است. از سوی دیگر با اتمیزه شدن جامعه و ضعف اپوزیسیون، امکان تغییر رژیم نیز منتفی به نظر می رسید.به این معنا مردم در بن بست سیاسی بودند.
اصلاح طلبان نیز که پس از انتخابات شورای شهر دوم، رفته رفته در انسداد سیاسی قرار گرفته بودند،با انتخاب احمدی نژاد کاملا در بن بست قرار گرفتند، دچار شکستهای پیاپی شدند وبا سیستمی که برای انتخابات طراحی شد، بیرون آمدن آنان از این بن بست محال شد.
در برابر اما این رهبر و سپاه بودند که تخته گاز و فرمان بریده در اتوبان سیاست می راندند و هیچ حد و مرزی نمی شناختند.
اما پس از انتخابات 22 خرداد فضا تغییر یافته است. مردم از بن بست سیاسی به در آمده اند، چندان که اینک چنان توانا هستند که برایشان امکان تغییرات بنیادین در ساختار سیاسی، در افق آینده پدیدار شده است.در برابر این آقای خامنه ای و سپاه هستند که روزبروز بیشتر در بن بست قرار می گیرند.
به کلام دیگر هر چه از 22 خرداد جلوتر آمده ایم، جنبش مردمی پیش تر آمده است و آقای خامنه ای و سپاه عقب تر کشیده اند.در این میان اما وضع اصلاح طلبان حکومتی، متفاوت از مردم است .آن هم در شرایطی که سیر وقایع چنین می نمایاند که هر چه جنبش پیشتر برود، مردم باز هم قویتر می شوند و آقای خامنه ای و سپاه باز هم ضعیف تر.به همین جهت است که اصلاح طلبان حکومتی در این میان به دنبال نقطه بهینه ای می گردند تا موقعیت خود را تثبیت کنند.در واقع خواست آنان این است که در نزاع میان مردم و حکومت، نه مردم آنقدر قوی شوند که بتوانند حکومت را تغییر دهند و نه حکومت آنقدر قوی شود که بتواند مردم را به تمامی نادیده بگیرد.
به عبارت دیگر بخش عمده ای از این اصلاح طلبان، خواهان آن گونه دموکراسی هستند که در آن همواره چهره های خوش سیما و وجیه المله ای چون محمد خاتمی در برابر امثال احمدی نژاد و ناطق نوری قرار بگیرند تا طبقه متوسط و نیروهای سکولار،از سر اجبارو از سر ترس از آن طرف، به اینان رای دهند؛در انتخابات تقلب نشود و نتیجه انتخابات نیز پذیرفته شود.
واضح است که در چنین انتخابات و چنین شرایطی، همواره اصلاح طلبان برنده هستند؛بی جهت نیست که بهشت اصلاح طلبان چنین وضعی است. اتفاقا اصلاح طلبان زیرک حکومتی بسیار زود فهمیدند که دو سال اول اصلاحات باب میلشان نیست؛ استراتژی خوشایند آنان،همان آرامش فعال است، همان که همه آرام باشند و آنان در وزارتخانه ها و شرکتهای بزرگ، فعال.
ادامه چنین وضعی البته امکان پذیر نیست، چرا که اصلاح طلبان حکومتی با سرمایه ای که از آن آنان نیست، بلوف می زنند و طرف مقابل هم دست آنان را خوانده است.از این رو وقت آن رسیده است که اصلاح طلبان حکومتی ـ حال دیر یا زود ـ بفهمند که بخشی از یک کیک واقعی بهتر از تمامی یک کیک خیالی است؛ در غیر این صورت،همچنان در بن بست اصلاحات در ایران گرفتار خواهند ماند.
اینجاست که باید به سئوال آغازین این مطلب برگشت:آن اصلاح طلبانی که خواهان خروج از انسداد سیاسی هستند، منظورشان انسداد سیاسی چه کسانی است؟ مردم ، خامنه ای، سپاه یا اصلاح طلبان؟