اگر به بررسی کلی ای در تاریخ جنبش زنان، چه در ایران و چه در خارج از آن بپردازیم، و رابطه آن را با دموکراسی جویا شویم شاید در بسیاری از مواقع به کلمه دموکراسی به عنوان خواستی مشخص و در اولویت مطرح شده، برنخوریم . شاید بتوان دلیل آن را این گونه مطرح کرد که تا زمانی که خواستی اساسی مانند انسان شناخته شدن و در پی آن برخوردار شدن از حقوق برابر انسانی در پیش روست، فریاد دموکراسی خواهی براوردن از طرف زنان بی معنا جلوه کند.
اما از سوی دیگر با مطالعه تاریخ کشور خودمان و انقلاب مشروطه و نهضت آزادی خواهی در بسیاری نقاط آنچنان این دو جنبش زنان و دموکراسی خواهی در هم تنیده اند که نمیتوان نقش متقابل هر دو را در یکدیگر نادیده انگاشت، به این منظور نگاهی گذرا به برخی وقایع تاریخی دوران مشروطه می اندازیم: در جریان انقلاب مشروطه، پس از دستور مظفرالدین شاه، مبنی بر تدوین قانون اساسی سال 1285 و تاسیس مجلس ملی، عملا هیچ حقی در این قانون برای زنان در نظر گرفته نشد و زنان همچون مجرمان و مهجوران، حق رای نداشتند. اما انقلاب مشروطه برای زنان فرصت مناسبی را ایجاد کرد تا از محیط تنگ خانه هایشان به خیابان بیایند و برای اولین بار در شورشی تحت عنوان شورش نان به خیابان ریخته و شعار سر دادند، کارهایی که اصولا غیر زنانه تلقی میشد. و این به نوعی آغازی بود برای فعالیت و سازماندهی و آشنایی با مفهومی به نام مسئولیت اجتماعی. و پس از آن حضور زنان در جنبش مشروطه پررنگ ترشد تا آنجا که در آذربایجان پس از نبرد شدیدی که بین موافقان و مخالفان مشروطه در گرفت، جسد بیش از 20 زن ملبس به لباس مردانه در میان اجساد کشف شد.
از دیگر اسناد جالب توجه مربوط به اظهارات شوستر است و مربوط به زمانیست که تعدادی از نمایندگان مجلس تسلیم خواسته های روسها شدند، شوستر اظهار داشت که حدود 300 زن با ردای سیاه و روبنده و مسلح به تپانچه به سمت مجلس رفته و تجمع کردند و خواهان دیدار با رئیس مجلس شدند و او نیز اجازه داد که داخل مجلس شوند و سپس با هیئتی انتخابی از میان آنان به مذاکره نشست. اقدامات ملی گرایانه و غیر خشونت آمیز زنان نیز بسیار بود، به عنوان مثال پس از آنکه مجلس، بانک ملی را تاسیس کرد، زنان جواهرات خود را فروختند و از دولت سهام خریدند. همچنین آنها مبتکر تحریم کالاهای خارجی بودند. زنان میتینگ های بزرگی را برگزار کردند و در آن به بحث درباره نقش زنان در جنبش ملی 1290 پرداختند. در اصل ملی گرایی زنان را از خانه هایشان بیرون کشید و آنها در امور اجتماعی و سیاسی شرکت جستند.
با وجود مشارکت جدی زنان در جنبش مشروطه اما بیان خواسته های حقوقی زنان مرسوم نبود و تنها عده معدودی از زنهای مشروطه خواه، طرفدار حقوق زنان بودند، یعنی این دو مقوله به نوعی از هم جدا بودند و شاید به همین دلیل است که در تاریخ از سوء استفاده مردان سیاسی از زنان در مقاطع زمانی مورد نیاز نوشته اند، زیرا گاه اعضای آن حذب، برابری حقوقی و خواسته های زنان را نادیده میگرفت و گاه به مخالفت بر میخواست. اما در نهایت زنانی که در مراحل نخست جنبش زنان ایران شرکت داشتند یا از زنان مشروطه خواه بودند و یا خانواده شان از روشنفکران ملی گرا محسوب میشدند.زنان تحصیل کرده مانند همتایان مردشان به ضرورت وجود نظامی دموکراتیک در حکومت باور داشتند.این زنان در خلال فعالیت های مشروطه خواهانه و ملی گرایانه، نسبت به موقعیت فرو دست زن ایرانی آگاه شده و دست به تلاش برای بهبود آن زدند. و نمیتوان نادیده انگاشت که حمایت روشنفکران و مشروطه خواهان مرد نیز بی تاثیر نبود، همان گونه که در 12 مرداد 1290، حاج محمد تقی وکیل الرعایا ، نماینده همدان در مجلس نخستین کسی است که در تاریخ ایران مسئله برابری زن و مرد را در مجلس شورا مطرح کردو از حق رای زنان دفاع کرد. که سخنان وی با واکنش تند یک روحانی به نام شیخ اسدالله و دیگران مواجه شد و رئیس مجلس از روزنامه نگاران خواست که در نشریاتشان چیزی درباره این واقعه ناخوشایند ننویسند. از دیگر مردان حامی میتوان به ایرج میرزا، بهار و میرزاده عشقی که هر سه از شاعران دوره مشروطه بودند نام برد.
