نامه عبدالله در پارک های تهران

نویسنده
سهراب اشرف

در وبگردی این شماره روز روایتی از خوانش نامه عبدالله مومنی در پارک های پایتخت را می خوانیم، با  مقابله دو آرا پیرامون مقاله “ من اگر یک معمم بودم” مواجه می شویم، نظراتی درباره اسلام هراسی غربی ها را از نظر می گذرانیم و با کنکاش ها پیرامون شرایط “اعتراف” آشنا می شویم. همچنین از کتاب درسی جدید “تربیت سیاسی” می شنویم و اینکه چرا باید از میرحسین موسوی دفاع کرد. حضور یک ایرانی در انتخابات پارلمانی یکی از ممالک اسکاندیناوی نیز موضوع پایانی است.

 

عبدالله خوانی در پارک

بنفشه دختری است که وبلاگ آبی متعلق به او است. کسی که از تغییر مردم و دغدغه هایشان نوشته: “وقتی دراتوبوس هستی یا در ایستگاه مترو ایستاده ای و یا وقتی در تاکسی نشسته ای؛ می بینی جنس حرف زدن مردم فرق کرده است. حرفهایشان، تحلیل هایشان تغییر کرده است. دیگر دغدغه امروز مردم فقط تورم نیست. دیگر مردم فقط نگران خورد و خوراک شان نیستند. دغدغه های امروز مردم زمین تا آسمان با پارسال تفاوت پیدا کرده است.”

بنفشه در غروبی تابستانی در پارکی در غرب تهران مردمی را دیده است که ورق کاغذهایی را می خواندند و متاثر از محتوای آن سر تکان می دادند و دیگرانی نیز پیرامون آن بحث می کردند. اما در آن کاغذها چه نوشته شده است؟

بنفشه روایت می کند: “به سمت جمعیت میروم. مردی که متوجه حضورم شده است. چند ورق کاغذ به سمتم میگیرد و درحالیکه صدایش می لرزد، با ناراحتی میگوید: این نوشته ها را بخوان و ببین در زندان ها چه بلائی بر سر بچه هایمان می آورند. چشمم به تیتردرشت نوشته می خورد که از سایت خودنویس پرینت گرفته شده است: نامه عبدالله مومنی به رهبر جمهوری اسلامی. باورم نمیشود.”

 

در ستایش و ملامت نیکفر

پیشنهاد تری جونز کشیش عجیب و غریب اهل فلوریدا در باب قرآن سوزی همان قدر که دنیا را در نوردید، وبلاگستان ایرانی نیز را نیز بی نصیب نگذاشته است. مثلا داریوش میم نویسنده وبلاگ ملکوت