انتخابات و انتصابات

نویسنده

hanifmazroee.jpg

با‎ ‎روشن شدن وضعیت تعیین صلاحیت‌ها، آنچه از قبل مثل روز روشن بود جامه عمل‎ ‎به خود گرفت و لیست ‏انتصابات شورای نگهبان به صورت کامل منتشر شد‎.‎

حال سئوال این است که آیا باید در این شوی تبلیغاتی شرکت جست؟ آیا باید‎ ‎همین یک رای ناقابل و شاید کم ‏تاثیر را صرف انتخابات که نه، انتصابات از‎ ‎پیش از تعیین شده کرد؟

پاسخ من تا به امروز به این سئوال منفی است و هیچ استدلال قوی‌ای را تا به امروز ندیده‌ام که اندکی تغییر در ‏این نظر ایجاد کند‎.‎

به شخصه فکر می کنم برای شرکت در یک انتخابات، حداقلی از شرایط مطرح‎ ‎است. هیچگاه بدنبال یک شرایط ‏افسانه‌ای و رویایی که در جامعه استبداد زده‎ ‎ایران قابل وقوع نیست نبوده‌ام و بعید می‌دانم به زودی هم به ‏چنین شرایط‎ ‎آرمانی‌ای دست پیدا کنیم گو اینکه مثلا در انتخابات دور دوم شوراهای شهر‎ ‎برای یکبار در تاریخ ‏چنین شرایطی پیش آمد ولیکن استثنائات را بایستی از‎ ‎این گردونه خارج نمود‎.‎

برای شرکت کردن در انتخابات حداقل بایستی میزان قابل توجهی از‎ ‎کاندیداهایی وجود داشته باشند که میزانی ‏از اعتماد به نفس و جسارت در‎ ‎گفتار و کردار آنها مشهود باشد که در صورت انتخاب شدن بتوانند حداقل ‏گامی‎ ‎در دفاع از حقوق ملت بردارند، و مانند آنانی نباشند که هنوز و پیش از‎ ‎انتخابات پیام تبریک خود را بابت ‏این انتصاب اعلام می‌دارند‎.‎

از نظر نگارنده شرط فوق حداقل و نازل‌ترین نکته برای شرکت در یک‎ ‎انتخابات است و به همین دلیل ‏انتخابات‌های مجلس پنجم - در شهر تهران و‎ ‎حضور 15 نامزد برجسته از جمله آقایان عبدالله نوری و بهزاد ‏نبوی‎ – ‎انتخابات مجلس ششم، انتخابات ریاست جمهوری در سه دوره گذشته و انتخابات‎ ‎شوراها در سه دوره ‏گذشته را مشمول این حداقل شرایط می‌دانم‎.‎

اما این انتخابات نیز بمانند انتخابات دور گذشته مجلس فاقد حداقلی از‎ ‎حداقل‌هاست و دراین میان تنها کسانی از ‏فیلترینگ چند لایه حاکمیت عبور‎ ‎کرده‌اند که حاکمیت یا مطمئن است رای نمی‌آورند و یا اینکه در صورت ‏رای‎ ‎آوردن هیچگاه به رفتار حاکمیت معترض نخواهند شد و نمونه آن را به خوبی‎ ‎می‌توانید در مجلس هفتم ‏مشاهده کنید که اقلیت به جز این ماههای آخر نزدیک‎ ‎به انتخابات هیچگاه لب به سخن نگشود و می‌توان حتی ‏نمونه‌های موردی‎ ‎بی‌شماری برای این قضیه ذکر کرد مانند مقایسه واکنش اصلاح طلبان مجلس ششم‎ ‎به قتل ‏زهرا کاظمی و همچنین واکنش اصلاح طلبان مجلس هفتم به قتل دکتر زهرا‎ ‎بنی یعقوب که وضوح این ‏جسارت را به تمام و کمال نشان می‌دهد‎.‎

با این اوصاف و زمانیکه از پیش 210 کرسی مجلس از پیش تعیین شده است و‏‎ ‎فقط نمایش تبلیغاتی آن در ‏روز انتخابات انجام می‌پذیرد و با فرض وجود 70‏‎ ‎حوزه رقابتی آنهم برای اصلاح طلبانی که اکثریت آنها در ‏اولویت‌های دوم به‎ ‎بعد لیست‌های انتخاباتی اصلاح طلبان بوده‌اند، فکر می‌کنید چند کرسی نصیب‎ ‎اصلاح‌طلبان ‏گردد؟

