در اکثر نقاط جهان، محلها و مکانهایی هستند که در آنجا فیلمبرداری و عکسبرداری ممنوع است یا نیاز به مجوز مراکز دولتی دارد. اما حکومت ایران که هر پدیدهای را با امنیت ملی پیوند میدهد، به هر چیزی که در جهت ثبت واقعیت استفاده بشود به دیده تردید و جرم مینگرد. در دوران سرکوب بعد از کودتای سال 88، هر ایرانی موبایل به دستی که مشغول گرفتن عکس یا فیلم بود، از دید نیروهای امنیتی، مجرم بالقوه محسوب میشد که در حال جاسوسی برای دولتهای غربی بود. دستگیری عکاسهای حرفهای و غیرحرفهای، به عنوان مثال بازداشت عکاس خبرگزاری حکومتی فارس حتی، نشان از سختگیریهای حکومت در این زمینه دارد. اما با این همه بگیر و ببند برای جماعت دوربین به دست، حکومت ماموران مستندش را به مناطق استراژیک میفرستد تا با دوربینشان به قول خودشان فیلمهای مستندی برای نمایش رنج مسلمان مظلوم دنیا بسازند. اینجا دیگر از دید جمهوری اسلامی، دوربینداران، نه جاسوسان چراغ خاموش، که هنرمندانی متعهد و روشناندیش هستند که با نگاه انسانی رنجهای بشری را ثبت میکنند. هنرمندان و فیلمسازانی که در یک چیز اشتراک دارند. همهگی کارمندان رسمی نهادهای حکومتی هستند.
تصاویر مفقود شده
سعید ابوطالب؛ در عراق با دوربین دستگیر و در ایران نماینده مجلس شد!
وقتی نیروهای نظامی آمریکا در کشور عراق مستقر شده بودند و جمهوری اسلامی در تب و تاب اثبات ناامن شدن کشور همسایه توسط نیروهای متجاوز غربی بود، دستگیری دو ایرانی زیر عنوان مستندساز، بهترین فرصت تبلیغاتی را برای حکومت به وجود آورد تا زیر علم دموکراسیخواهی سینه بزند و آمریکا را عامل بیثباتی، عدم امنیت و استبداد در منطقه معرفی کند. سعید ابوطالب و سهیل کریمی دو مستندساز ناشناسی بودند که در حال تصویربرداری در عراق، توسط نیروهای آمریکایی بازداشت شدند. رسانههای رسمی از آنها به عنوان مستندسازان و هنرمندانی یاد میکردند که با مجوز رسمی وارد عراق شدهاند و قصدشان بازتاب تصویری اوضاع نابهسامان مردم مسلمان این کشور و نفرتشان از نیروهای آمریکایی بوده و به همین خاطر هم دستگیر شدهاند. از همان ابتدا، چیزی که به چشم میآمد، استفاده تبلیغاتی صدا و سیما از این موضوع و ساخت قهرمانان اسطورهای از این دو ظاهرا مستندساز گمنام بود. دولت سعی داشت با رایزنی مشکل را حل کند و خانوادههای دستگیرشدگان هم با حضور مقابل سفارت سوئیس و اهدا نامه و گل به کاردار سفارت سوئیس خواستار آزادی این دو نفر شده بودند. آنها با مانور روی مصونیت قشر خبرنگار، از نیروهای آمریکایی میخواستند که سعید ابوطالب و سهیل کریمی را هر چه زودتر آزاد بکنند. اما پروسه بازجویی و بازداشت این دو که جرمشان تصویربرداری غیرقانونی و به نوعی جاسوسی برای حکومت ایران محسوب میشد تا 127 روز طول کشید. بالاخره مستندسازان جمهوری اسلامی با سلام و صلوات و در میان استقبالی همسان که از اسرای جنگ هشت ساله شده بود، به ایران برگشتند و در کنفرانس مطبوعاتی، تبلیغات و سمپاشیهای سازمان مجاهدین خلق را دلیل دستگیری خود عنوان کردند. سعید ابوطالب دلیل دستگیریاش را اینطور توضیح میدهد “چند روز قبل از آزادی، یک عراقی که خود را وکیلم معرفی میکرد، گفت که من نمیدانم علت دستگیری شما چیست، اما چند تن از مجاهدین شهادت دادند که شما برای خرابکاری به عراق آمده اید. به گفته وی برخی از ایرانیان زندانی در عراق توسط مجاهدین دستگیر شدند. ” نکته جالب در این میان اما، مربوط میشود به تناقضی که میان گفتههای دو همکار مستندساز به چشم میخورد. سهیل کریمی مدعی شده است که