روایت

نویسنده

انتخابات ریاست جمهوری و سینماگران ایرانی

مصیبت های هنرمند بودن یا مسئولیت هنرمند

احسان خاکی

اهالی سینما د رانتخابات ۹۲حضور متفاوتی دارند، برخی پیشاپیش به نفع نامزدهای دولتی وارد صحنه شده اند، چهره هایی بسیار معروفی خودرا نامزدکرده اند و بزرگترین بازیگر تاریخ سینمای ایران راروز روشن بوده اند تا از اواستفاده تبلیغاتی کنند.

همیشه نزدیک های انتخابات همه جای دنیا پر می شود از کاندیداتورهایی که دست در گردن چهره های شناخته شده ی ورزشی و هنری و سینمایی و موسیقی هستند. سینماگران و سوپرستارها و پیشکسوتان سینمایی به دلیل نشان سپیدی ِ گیسی که دارند، دارای تعقل بیشتری هستند و مردم و مخاطبین به تصمیماتشان فکر می کنند. به هم رو بازار احوال پرسی از هنرمندان داغ می شود تا از چهره ای که هنر به آن ها اعطا کرده برای ارج نهادن بر شخصیت خود برای جلب نظر مردم استفاده کنند. این اتفاق در ایران نیز دارای سابقه ای طولانی ست. از همان زمان ها که حکما و سیاسون ارشد نظام و مدیران یادشان افتاد که راستی مردم احتمالا هنر و هنرمندان را هم باید دوست داشته باشند. با همین گمانه هم امتحان کردند و دیدند بله، جواب می دهد و شد رسم پیش از انتخابات ایران!

 

انها دوان دوان امدند

اسفندیار رحیم مشایی سر زده به جشن بزرگ هنرمندان رفت تا در جمع بازیگران و اهالی موسیقی به سخنرانی درباره ی بهار و درخت کاری بایستد. البته خبرگزاری ایسنا این خبر را با این جمله شروع کرد که “جشن درخت دوستی که از آن به عنوان جشن بزرگ هنرمندان ایران یاد میشد، با حضور نه چندان زیاد هنرمندان ایرانی تنی چند از مسؤولان دولتی و اسفندیار رحیم مشایی رییس دبیرخانه جنبش غیرمتعهدها، شامگاه سه شنبه ۱۵ اسفندماه در سالن اجلاس سران برگزار شد.

بر اساس اخبار مندرج در خبرگزاری های داخلی مشایی به دلیل عدم حضورش در جشنواره ی فیلم فجر و تجسمی و موسیقی و ورود سرزده اش به این جشن سوژه ی اصلی عکاسان بی خبر از آمدن او بود. برخی خبرگزاری ها از جمله خبرگزاری ایسنا این گمانه را مطرح کرده که شاید یکی از اسپانسرهای برگزاری این برنامه خود مشایی بوده باشد زیرا هنرمندان حاضر به نظر می رسید چندان هم بی خبر نبودند. از چهره های آشنا در میان هنرمندان جشن بزرگ می توان چهره های نظیر به داوود رشیدی، جمشید مشایخی،عنایت بخشی، علی معلم، نیوشا ضیغمی، مجید اخشاوی و حمید سبزواری اشاره کرد. نقش جمشید مشایخی و داوود رشیدی به دلیل سخنرانی و رونمایی از تمبر یادبود برای پنج تن از هنرمندان پیشکسوت ایران (عزتالله انتظامی، محمدعلی کشاورز، ژاله علو، جمشید مشایخی، علی نصیریان) را به عهده داشتند، در کنار اسفندیار رحیم مشایی نقش پررنگ تر و خندان تری داشتند.

با توجه به سخنرانی مشایی که باز از بهار و سر آمدن زمستان و حرف های انتخاباتیش صحبت کرد، حضور این هنرمندان در آن فضا بازخوردی دیگر و شمایلی حمایت گونه از اسفندیار رحیم مشایی داشت. همین امر نیز سبب شد تا این عکس های دو سه نفره با مشایی در فضای خبری و مجازی پر شود.

