در اولین دوره ریاست احمدی نژاد، پنجاه اقتصاد دان نامه ای به رییس دولت نوشته بودند و نسبت به روند بیمار اقتصادی ایران و سراشیب تندی که دستگاه اقتصادی به سمت و سوی فساد داشت، هشدار دادند. شما که آن زمان نیز به همت نظارت استصوابی شورای نگهبان، نماینده راه یافته تهران به مجلس هفتم بودید، تریبون ناطق را در اختیار گرفتید و با لحنی حق به جانب چنان که انتقاد از دولت احمدی نژاد تنها در انحصار اصولگرایان است خطاب به امضاکنندگان نامه گفتید:
“این همه پشتک و بارو زدن نمیخواهد… خیال کردهاند میتوانند با هجمه به دولت اصولگرا، دوباره کشور را عرصه تاخت و تاز طرفداران آمریکا و اسرائیل قرار دهند…”
می گویم نقد انحصاری به این دلیل که فرصت نقد دولت اصولگرا در تمام این چند سال تنها برای نمایندگان و سیاستمداران اصولگرا محیا بود و خارج از این دایره، هر منتقدی را پاسخ یا رد صلاحیت و حذف از عرصه تصمیم گیری بود و یا زندان بود و از دست دادن رسانه و روزنامه. برای شما و خویشاوندان فکری تان که به گاه ضرورت لباس نقد بر تن می کردید، دشوار ترین دشنام، همان “تهدیدهای درگوشی” بود که یک بار آن را با خبرنگاران پارلمانی هم درمیان گذاشته بودید.
زمانی که در نقد پورمحمدی وزیر کشور وقت دولت احمدی نژاد در نشست علنی مجلس، نطق پیش از دستور ارایه دادید و پس از آن با صدایی گرفته و البته لحنی صمیمی خودتان را به خبرنگاران پارلمانی رساندید تا آنچه که بر شما در راهروهای پارلمان گذشته بود را با اهالی رسانه و خبر اینگونه در میان بگذارید:.
اهالی خبر نیز میدانستند که این کار برایتان دشوار است چرا که الیاس نادران معمولا به حضور و توقف در میان خبرنگاران و مصاحبهها و گپ و گفتهای کوتاه در راهروهای پارلمان عادت نداشت، اما این بار شما بر تردید خود غلبه کرده بودید تا بگویید پس از نطق انتقادی تان علیه وزیر پیشنهادی احمدینژاد برای تصدی وزارت کشور، تهدید شده اید و این یک تهدید امنیتی و جدی محسوب می شود. حتی نسبت به پلیسی شدن کشور نیز هشدار داده بودید.
آقای نادران حالا از پنج سال از آن زوزها گذشته است و کسانی که شما آنها را تهدید کرده بودید و آنها را به نام براندازان و بلندگوهای اسراییل و آمریکا هشدار داده بودید، این روزها یا در زندان هستند و یا با وثیقه های سنگین در مرخصی و بلاتکلیفی به سر می برند. سعید لیلاز، فرشاد مومنی و همه آن پنجاه نفری که نامه اقتصاددانان به احمدی نژاد را امضا کرده بودند، احمد زید آبادی، عیسی سخرخیز و همه آن روزنامه نگارانی که نسبت به فساد دولت احمدی نژاد هشدار داده بودند و بدراسادات مفدی۷ احسان مهرابی و همه آن خبرنگاران و نویسندگانی که احمدی نژاد را “دزدگیر” نمی دانستند و نسبت به انگیزه های پوپولیستی احمدی نژاد و منش های افشاگرانه او علیه دانه درشت ها روشنگری کرده بودند این روزها پلیسی شدن کشور را بیشتراز شما درک می کنند.
ظاهرا آنکه تهدید شده، شما بودید و برای همین به خبرنگاران پناه آورده بودید تا برایتان خبررسانی کنند که مبادا امنیت شما و خانواده شما در بی خبری مطلق، برهم ریزد اما از میان همان خبرنگاران پارلمانی که نسبت به آن تهدید درگوشی دریافت شده توسط شما احساس مسولیت کردند و خبرش را به اطلاع افکار عمومی رساند، دو نفر این روزها در زندان اوین هستند، سه نفر از همان حلقه خبرنگاران پارلمانی ساعت ها در اوین بازجویی شده و در نهایت با وثیقه های سنگین از یک آزادی نیم بند برخوردار شدند، خبرنگاران دیگری از همان جمع تحت تاثیر همان فضای پلیسی ایجاد شده، ناگزیر به ترک ایران شده اند. می بینید چه قاعده پیچیده ای دارد این سیاست که همه آن اقتصاددانان و همه آن روزنامه نگاران و همه آن روزنامه هایی که شما آنها را از تریبون مجلس به اسراییل و آمریکا وصل کرده بودید و زبان تلخ تر از آن، نسبت به برخورد قضایی با آنان هشدار داده بودید این روزها پرونده های مجزا در همان دستگاه قضایی دارند. بنابراین سیستم قضایی این روزها سخت مشغول بررسی پرونده هایی است که شما روزی برای بخش هایی از شهروندان این کشور گشوده اید و لذا فرصتی برای بررسی پرونده های کلان فساد باقی نمی ماند مگر آنکه واقعا در پس پرده خبری باشد و باز قرار بر این باشد که فشار های شما و آقای توکلی و سایت از فیلتر رها شده ایشان دوباره کارگر افتد تا یک قربانی دیگر از کابینه کودتا را علم کنید. بی آنکه ریشه اصلی فساد و دروغ را بخشکانید.