قبل از دستگیری سی و سه حلقه فیلم به ایران ارسال کردهاند و چهارده حلقه فیلم هم توسط نیروهای آمریکایی ضبط شده. اما سعید ابوطالب منکر وجود فیلمی از دوران فعالیتشان در ایران میشود و فقط ادعا میکند که در فیلمهای ضبط شده، مردم عراق همهگی از نیروهای آمریکایی ابراز انزجار کردهاند. در هر صورت هیچ فیلمی با مصرف هنری یا حتی تبلیغاتی از دوران حضور کریمی و ابوطالب از رسانههای حکومت پخش نشد و به نظر میرسد اگر ادعای کریمی مبنی بر ارسال فیلم به ایران صحت داشته باشد، مقصدشان نه رسانههای تصویری که مراکز دیگری بودهاند که فیلم را در جلسات خصوصی خودشان و به منظوری جز آشنایی با مصائب مردم عراق به نمایش در آوردهاند. این دو همکار نهایتا توسط نیروهای آمریکایی به انگلستان تحویل داده شدند و بعد به ایران برگشتند. ابوطالب در کنفرانس مطبوعاتی مدعی شده بود که آمریکاییها از آنها معذرت خواهی کردهاند و دستگیریشان حاصل اشتباه افسری بوده که دستور بازداشت را صادر کرده و دادگاه تشکیل شده با تبرئهشان، خبررسانی نیروهای مجاهدین خلق را تنها دلیل دستگیری عنوان کرده.
مستندسازانی بدون ماموریت
کوروش کار و فرید فرجی هنگام ساخت مستند درباره کوروش دستگیر شدند و برای همین مورد توجه رسانه های حکومتی قرار نگرفتند!
اما هرچقدر رسانههای حکومتی دستگیری مستندسازان در سال 82 را در بوق و کرنا کردند، دستگیری دو مستندساز دیگر دو سال بعد فقط توسط نهادهای صنفی بازتاب داده شد. فرشید فرجی و کوروش کار در 29 اردیبهشت سال 1384 توسط نیروهای آمریکایی دستگیر شدند و خبر بازداشتشان سه هفته بعد عمومی شد. آن هم توسط خانوادههایشان در مصاحبه با رسانههای مستقل. پایگاه خبری فیلم کوتاه با پوشش این خبر، وضعیت فرشید فرجی را نگرانکنندهتر عنوان میکند. چرا که نامش در فهرست صلیب سرخ و لیستهای مشابه ثبت نشده اما کوروش کار این شانس را داشته که به دلیل اقامت بلند مدت در آمریکا نامش در لیست نهادهای بینالمللی بیاید. شاید کنار هم گذاشتن کلماتی نظیر مستقل و بیپشتوانه که برای معرفی این مستندسازان به کار رفته است، دلیل سکوت رسانههای حکومتی را مشخصتر بکند و بعد از دو سال روشن بشود در بوق کردن اسم ابوطالب و کریمی بیش از مستندسازان بودنش مربوط به وابستهگیشان به حکومت میشده است. هرچند در آن دوران، ابوطالب سعی کرد در دیدار با خانواده فرجی با آنها همدردی بکند و خودش را به نوعی همحرفه او و کوروش کار معرفی بکند اما همهچیز نشان از تفاوت این دو رخداد دارد. که اگر دلیل حضور کریمی و ابوطالب در عراق بازتاب رنج و حرمان مسلمانان زیر سایه نیروهای استکبار عنوان شد، در بیانیه کمیسیون فرهنگی مجلس درباره فرجی و کار، هدف سفرشان به عراق ساخت مستندی با موضوع “تاریخ پرشکوه عظمت تمدن شرق” ذکر شده است. فاصله تصویر گرفتن از رنج مسلمانان کشور همسایه تا به تصویر کشیدن تاریخ پرشکوه تمدن شرق در موضعگیری رسانههای حکومت و در راسشان صدا و سیما خودش را نشان میدهد. کوروش کار و فرید فرجی هم نهایتا بعد از 53 روز بازداشت در زندان ابوغریب آزاد شدند. فرجی به ایران بازگشت و در فرودگاه فقط مورد استقبال خانواده و دوستانش فرار گرفت. او که با همکارش کوروش کار مشغول ساخت مستندی به نام “در جستوجوی کوروش کبیر” بود، آزادیشان را نتیجه فشار مطبوعات آمریکا، تلاشهای خانواده کار در آمریکا و دولت جمهوریاسلامی دانست. کوروش کار هم ترجیح داد در عراق بماند و برای ساخت ادامه مستندش در میان نیروهای آمریکایی که از ریسمان سیاه و سفید هم هراس داشتند، تلاش بکند.
