اعضای یک تحریریه اعدام شدند

نویسنده
آرش معتمد

» روزنامه نگاران قربانی کشتار ۶۷

کشتار تابستان ۱۳۶۷، ناگفته های بسیاری دارد که یکی ازآنها اعدام اعضای تحریریه روزنامه مردم است؛ ارگان حزب توده ایران که دو سردبیر و تمامی اعضای تحریریه اش در زندان جمهوری اسلامی کشته شدند.تنها کسی که زنده ماند یک زن بود؛ملکه محمدی که سالها در زندان ماند و عاقبت آزاد شد.

 انتشار روزنامه “ مردم” ارگان مرکزی حزب توده، با بازگشت بخشی از رهبری این حزب در ۲۳ اسفند ۱۳۵۷ در تهران از سر گرفته شد. تاریخ انتشار شش دوره پیشین این روزنامه به دهه سی بر می گشت.

تحریریه روزنامه مردم، در دفتر حزب توده، واقع در خیابان شانزده آذر، قرار داشت که بر اساس گزارش ها” بعد از سرکوب حزب در دهه ۶۰ مصادره شد ودراختیار اسداله لاجوردی ـ دادستان وقت ـ قرار گرفت.”

سردبیر روزنامه مردم منوچهر بهزادی، عضوهیات سیاسی این حزب بود. با برگشت تدریجی توده ای های تبعیدی، کادر اصلی تحریریه به تدریج تکمیل شد. هنگامی که مدیر مسئول روزنامه مردم زیر فشار قرار گرفت، نام این روزنامه به “ نامه مردم” تغییر یافت و امتیاز ومدیر مسئولی آن از وزارت ارشاد وقت به نام منوچهر بهزادی گرفته شد. افرادی که پیش از آن همگی درزمان مهاجرت با نشریات حزبی به ویژه رادیو پیک همکاری داشتند، در تحریریه روزنامه فعالیت می کردند و عبارت بودند از:

برخی از این افراد، مانند رحیم نامور، از روزنامه نگاران قدیمی ایران بودندو بقیه درمهاجرت به کارنوشتن و روزنامه نگاری روی آورده واغلب دارای تالیفات و ترجمه های متعددی هم بودند. محمد پور هرمزان، آثار اصلی لنین را به فارسی ترجمه کرده و امیرنیک آئین، مولف دو فرهنگنامه فلسفی و چندین کتاب دیگر بود.

روزنامه مردم ابتدا در ۱۰۰۰۰تیراژ بصورت هفتگی منتشر می شد. یکی ازهمکاران روزنامه مردم می گوید: “انتشار مردم به صورت روزانه و بکارگیری کادر جوان حرفه ای در دستورکار حزب قرار داشت. انجام این کار به رحمان هاتفی، آخرین سردبیر روزنامه کیهان پیش ازانقلاب سپرده شده بود که با نام مستعار حیدر مهرگان با نشریات حزب همکاری نزدیک داشت. اما، رحمان هاتفی بر اساس قوانین حزبی وقتی می توانست این مهم را برعهده بگیرد که در پلنوم حزبی بعنوان عضو هیات سیاسی و سر دبیر مردم، انتخاب شود؛ کاری که در پلنوم هفدهم اتفاق افتاد.”

 رحمان هاتفی، تدارک انتشار روزنامه را می دید که روزنامه مردم بعد از دو بار توقیف موقت، سرانجام بعد از انشتار شماره ۵۲۸ خود در خرداد ۱۳۶۰ برای همیشه بسته شد.

 

دستگیری، مرگ و اعدام

در ۱۷ بهمن ۱۳۶۱ سرکوب حزب توده عملی شد. دراولین دور دستگیری فله ای، اکثریت رهبری و کادرهای حزب توده دستگیر شدند. تمامی اعضای تحریریه روزنامه “ نامه مردم” نیز در میان دستگیر شدگان بودند، اما رحمان هاتفی که درجمع رهبران علنی حزب نبود، با آنکه در این یورش دستگیر شد، اما نا شناخته ماند و چند ساعت بعد به همراه تعداد دیگری از افراد حزبی که صبح روز یورش به این حزب دستگیر شده بود آزاد شد. او خود را کارگر نقاشی معرفی کرده بود که بطور اتفاقی در ساختمانی که یکی از دفاتر حزب نیز در آن مجموعه قرار داشت بعنوان مظنون به توده ای بودن دستگیر شده است. او اما دو ماه بعد در اردیبهشت ۱۳۶۲ و این بار بعنوان عضو رهبری حزب توده همراه با جوانشیرو انوشیروان ابراهیمی دستگیر شد.

اعضای تحریریه روزنامه “نامه مردم” هم مانند دیگردستگیر شدگان، به زیر شکنجه برده شدند، حتی عبدالحسین آگاهی هم که هنگام دستگیری تیرخورده بود، زیرشکنجه کشته شد.

رحمان هاتفی که در یورش دوم – ۶ اردیبهشت ۶۲- دستگیر شده بود، زیر شکنجه سختی قرار گرفت تا جایی که برای اینکه نتوانند اوراوادار به اعتراف تلویزیونی کنند، صورت خود را با ناخن درید.عاقبت هم در روز ۱۹ تیر جسد او را از سلول انفرادی اش خارج و اعلام کردند و او خود را به شیوه ای که هنوز معلوم نیست، کشته است. رحمان هاتفی، در ایام انقلاب سردبیر روزنامه کیهان بود. تیتر های معروف “ توی دهن این دولت می زنم”، “ شاه رفت”، “ امام آمد” و دهها تیتر دیگر که در سالگردانقلاب در سطح وسیعی درایران تکثیر می شود، توسط او برتارک کیهان نشسته بود.

بقیه اعضای تحریریه، بعد از دوسال از سلول های انفرادی زندان کمیته مشترک به اتاق های دربسته زندان اوین منتقل شدند تا تابستان ۱۳۶۷ فرا رسید. اولین قربانی، دیگر سردبیر “نامه مردم” یعنی منوچهر بهزادی بود. سپس نوبت بهرام دانش رسید. دیگر اعضای تحریریه “نامه مردم” و “دنیا”

د ردهه اول شهریور ۱۳۶۷ به شوفاژ خانه اوین اعزام و همگی در سنین بین ۶۷ تا ۸۵ سالگی به دار زده شدند.

از تحریریه اصلی “نامه مردم” سه نفر جان بدر بردند: احسان طبری که درحبس خانگی ماند تا از دنیا رفت.ملکه محمدی که بعد از دخالت آیت اله منتظری و دریافت حکم عدم اعدام زنان، از چوبه دار نجات یافت. او که همسرش محمدپور هرمزان درهمان روزهای نخست به دار آویخته شده بود، همچنان در تهران زندگی می کند.سومین نفر هم رحیم نامور، روزنامه نگار قدیمی بود که در روزهای دستگیری بعلت کهولت سن در بیمارستان بستری بود و مدتی بعد از ایران خارج شد و به افغانستان رفت. رحیم نامور، در خارج از کشور هم به کار روزنامه نگاری ادامه داد، تا درآخرین سال های حکومت حزب دمکراتیک خلق بر افغانستان، چشم از جهان فروبست و در تپه شهدای پایتخت افغانستان “کابل” پس از ادای احترام کامل حکومتی به خاک سپرده شد. پس از رسیدن طالبان به کابل و همزمان با قتل دکتر نجیب الله رئیس جمهور وقت افغانستان، تپه شهدای انقلاب و جنگ افغانستان نیز تخریب و سنگ قبرهای آن خرد شد.