نگاه خوشبینانه به مسئله فوق تنها کسب 35 کرسی است که نه تنها فایده‌ای‎ ‎برای اصلاحات خواهد داشت که ‏تنها هزینه شرکت در یک انتخابات فرمایشی را‎ ‎نصیب اصلاح طلبان خواهد نمود، هرچند که بیاییم و به آن ‏برچسب شرکت محدود‎ ‎را بچسبانیم‎.‎

اما موافقان شرکت در انتخابات نیز در این میان استدلال‌های خاص خودشان‎ ‎را دارند، اینکه ما صاحبان واقعی ‏انقلاب هستیم و نبایستی در هیچ دوره‌ای‎ ‎با آن قهر کنیم، اینکه این انتخابات مقدمه‌ای است برای انتخابات ‏ریاست‎ ‎جمهوری آینده و قهر با این انتخابات به منزله از دست دادن آن است، اینکه‎ ‎حداقل وجود یک اقلیت قوی ‏در انتخابات این دوره موجب تقویت رئیس جمهوری‎ ‎احتمالی اصلاح طلب در دوره بعد را بوجود می‌آورد ‏و.‏‎..‎

با قبول گزینه‌های فوق از سوی طرفداران شرکت در انتخابات، تنها سئوالی‎ ‎که باقی می‌ماند اینست که با ‏فرض اینکه در شهر تهران بتوان یک لیست 30‏‎ ‎نفره از کاندیداهای موجود حتی با گرایشات حتی بی‌ربط تهیه ‏نمود و در‎ ‎انتخابات شرکت جست، اما بستن لیست انتخاباتی خود یک مرحله است و کشیدن‎ ‎مردم در پای ‏صندوق رای و جذب مردم برای رای دادن به آن لیست مرحله دیگری‏‎ ‎است، حال شما کدامیک از نامزدهای ‏تایید صلاحیت شده در شهر تهران را حاوی‎ ‎این ویژگی می‌بینید که بتواند برای آن لیست رای جذب نماید؟

با نگاه به انتخابات دوره گذشته شوراها می‌بینید که در شهر تهران‎ ‎آقایان دکتر نجفی و مسجد جامعی و خانم ‏ابتکار کم و بیش دارای این ویژگی در‎ ‎لیست اصلاح طلبان بودند ولیکن در نهایت تنها خود این افراد موفق به ‏کسب‎ ‎رای لازم برای نشستن در صندلی شورای شهر تهران را شدند و بقیه لیست از‎ ‎گردونه جا ماندند‎.‎

حال در انتخابات مجلس و در حال حاضر در شهر تهران کدام نامزد به نظر‏‎ ‎شما توان بالا بردن سطح ‏مشارکت مردم و رای آور کردن لیست را داراست؟ آیا‎ ‎شما گزینه‌هایی مانند رضا خاتمی، محسن آرمین، ‏بهزاد نبوی، دکتر علیرضا‎ ‎نوری و احمد بورقانی و… را که در انتخابات مجلس ششم باعث رای آوردن کل‎ ‎لیست اصلاح طلبان شدند را امروز در میان نامزدهای تایید شده می‌بینید؟

با توجه به معادله فوق و نگاه به هزینه‌ها و فایده های شرکت در چنین‎ ‎انتخاباتی، فکر می‌کنم که این انتخابات ‏همچنان محلی برای حضور ندارد و‎ ‎تنها نتایج منفی آن دامنگیر آینده اصلاحات خواهد شد و سکوت نه تنها ‏دردی‎ ‎را از اصلاحات و اصلاح طلبان دوا نخواهد کرد که باعث خواهد شد سئوال دیگری‎ ‎بر دامنه سئوالات ‏گذشته در خصوص عملکرد آنان اضافه گردد‎.‎

با اینکه اعتقاد دارم در شرایطی که امکان حضور در انتخابات با معیارهای‎ ‎حداقلی وجود دارد نبایستی از آن ‏در جهت حفظ نهاد رای مردم دریغ کرد اما در‎ ‎این انتخابات چون دیگر حق انتخابی باقی نمانده است در نتیجه ‏انگیزه‌ای نیز‎ ‎برای شرکت نیز وجود ندارد و در یک کلام حق شرکت نکردن در انتخابات را نیز‎ ‎یک حق ‏انتخاب می‌دانم‎.‎

اما سئوال جدی‌تری که در پی می‌آید اینست که: در پی عدم حضور در انتخابات برای آینده چه باید کرد؟

سعی خواهم کرد در روزهای بعد نظرم را در این خصوص بنویسم‎.‎

منبع: دفتر بی مخاطب