من تازه شمار روزهای حضورم در روزآنلاین سه رقمی شده و حالا قرار است به مناسبت شماره دو هزارم بنویسم. انصاف بدهید که اصلا آسان نیست، تازه من نه تنها جدیدترین عضو تحریریه، که کم سن و سالترین هم هستم. خودم هم مشتاقم تا داستان این دو هزار شماره را که در رسانههای فارسی زبان یک رکورد است از زبان موسسان و شورای سردبیری و همکاران قدیمیتر بخوانم و پیگیری کنم اما اگر با خواندن این قصه طولانی، به روایت من و روزآنلاین رسیدهاید میخواهم از امید بگویم؛ حسی که از این رسانه و سردبیر نازنینش نوشابه امیری گرفتم و میگیرم. کندن از خانه و خانواده و وطن در هر حال و شرایطی سخت است و دردآور اما از لحاظ حرفهای هم برایم یک ریسک پرخطر بود. آن هم من که عشق و علاقهام روزنامهنگاری در حوزه اجتماعی است و این خطر وجود داشت تا در تمرکز رسانههای فارسی زبان خارج از کشور بر سیاست، جایی و مجالی پیدا نکنم. اما خانم امیری عزیز که از پس سالها تجربه، در شورای سردبیری روز سکانداری میکند، به من اعتماد کرد و امید داد تا بتوانم بر فاصله و مرزهای جغرافیایی غلبه کنم و از همان و مردم و اجتماعی بنویسم که نبضم هنوز با نبضشان میزند. سخت است اما شدنی است، روزآنلاین مدتهای مدید است که چنین میکند و همکارانم در این رسانه، شب و روزشان را برای حضور در بطن موضوعات و اتفاقات داخل ایران صرف کردهاند تا تولید محتوای هر روزه این رسانه، همچنان پرمخاطب باشد. نه کسی فکر کند که از ایران و ایرانی دور افتادهاند و نه کسی آنها را مرعوب و سازشکار بنامد. این توازن و تعادل و تلاش شبانهروزی جمعی، واقعا امیدبخش و انگیزهآفرین است. برای همین خوشحالم و مفتخرم که در این جمع حضور دارم، میدانم باید بیشتر بیاموزم و درس پس بدهم و صد البته یاد بگیرم در مقابل سیاستپیشگان و فرصتطلبان و جاهلهای فیسبوکی که سنگ پای روزآنلاین و هر رسانه آزاد و بیطرف دیگری شدهاند و میشوند، صبوری پیشه کنم.