اما جدای این اسناد و شواهد دخالت مستقیم زنان در گسترش دموکراسی، اگر دقیق تر به معانی و اصول دموکراسی بپردازیم ، متوجه میشویم که عملا بدون فعالیت های زنان و جنبش فمینیستی و نتایج آن، به دموکراسی ای ناقص و غیر کاربردی ودارای تناقضی درونی میرسیم. برای مثال حتا اگر به معنای قدیم دموکراسی که در یونان به وجود آمد با مفهوم” حق همگان برای شرکت در تصمیم گیری در مورد امور همگانی جامعه” را در نظر بگیریم، متوجه میشویم که همان جنبش اولیه حق رای زنان که از اولین حرکتهای تاریخ فمینیسم است نقش مهمی در تکمیل کردن این معنی داشت و آن را از نوعی پارادکس درونی رهانید که از یک طرف به حق همگان تاکید دارد و از طرف دیگر ناگهان این همگان را به نصف کاهش داده و زنان را حذف میکند.
و در تاریخ جنبش زنان ایران نیز که بنگریم آغاز فعالیتها و بسیاری از دستاوردها نیز همگام با جنبش جهانی فمینیسم بود که آن زمان اولویتش با به دست آوردن حق رای بوده. در 1297 زنان در انگلستان و در 1299 در آمریکا موفق به کسب حق رای شدند. در 1298 در مصر ، هدا شعراوی فعالیت به نفع حقوق زنان را آغاز کرد و اتحادیه فمینیستی عرب را پایه گذارد که بعدها با اتحادیه بین المللی برای حق رای زنان شروع به همکاری کرد.
و اگر به معنای امروزی تر دموکراسی که انتخاب نمایندگانی که در مجلس ، خواست اکثریت مردم را به اجرا بگذارند، توجه کنیم، به نظر می آید که حظور نمایندگان زن در به عمل رساندن این مفهوم بسیار مهم است تا دید جنسیتی به قوانین را کاهش دهند. البته مقصود مجلس فعلی نیست بلکه دیدی کلی و جهانی مطرح شده و بخش اعظمی از جنبش زنان نیز بر توانمند سازی زنان تاکید داشته و برای به دست آوردن حق تحصیل و غیره مبارزات بسیاری را پشت سر نهاده، که آن را میتوان پیش نیاز سواد سیاسی لازم و در نتیجه ورود زنان به مجلس و دیگر مشاغل مهم دانست. در تاریخ ایران نیز اولین مدرسه دولتی دخترانه در سال 1297 در تهران تاسیس شد، البته قبل از آن مدارس دخترانه زیادی به همت برخی زنان، مخفیانه یا آشکار تاسیس شده بود که همه آنها مورد حجوم اراذل و اوباشی که از سوی رهبران مذهبی تحریک میشدند قرار گرفت و پس از مدتی تعطیل شد.
سواد آموزی زنان نشریات زنان را به وجود آورد و نشریات زنان آگاهی و به چالش کشیدن مفهوم فرودست بودن زنان که تا آن موقع امری طبیعی تلقی میشد را به میان آورد و پس از آگاهی، اعتراض و سعی در برابر سازی حقوق و موقعیت برابر تحصیلی و در قدمهای بعدی شغلی را در پی داشت. اولین نشریات زنانه ایران در سال 1289 و با سردبیری خود زنان آغاز به کار کرد. از معروفترین این نشریات، زبان زنان بود که وضعیت زنان را به صراحت مورد نقد قرار میداد و اولین نشریه ای بود که یک زن به نام صدیقه دولت آبادی با نام خود مجوز گرفت، او به گشایش یک مدرسه به طور مخفیانه دست زد، اما پس از سه ماه لورفت و وی را به زندان افکندند. او در محلات 40 زن را به واسطه نشریه اش سازماندهی کرد و از آموزش و استقلال اقتصادی زنان حمایت کرد و تا سال 1305 تعداد آنها به 70 نفر رسید.
و همچنین اگر اساس دموکراسی را باور به ارزش فرد انسانی و تصمیم گیری او در مورد امور عمومی و خصوصی بدانیم، متوجه میشویم که پیش نیاز این مفهوم باور به برابری میان زن و مرد در حقوق طبیعی و انسانی است. پس اگر تاریخچه دموکراسی را به احزاب ملی و غیره موجود در هر کشور که مستقیما در آن نقش داشته اند محدود کنیم، راهی به خطا رفته ایم و باز همان دموکراسی ای را خواهیم داشت که نیمی از جامعه را کل در نظر گرفته و حقوق انسانی را شامل همان نیمه میپندارد.
و در پایان با بیان این که یکی از اصول دموکراسی در مقام فلسفه سیاسی ، برابری شهروندان کشور در برابر قانون است، نتیجه میگیریم که هرگونه جنبش تحول و برابری خواه در قوانین حقوقی نیز پشتوانه دموکراسی خواهد گردید. خواسته ای که همیشه توسط فمینیست ها دنبال شده چه آن زمان که برای حق رای و تحصیل مبارزه میکردند چه خواسته های حقوقی ای که هم اکنون نیز در غالب کمپین هایی نظیر یک ملیون امضا پی گیری میشود.
میتوان به جرئت اضافه کرد که همان گونه که نظام حکومتی تک حزبی، دموکراسی به شمار نمی آید، نظام حکومتی تک جنسی نیز به دلیل آشنا نبودن با خواسته ها و نیازهای حداقل نیمی از جامعه و در پی آن مطرح نکردن آن خواسته ها در دولت، دموکراسی به شمار نمی آید.
منبع: ادوار نیوز