اما ای کاش این بار آخر بود که پیشکسوتانی مثل جمشید مشایخی و داوود رشیدی را کنار مشایی می دیدیم. ماجرا تازه شروع شده بود…

 

گزارش یک ادم ربایی

بعد از اخبار مشایخی و رشیدی چشم بستیم و گذشت. گذشت و رسید به روز ثبت نام و سیل اخبار ضد و نقیض و انتظار و قس علی هذا. در میانه ی آن اخبار به یک باره عکسی همراه یک خبر منتشر شد با سر تیتر ِ “عزت الله انتظامی در کنار مشایی در وزارت کشور و روز ثبت نام ریاست جمهوری”! خبرها زیادتر شد و عکس ها بیشتر. بله پیرمرد دوست داشتنی سینمای ایران بین احمدی نژاد و مشایی کز کرده بود و این ها انگشت هایشان را به نشانه ی پیروزی بهمراه لبخندهای گشاد بالا برده بودند و فلش ها تلق تلق صدا می دادند تا این لحظه ثبت شود. شوک بدی بود دیدن این عکس ها و انگار ته دل هامان ظرفی به یک باره شکست. روز ثبت نام جلو رفت، هاشمی آمد و خبرهای به سمت او رفت و خبر همراهی عزت الله سینمای ایران با مشایی و احمدی نژاد، پاک نشد تنها به رویش چشم ها بسته شد و روزها گذشت تا این چشم پوشی ته نشین شود. خبر آمد که آقای بازیگر درباره ی آن روز توضیحات و نامه ای نوشته. خبرگزاری ها گسترده خبر را منتشر کردند و در فضای مجازی به هر شکلی پخش شد و شد حرف روز و مهم!

عزت الله انتظامی مانند پیرمرد دلشکسته و رنجوری قلم بر کاغذ لغزانده بود و چنین شروع کرده بود: “پروردگارا کمک کن بتوانم حرف دلم را بزنم / برای مردم سرزمینم…” همین شروع کافی بود که ته دلمان بریزد از قضاوتی که کردیم. آقای بازیگر به ریز و مانند داستانی مصور تمام واقعه را توضیح داد و خواننده را همراه خود به تمام لحظات گذشته برد و او را کنار خود نشاند تا نشان دهد چطور می شود “گرفتار” شد. انتظامی وقتی نوشت: “مردم سرزمینم! / من برای شما همیشه همان عزتم، همانی که از سیزده سالگی در تماشاخانه های لاله زار با تشویق های شما بزرگ شده ام… همانی که همراه شما با درد های ایران بسیار گریسته ام و با شادی هایش لبخند ها زده ام… برای شما من همیشه همان عزتم… بچه ای از سنگلج…” کافی بود که مخاطب بغض کند و یا حتی قطره اشکی روی صورتش بلغزد تا از ته دل بگوید: “آقای بازیگر ببخش ما را”.

با این که می شود هنوز به بعضی نکات روایت او ایراد گرفت و از واقعه پرسید و دقیق تر شد اما همین که پیرمردی مانند عزت الله انتظامی چنین عاجزانه خطاب به ملت ایران نامه اش را می نویسد یعنی بهای دنیا را به آخرت نمی دهد و حتی اگر اشتباهی هم کرده با همین کار بیشتر در دل ها خود را جای داده است. پس بهتر است که متشکرش باشیم که لااقل تکذیبیه ای بر این ماجرا نوشت تا هنوز برایمان عزت الله انتظامی دوست داشتنی باشد.

