زنان و دموکراسی

نویسنده

nilofargolkar.jpg

اگر به بررسی کلی ای در تاریخ جنبش زنان، چه در ایران و چه در خارج از آن بپردازیم، و رابطه آن را با دموکراسی ‏جویا شویم شاید در بسیاری از مواقع به کلمه دموکراسی به عنوان خواستی مشخص و در اولویت مطرح شده، برنخوریم ‏‏. شاید بتوان دلیل آن را این گونه مطرح کرد که تا زمانی که خواستی اساسی مانند انسان شناخته شدن و در پی آن ‏برخوردار شدن از حقوق برابر انسانی در پیش روست، فریاد دموکراسی خواهی براوردن از طرف زنان بی معنا جلوه ‏کند.‏

اما از سوی دیگر با مطالعه تاریخ کشور خودمان و انقلاب مشروطه و نهضت آزادی خواهی در بسیاری نقاط آنچنان ‏این دو جنبش زنان و دموکراسی خواهی در هم تنیده اند که نمیتوان نقش متقابل هر دو را در یکدیگر نادیده انگاشت، به ‏این منظور نگاهی گذرا به برخی وقایع تاریخی دوران مشروطه می اندازیم: در جریان انقلاب مشروطه، پس از دستور ‏مظفرالدین شاه، مبنی بر تدوین قانون اساسی سال 1285 و تاسیس مجلس ملی، عملا هیچ حقی در این قانون برای زنان ‏در نظر گرفته نشد و زنان همچون مجرمان و مهجوران، حق رای نداشتند. اما انقلاب مشروطه برای زنان فرصت ‏مناسبی را ایجاد کرد تا از محیط تنگ خانه هایشان به خیابان بیایند و برای اولین بار در شورشی تحت عنوان شورش ‏نان به خیابان ریخته و شعار سر دادند، کارهایی که اصولا غیر زنانه تلقی میشد. و این به نوعی آغازی بود برای فعالیت ‏و سازماندهی و آشنایی با مفهومی به نام مسئولیت اجتماعی. و پس از آن حضور زنان در جنبش مشروطه پررنگ ترشد ‏تا آنجا که در آذربایجان پس از نبرد شدیدی که بین موافقان و مخالفان مشروطه در گرفت، جسد بیش از 20 زن ملبس به ‏لباس مردانه در میان اجساد کشف شد.‏

از دیگر اسناد جالب توجه مربوط به اظهارات شوستر است و مربوط به زمانیست که تعدادی از نمایندگان مجلس تسلیم ‏خواسته های روسها شدند، شوستر اظهار داشت که حدود 300 زن با ردای سیاه و روبنده و مسلح به تپانچه به سمت ‏مجلس رفته و تجمع کردند و خواهان دیدار با رئیس مجلس شدند و او نیز اجازه داد که داخل مجلس شوند و سپس با ‏هیئتی انتخابی از میان آنان به مذاکره نشست. اقدامات ملی گرایانه و غیر خشونت آمیز زنان نیز بسیار بود، به عنوان ‏مثال پس از آنکه مجلس، بانک ملی را تاسیس کرد، زنان جواهرات خود را فروختند و از دولت سهام خریدند. همچنین ‏آنها مبتکر تحریم کالاهای خارجی بودند. زنان میتینگ های بزرگی را برگزار کردند و در آن به بحث درباره نقش زنان ‏در جنبش ملی 1290 پرداختند. در اصل ملی گرایی زنان را از خانه هایشان بیرون کشید و آنها در امور اجتماعی و ‏سیاسی شرکت جستند.‏

با وجود مشارکت جدی زنان در جنبش مشروطه اما بیان خواسته های حقوقی زنان مرسوم نبود و تنها عده معدودی از ‏زنهای مشروطه خواه، طرفدار حقوق زنان بودند، یعنی این دو مقوله به نوعی از هم جدا بودند و شاید به همین دلیل ‏است که در تاریخ از سوء استفاده مردان سیاسی از زنان در مقاطع زمانی مورد نیاز نوشته اند، زیرا گاه اعضای آن ‏حذب، برابری حقوقی و خواسته های زنان را نادیده میگرفت و گاه به مخالفت بر میخواست. اما در نهایت زنانی که در ‏مراحل نخست جنبش زنان ایران شرکت داشتند یا از زنان مشروطه خواه بودند و یا خانواده شان از روشنفکران ملی ‏گرا محسوب میشدند.زنان تحصیل کرده مانند همتایان مردشان به ضرورت وجود نظامی دموکراتیک در حکومت باور ‏داشتند.این زنان در خلال فعالیت های مشروطه خواهانه و ملی گرایانه، نسبت به موقعیت فرو دست زن ایرانی آگاه شده ‏و دست به تلاش برای بهبود آن زدند. و نمیتوان نادیده انگاشت که حمایت روشنفکران و مشروطه خواهان مرد نیز بی ‏تاثیر نبود، همان گونه که در 12 مرداد 1290، حاج محمد تقی وکیل الرعایا ، نماینده همدان در مجلس نخستین کسی ‏است که در تاریخ ایران مسئله برابری زن و مرد را در مجلس شورا مطرح کردو از حق رای زنان دفاع کرد. که ‏سخنان وی با واکنش تند یک روحانی به نام شیخ اسدالله و دیگران مواجه شد و رئیس مجلس از روزنامه نگاران خواست ‏که در نشریاتشان چیزی درباره این واقعه ناخوشایند ننویسند. از دیگر مردان حامی میتوان به ایرج میرزا، بهار و ‏میرزاده عشقی که هر سه از شاعران دوره مشروطه بودند نام برد.‏

