می گویند قیاس کار درستی نیست و گاهی قیاس می تواند مع الفارغ باشد. این عادت شده است که هر بارکه سخن از حقوق بشر گفته می رود، رئیس قوه قضائیه و دادستان کل کشور که سخنگوی قوه قضا هم هست.اعلام می کنند که منتقدان ما ادعای حقوق بشر دارند اما آن را انجام نمی دهند.یعنی کار این دو مقام برجسته قوه قضائیه ایران، که هر دو در قالب و نقش اعضای راست افراطی به میدان می آیند و مدام مخالفان و منتقدان عملکرد قوه قضائیه را به عناد یا نادانی متهم می کنند، شده است تکرار این قیاس و در نتیجه در میدان یک طرفه ای می تازند
در شرایطی که نقد قوه قضائیه هزینه دارد، آنها سخن بلند می گویند و خود را راضی می کنند. اما عمل باید نشان دهنده رفتار انسانها باشد، تنها به سخندانی و سخن رانی و مصاحبه مطبوعاتی نیست که! این رسم درستی نیست که هر بار با تندی و همراه با عتاب منتقدان را به شکلی تهدید کنی و بر این باور باشی که آنچه می کنی عین اسلام و عدالت است.
به عنوان مشت نمونه خروار چهار زندانی اهل سنت را که روال دادرسی ای، حتی مطابق قوانین مرسوم، نداشته و حکم اعدام گرفته اند، نزدیک به ۴۰ روز است که به قرنطینه برده اند. این زندانیان به دلیل نا عادلانه بودن احکام خود دست به اعتصاب غذا زده اند. (به دلایلی که امید واریم استمرار یابد، اجرای حکم متوقف شده است که البته باید منتفی شود). اما این چهار نفر در با لباس مخصوص اجرای حکم و در حال اعتصاب غذا در انفرادی نگهداری می شوند.
حال سئوال این است که چرا آنان به بند عمومی منتقل نمی شوند.آیا این حالت شکنجه روحی و روانی نیست؟ برای این روش چه پاسخی می توان داشت؟
شاید بگویند ما که از داعش مهربانتر هستیم، رفتار داعش را نمی بینید، یا رفتار اسرائیل را در غزه.
شاید بگویند زندانی ای که حکم اعدام دارد همین که در انفرادی در حال اعتصاب غذا است باید خدا را شکر کند که هنوز زنده است. همان سخنی که آقای لاجوردی مدام به زندانیان سیاسی گوشزد می کرد: زنده که هستید همین کافی است.
اما سخن این است که الگوی این مقامات امام علی است، پس به راستی چه توجیهی دارد نگه داشتن زندانی با لباس اعدام در سلول انفرادی، آن هم بیش از ۳۰ روز؟ در حالیکه مطابق قوانین مصوب در ۱۳۹۲این احکام باید لغو شود، چون این افراد هیچ اقدام مسلحانه ای نداشته و فقط عقاید خود را در منطقه اهل سنت تبلیغ کرده اند. این اقدام مستوجب عقوبت هیچ حکمی نیست چه برسد به حکم اعدام. به راستی پاسخ رئیس قوه چیست؟
وقتی که به دلیل پی گیری خانواده گفته می شود مقامات زندان فقط می توانند به دستور مقامات بالا مانند رئیس قوه در وضع این چهار زندانی تغییر ایجاد کنند و آنان را به بند باز گردانند، رئیس قوه قضا چه پاسخی دارد که بدهد. رفتار امام علی را با ضارب خود دو باره مرور کنیم، بعد می توان قضاوت کرد که به عدالت عمل کردن کار ساده ای نیست.
رئیس قوه قضاییه در پنهان می گوید باید مردم را ترساند!آیا کار رئیس قوه، اجرای عدالت است یا ترساندن مردم؟این ترساندن آن اندازه مهم است که قوانین مصوب قوه در مورد هواداران گروه های سیاسی هم اجرا نمی شود، اما باز رئیس قوه در سخنان خود مدعی اجرای عدالت است. اما ای کاش وی حاضر بود با صاحب نظران در مورد قوانین قصاص و عملکرد قوه قضائیه مناظره کند تا مشخص شود این قوه در کجای اجرای عدالت ایستاده است؟
دادستان کل کشور داد از که می ستاند؟
دادستان داد از برای مردم می ستاند یا در چهارچوب منافع جناح خاص عمل می کند؟
به گزارش کیهان دیگر مشخص شده که چرا وی به عنوان سخنگوی قوه قضائیه حاضر می شود و سخن از محاکمه غیابی فتنه گران به خارج رفته می گوید.[البته فتنه گر همان فعال جنبش سبزاست] همین به کار بردن واژه فتنه گر نشان از میزان بی طرفی مقام قضائی می دهد.
کیهان بیان می کند که قرار است دادستان کل کشور خط بازگشت به کشور را که دولت روحانی وعده آن را داده (اما عقب نشسته است ) کور کند.پس مشخص می شود چرا وی مدام اعلام می کند که محاکمه غیابی متهمان به خارج رفته انجام گرفته و ادامه می یابد.
حال سئوال این جاست که دادستان برای اجرای عدالت باید جو سازی کند یا باید متهم را تشویق به تن دادن به اجرای عدالت کند؟ در حالیکه با اعلام محاکمه غیابی مانع از وررد ایرانیان به کشورمی شود. ابن کار دو ایراد اساسی دارد: ۱- ترساندن مردم وظیفه دادستان نیست ۲- اگر این افراد مجرم هستند نباید از آمدن پرهیز داده شوند. در این جاست که کارکرد قوه قضائیه از امر قضاوت خارج می شود و عملکرد سیاسی و جناحی خود را نشان می دهد.
در ادامه همین روش اجرای حکم اعدام مه آفرید خسرو هم شاهد مثال عملکرد قوه قضائیه است.با اعدام عجولانه ای که صورت گرفت دیگر امکان استرداد آقای خاوری که به کانادا پناهنده شده منتفی است چرا که نهاد های بین المللی کسی را به ایران تحویل نمی دهند که امکان اعدام او وجود دارد. در حالیکه ابعاد پرونده اختلاس بزرگ در ابهام مانده و اعدام مه آفرید خسروی به این ابهام یاری رسانده است. ضمن اینکه اموال مردم هم به بیت المال باز نگشته است.سئوال این است که اعدام مه آفرید خسرو به قصد جمع کردن قضیه بوده است یا روشن شدن قضیه؟
آیا مطابق قانون جدید و ابلاغ شده مجازات اسلامی اعدام غلامرضا خسروی توجیه دارد؟ آیا این عمل هم در راستای ایجاد رعب و وحشت در جامعه برای بالابردن هزینه فعالیت سیاسی است؟
مجموعه اعمال رئیس قوه و دادستان کل کشور نشان از چه دارد؟ آیا منتقدان نا آگاه هستند؟ آیا به دلیل اینکه در جایی از جهان ظلم می شود، دیگران هم اجازه دارندظلم خود را توجیه کنند؟ آیا اجازه دارند منتقدان را ناآگاه و برخی را دارای عناد بدانند؟ به راستی قضاوت افکار عمومی را می توان برای مدتی ندید اما برای همیشه چنین نمی توان کرد.