 

کارگردان در صحنه

بهمن فرمان آرا پیش از این ها در جواب سوال این که فیلم بعدی اش درباره ی چیست گفته بود “فیلم ریاست جمهوری خودم” و این پیشزمینه را داده بود که ممکن است بیاد و کاندیدای ریاست جمهوری شود. ماجرای آمدن و ثبت نامش هم از سوی سایت کافه سینما روایت می شد تا کمی شلوغش کرده باشد برای فیلم فرمان آرا و به نوبه ی خود جالب بود. با اینکه تنها لبخندی به لب می نشاند که چه کاری! فرمان آرا هم ثبت نام کرد تا سوژه ی فیلم نامه اش به حرکت بیفتد و پروژه اش تعریف شود. مانند خود فرمان آرا بسیار شیک و کاملا سینمای لوکس و بی ربط به سیاست و درد مردم. فرمان آرا در همان گفت گو ضمن تاکیدش بر کاندیداتوری ریاست جمهوری گفته بود: “من تصمیم دارم فیلمی درباره ریاست‌جمهوری خودم بسازم. فکر می‌کنم در مملکتی زندگی می‌کنم که آزادی‌های زیادی در آن وجود دارد و قانون اساسی‌اش هم این اجازه را به من می‌دهد که کاندیدا شوم. ضمنا وقتی همه کاندیدا می‌شوند، چرا من نشوم!؟ به میزان رای فکر نمی‌کنم. تنها به این فکر می‌کنم که در یک فضای مجازی می‌توانم تصور کنم رییس‌جمهور می‌شوم و اگر این کار را کنم، مردم برچه اساسی می‌خواهند به من رای دهند. فکر می‌کنم در وهله نخست می‌گویم هرکسی از افراد دولت قبل از هرچیز برآورد کنند که پیش از انتخابات چقدر مال و اموال دارم و اگر در طول دوران ریاست‌جمهوری‌ام بیش از تورم در مملکت بر اموال من اضافه شد، کل اموالم را به نفع ملت توقیف کنند. دوم اینکه دلم می‌خواهد افرادی مثل آیدین آغداشلو و داریوش شایگان وزیر ارشاد این مملکت شوند. معتقدم رای دادن حقی است که به ما در قانون اساسی داده شده است و ما هم باید از آن استفاده کنیم و مهم نیست که کاندیدای مورد نظر ما انتخاب شود یا نشود، چون زیربنای دموکراسی شرکت در انتخابات است ولی حالا بهتر است برویم سر کار فیلمسازی و فعلا این دنیای مجازی را کنار بگذاریم.”

اما از سوی دیگر ماجرا و کاندیداتوری فرمان آرا شایعات ساخت فیلم توسط کارگردان های مختلف برای کاندیداتورها پررنگ تر شد. یکی از این اشخاص سعید سهیلی بود که پیش تر گفته بود از سوی تعدای مورد پیشنهاد قرار گرفته ولی منتظر است تا از بینشان با اسختاره یکی را انتخاب کند. اخیرا شایعه ای مطرح شده که اسفندیار رحیم مشایی با وی دیدار کرده و قرار است او فیلم تبلیغاتی مشایی را بسازد. این خبر در رسانه های حامی طیف دولت گسترده منعکس شد تا جایی که سعید سهیلی را به صدا در آورد.

سهیلی در نامه ای که بوسیله رسانه ها منتشر شد چنین نوشت و همه چیز را به کل تکذیب کرد “در چند روز اخیر در برخی پایگاه‌های خبری رسمی و غیر رسمی در فضای مجازی اخباری مبنی بر تصمیم و توافق این جانب جهت ساخت فیلم تبلیغاتی برای جناب آقای اسفندیار رحیم مشایی منتشر شده که اظهارنظرهایی را هم در پی داشت. بدین وسیله به اطلاع می‌رسانم که نه تنها از طرف جناب آقای مهندس مشایی بلکه از جانب چند کاندیدای دیگر نیز به من پیشنهاد ساخت فیلم تبلیغاتی شد که ضمن تشکر از همه آنها به هیچ‌کدام پاسخ قطعی ندادم اما اکنون با احترام به آقایان مشایی، ولایتی، قالیباف و سایر کاندیداهای محترم ریاست‌جمهوری اعلام می‌کنم ترجیح می‌دهم به جای ورود به عرصه فعالیت‌های سیاسی انرژی و تمرکزم را صرف ساخت فیلم سینمایی «کلاشینکف» کنم. فیلمی که مدت‌هاست مترصد شرایط مناسب برای تولید آن هستم. لذا بدین وسیله ساخت فیلم تبلیغاتی برای هر کدام از کاندیداها را قویاً تکذیب و برای همگی آنها آرزوی خدمتگزاری دارم.”