آقای نادران!
هنوز تلاش شما و آقای توکلی و حلقه منتقدان انحصاری دولت اصولگرا از خاطر ما نرفته است که چگونه کردان وزیر کشور احمدی نژاد را به خاطر جعل مدرک دکترا، رسوای جهان کردید و عاقبت با او که آبروی یک خانواده را نیز در صحن علنی مجلس برای التماس به رخ تان کشید چنان کردید که ملتی به جای خوشحال شدن از برکناری او که دروغ گفته است، بر وی ترحم کردند و بر بی رحمی شما علامت پرسشی بزرگ گذاشتند که آیا به راستی کردان تا زمانی که معاون و مدیر آقای لاریجانی در صدا و سمیا بود کسی از مدرک جعلی او خبر نداشت؟
این روزها باز بازار بگو مگوی احمدی نژاد و لاریجانی بالا گرفته است و باز یکی دیگر از همراهان احمدی نژاد علم شده است. خوب است. ادامه دهید و هیچ نگران نباشید از نقدهای واقعی و روشنگری های اساسی در رسانه های داخل ایران خبری نسیت، چون امنیتی نیست تا کسی راز این افشاگری های فصلی شما را بنویسد. همه آنانی که شما آنها را تهدید کرده بودید و این روزها یک زندگی نا امن و آشفته را نفس می کشند، هرگز میل انتقام از شما را هم ندارند و وقتی شما از فساد در دولت احمدی نژاد پرده بر می دارید، نظاره گر شده اند تا ببینند این بازی دوباره از کجا قربانی می گیرد تا بازیگران اصلی را از هجمه های سنگین نجات دهد.
آقای نادران!
شما به مبارزه با رحیمی ادامه دهید و اصلا اهمیتی ندهید که در همان فضای پلیسی که شما هشدارش را در نخستین جلسه رای اعتماد مجلس به کابینه احمدی نژاد داده بودید، مردم دیگر دلشان به این خوش نیست که شما و باقی منتقدان سفارشی، دیروز رخت رسوایی کردان را در همان مجلس بر دار کردید و امروز رحیمی را به عریانی تهدید می کنید و فردا احیانا نوبت به مشایی می رسد.
نه آقای نادران!
دیواری که باید فرو بریزد، دیوار خانه یک شخص و یک فرد نیست، دیوار دروغی که بنای یک قصر به ظاهر اصولگرایی و اسلامی را پایه گذاری کرده است باید فرو بریزد تا در پس آن دیگر هیچ کسی قادر نباشد یک فصل در صدر حاکمیت باشد و فصلی دیگر که منفعت و مصلحت طور دیگری حکم داد، او را به ذیل کشند و همه اصولگرایان نیز از جنازه بر زمین افتاده او بالا بروند و فخر مبارزه با فساد بفروشند.
در همین فضای پلیسی، مردم حتی دیگر دلشان خوش نیست به اینکه آرزو کنند ای کاش به جای پیراهن عثمان ساختن از مدرک دکترای کردان و پرونده فساد رحیمی و یا پرونده اخلاقی یک یا دو معاون، شاید بهتر آن باشد که مجلس به وظیفه نظارتی خویش عمل کند، ورنه به قول مهران مدیری در مجموعه مرد هزار چهره، این آدم ها همه اشتباهی هستند، همه جو گیر شده اند..
جناب نادران!
وقتی در بحرانی ترین روزهای کشور، اصول هفتاد و شش، هشتاد و هشت و هشتاد و نه قانون اساسی که سوال، استیضاح و طرح عدم کفایت رییس جمهوری را از وظایف مسلم مجلس شمرده، ، معطل و بی مصرف می ماند، دیگر حذف یک فرد، این همه پشتک و بارو نمی خواهد، حتی اگر دولت شما را به دادسرا بخواند باز هم شما پیروزید، فقط نمی دانم چرا این پیروزی همانند پیروزی برکناری کردان، به جای جشن مبارزه با جاعلان، به جشن جوگیران شبیه است که به جای شیوه، شخص را ویران می کنند