اما جدای این اسناد و شواهد دخالت مستقیم زنان در گسترش دموکراسی، اگر دقیق تر به معانی و اصول دموکراسی ‏بپردازیم ، متوجه میشویم که عملا بدون فعالیت های زنان و جنبش فمینیستی و نتایج آن، به دموکراسی ای ناقص و غیر ‏کاربردی ودارای تناقضی درونی میرسیم. برای مثال حتا اگر به معنای قدیم دموکراسی که در یونان به وجود آمد با ‏مفهوم” حق همگان برای شرکت در تصمیم گیری در مورد امور همگانی جامعه” را در نظر بگیریم، متوجه میشویم که ‏همان جنبش اولیه حق رای زنان که از اولین حرکتهای تاریخ فمینیسم است نقش مهمی در تکمیل کردن این معنی داشت ‏و آن را از نوعی پارادکس درونی رهانید که از یک طرف به حق همگان تاکید دارد و از طرف دیگر ناگهان این همگان ‏را به نصف کاهش داده و زنان را حذف میکند.‏

و در تاریخ جنبش زنان ایران نیز که بنگریم آغاز فعالیتها و بسیاری از دستاوردها نیز همگام با جنبش جهانی فمینیسم ‏بود که آن زمان اولویتش با به دست آوردن حق رای بوده. در 1297 زنان در انگلستان و در 1299 در آمریکا موفق به ‏کسب حق رای شدند. در 1298 در مصر ، هدا شعراوی فعالیت به نفع حقوق زنان را آغاز کرد و اتحادیه فمینیستی ‏عرب را پایه گذارد که بعدها با اتحادیه بین المللی برای حق رای زنان شروع به همکاری کرد.‏


و اگر به معنای امروزی تر دموکراسی که انتخاب نمایندگانی که در مجلس ، خواست اکثریت مردم را به اجرا بگذارند، ‏توجه کنیم، به نظر می آید که حظور نمایندگان زن در به عمل رساندن این مفهوم بسیار مهم است تا دید جنسیتی به ‏قوانین را کاهش دهند. البته مقصود مجلس فعلی نیست بلکه دیدی کلی و جهانی مطرح شده و بخش اعظمی از جنبش ‏زنان نیز بر توانمند سازی زنان تاکید داشته و برای به دست آوردن حق تحصیل و غیره مبارزات بسیاری را پشت سر ‏نهاده، که آن را میتوان پیش نیاز سواد سیاسی لازم و در نتیجه ورود زنان به مجلس و دیگر مشاغل مهم دانست. در ‏تاریخ ایران نیز اولین مدرسه دولتی دخترانه در سال 1297 در تهران تاسیس شد، البته قبل از آن مدارس دخترانه ‏زیادی به همت برخی زنان، مخفیانه یا آشکار تاسیس شده بود که همه آنها مورد حجوم اراذل و اوباشی که از سوی ‏رهبران مذهبی تحریک میشدند قرار گرفت و پس از مدتی تعطیل شد.‏

سواد آموزی زنان نشریات زنان را به وجود آورد و نشریات زنان آگاهی و به چالش کشیدن مفهوم فرودست بودن زنان ‏که تا آن موقع امری طبیعی تلقی میشد را به میان آورد و پس از آگاهی، اعتراض و سعی در برابر سازی حقوق و ‏موقعیت برابر تحصیلی و در قدمهای بعدی شغلی را در پی داشت. اولین نشریات زنانه ایران در سال 1289 و با ‏سردبیری خود زنان آغاز به کار کرد. از معروفترین این نشریات، زبان زنان بود که وضعیت زنان را به صراحت ‏مورد نقد قرار میداد و اولین نشریه ای بود که یک زن به نام صدیقه دولت آبادی با نام خود مجوز گرفت، او به گشایش ‏یک مدرسه به طور مخفیانه دست زد، اما پس از سه ماه لورفت و وی را به زندان افکندند. او در محلات 40 زن را به ‏واسطه نشریه اش سازماندهی کرد و از آموزش و استقلال اقتصادی زنان حمایت کرد و تا سال 1305 تعداد آنها به 70 ‏نفر رسید.‏


و همچنین اگر اساس دموکراسی را باور به ارزش فرد انسانی و تصمیم گیری او در مورد امور عمومی و خصوصی ‏بدانیم، متوجه میشویم که پیش نیاز این مفهوم باور به برابری میان زن و مرد در حقوق طبیعی و انسانی است. پس اگر ‏تاریخچه دموکراسی را به احزاب ملی و غیره موجود در هر کشور که مستقیما در آن نقش داشته اند محدود کنیم، راهی ‏به خطا رفته ایم و باز همان دموکراسی ای را خواهیم داشت که نیمی از جامعه را کل در نظر گرفته و حقوق انسانی را ‏شامل همان نیمه میپندارد. ‏


و در پایان با بیان این که یکی از اصول دموکراسی در مقام فلسفه سیاسی ، برابری شهروندان کشور در برابر قانون ‏است، نتیجه میگیریم که هرگونه جنبش تحول و برابری خواه در قوانین حقوقی نیز پشتوانه دموکراسی خواهد گردید. ‏خواسته ای که همیشه توسط فمینیست ها دنبال شده چه آن زمان که برای حق رای و تحصیل مبارزه میکردند چه خواسته ‏های حقوقی ای که هم اکنون نیز در غالب کمپین هایی نظیر یک ملیون امضا پی گیری میشود.‏

میتوان به جرئت اضافه کرد که همان گونه که نظام حکومتی تک حزبی، دموکراسی به شمار نمی آید، نظام حکومتی ‏تک جنسی نیز به دلیل آشنا نبودن با خواسته ها و نیازهای حداقل نیمی از جامعه و در پی آن مطرح نکردن آن خواسته ‏ها در دولت، دموکراسی به شمار نمی آید.‏

منبع: ادوار نیوز