حق ماموریت؛ از نمایندگی مجلس تا شهادت
اطلاق عنوان شهید برای تصویربردارهای کشته شده در سوریه!
اما سومین گروه از کسانی که با برچسب مستندساز معرفی شدهاند، مثل دو گروه قبلی عاقبت به خیر نشدند. اگر سهیل کریمی و سعید ابوطالب، در شمایل رسمی و موردتایید حکومت وارد کشور شدند و مورد استقبال قرار گرفتند و جوایزی در حد نمایندهگی مجلس بهشان پیشکش شد، هادی باغبانی و اسماعیل حیدری، وقتی با دوربینشان در سوریه مشغول انجام وظیفه بودند، توسط نیروهای سلفی کشته شدند تا خوراک تبلیغاتی جمهوری اسلامی بشوند. این دو نفر که با عنوان مستندساز در خبرها معرفی میشوند و توسط مسئولان جمهوریاسلامی با نام “بسیجی” مورد خطاب قرار میگیرند، معلوم نیست توسط کدام گروه و ارگان به سوریه اعزام شده بودند و مشخص نیست به چه دلیل در کنار نیروهای دولت بشار اسد قرار داشتهاند. در مقابل تبلیغات حکومت که آنها را مستندسازانی میداند که در راه ثبت واقعیتها “شهید” شدهاند، میتوان محل استقرار آنها را مورد پرسش قرار داد تا معلوم بشود که در وقایع سوریه، به عنوان ناظر بیطرف حضور نداشتهاند و مانند سپاهیانی که چندی پیش در ظاهر زائر مکانهای مذهبی دستگیر شدند، فیلمسازی برایشان پوششی بوده که آنها را به عنوان ماموران حکومت در سوریه معرفی میکرده. در این بین دوباره انگشت اتهام جمهوریاسلامی به سوی آمریکا دراز شده است و از دولت این کشور به عنوان تغذیه کننده نظامی نیروهای سلفی یاد شده و قتل این دو شهروند ایرانی به حساب آنها گذاشته شده است. دوباره تبلیغاتی که حول و حوش کریمی و ابوطالب شکل گرفته بود، به راه افتاده است. اینبار اما از دوختن رخت قهرمانی بر تن ماموران از ماموریت برگشته خبری نیست. ماموران در کفن شهادت، توسط خانوادهها و مسئولان حکومتی تشییع و به خاک سپرده میشوند. اما آش این تبلیغات اینبار به قدری شور از کار در آمده است که مردم در سایت رسمی و حکومتی الف، در قالب نظراتشان اعتراضشان را متوجه حکومت کردهاند و از عدم لزوم فرستادن مامور و مستندساز به سوریه نوشتهاند و حتی به اطلاق عنوان شهید به حیدری و باغبانی معترض شدهاند.
در هنگامه سرکوب مردم بعد از دهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری، به جز موتورسوارانی که چماق و قمه و کلت حمل میکردند، کسانی بودند نشسته بر ترک موتور یا سنگر گرفته در ساختمانهای امن که دوربین در دست داشتند و از مردم تصویر میگرفتند. آنها هم مستندساز بودند و محل نمایش فیلمشان نه تلویزیون و سینماها، که وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه بود. گروهی که از آنها با عنوان “تیم فرهنگی” یاد میشود.
حالا ده سال بعد از دستگیری سهیل کریمی و سعید ابوطالب که قهرمانان ثبت حقیقت جمهوری اسلامی بودند، یکی دست به کار ساخت مسابقهای سرگرمکننده شده و مورد اعتراض سایتهای تندرویی مثل رجانیوز قرار گرفته و دیگری همکار و همرزم سابقش را به خیانت متهم میکند و دست بر خاطرات خاک گرفته یک دهه قبل میکشد و ابوطالب را که در سال 88 از میرحسین موسوی حمایت میکرد، به همکاری با آمریکاییها در دوران بازداشت متهم میکند. باید دوباره منتظر گذشت زمان بود تا هاله محو ابهام را از روی چهره نورانی شهدای امروزی بردارد تا معلوم بشود دوربینهای باغبانی و حیدری مشغول ضبط تصاویر برای چه کسانی بوده. ضبط تصاویری که بنا به ادعای حکومت مسبوق به سابقه بوده و تا امروز فقط 22 فیلم از منازعات کشور سوریه تهیه شده. فیلمهایی که هنوز برای عموم به نمایش درنیامدهاند؛ که احتمالا محل نمایششان جای دیگری است.