در همین روزها بود که دو خبر متفاوت در رسانه ها پخش شد که داریوش مهرجویی در انتخابات شورای شهر شرکت کرده و از سوی دیگر هم قرار است فیلم یکی از کاندیداتورهای ریاست جمهوری را بسازد. این دو خبر که یکی با مصاحبه ی خود مهرجویی منتشر شده بود تعجب آور نبود ولی با هم جور در نمی آمد و واقعی به نظر نمی رسید. مهرجویی در مصاحبه اش گفته بود: “داریوش مهرجویی در واکنش به ثبت‌نام سینماگران برای عضویت در شورای شهر گفت: اینکه هنرمندان احساس مسوولیت کرده‌اند و می‌خواهند عضو شورای شهر شوند؛ کار مثبتی است. زیرا هنرمندان زیباشناسی دارند و می‌توانند در زیبا شدن و تمیز شدن شهر نقش زیادی داشته باشند.” وی ادامه داد بود: “این تصمیم سینماگران هیچ منافاتی با فعالیت‌های سینمایی آنها ندارد و تصور نمی‌کنم نامزد شدن هنرمندان سینما برای شورای شهر ارتباطی با وضعیت این روزهای سینما داشته باشد. در تمام دنیا هنرمندان در امور اجرایی شهر و تصمیم‌گیرهای شهری حضور پیدا می‌کنند.” مهرجویی تاکید کرده بود که: “خود من قصد دارم درصورت امکان عضو شورای شهر محمدشهر کرج بشوم”.

این نگاه نشان می داد که خبر کاندیداتوری اش برای شورای شهر درست است و چنین کرده اما خبر تکذیبیه اش بابت ساخت فیلم برای کاندیداتورهای ریاست جمهوری را صریحا رد کرد و نوشت: “به هیچ وجه قرار نیست فیلم انتخاباتی بسازم و ساختن فیلم انتخاباتی را تکذیب می‌کنم. قرار است نمایشی با عنوان “کودک مدفون و غرب واقعی” را به روی صحنه ببرم. نمایشنامه این اثر توسط نشر هرمس منتشر شده است و در دسترس علاقه‌مندان خواهد بود.” این تکذیب صریح باعث شد تا به انتظار انتخابات شورای شهر استان کرج بنشینیم و ببینیم مهرجویی می تواند نماینده ی خوبی باشد یا نه. البته اهالی دیگر سینمایی نیز نظیر حبیب‌الله کاسه‌ساز، امین زندگانی، الهه رضایی، محمد رضا عیوضی و عبدالحسین مختاباد برای ثبت‌نام و عضویت در شورای شهر تهران ثبت‌نام کرده‌اند.

این اخبار تازه آغاز حضور هنرمندان در بازی های سیاسی ست تا چهره شان از هنر و هنرمندی تا به عنوان یک نمادی تبلیغی برای کاندیداتوری نزول کند. همیشه تیزهوشی و شم آرتیستیک هنرمندان اصیل بزنگاه های نیاز اجتماع به پشتیبانی و حمایت در صحنه بوده اند و این بار نیز باید به انتظار آن اتفاق بود. هنرمندان فارغ از سیاست و سیاسی بازی ها وقتی تنها از دل به باوری برسند با مردم و مخاطب هاشان در میان می گذارند و آبرویشان را معامله ی غیرباورشان نمی کنند. روزهای پرفراز نشیب و امتحانی پیش روست، باید به نظاره نشست.