خانواده حسین رونقی ملکی در مصاحبه با “روز” از وضعیت جسمانیاین وبلاگ نویس ابراز نگرانی می کنند و می گویند روز گذشته فردی از زندان با انها تماس گرفته و از تشنج و بی هوش شدن فرزندشان خبر داده است.
زلیخا موسوی که روز دوشنبه فرزندش را به صورت کابینی ملاقات کرده بود گفت که وضعیت جسمانی حسین رونقی ملکی مساعد نبوده و علیرغم تجویز پزشکان و توصیه پزشکی قانونی مبنی بر مرخصی این زندانی سیاسی، بازجو و رئیس دفتر قاضی پیرعباسی از این امر جلوگیری میکنند.
عبدالفتاح سلطانی، وکیل دادگستری و عضو کانون مدافعان حقوق بشر نیزکه همسرش روز سه شنبه بازداشت شده به “روز” می گوید خانم دهقان هیچ فعالیت سیاسی نداشت و بازداشت او برای فشار بیشتر بر وی صورت گرفته است. به گفته او قصد دارند با این فشارها مانع از این شوند که وکلا، وکالت پرونده های سیاسی و عقیدتی را بپذیرند.
وضعیت نگران کننده حسین رونقی ملکی
حسین رونقی ملکی، وبلاگ نویس و فعال حقوق بشر از 22 آذر ماه 88 بازداشت و به اتهام “عضویت در گروه اینترنتی ایران پروکسی و تبلیغ علیه نظام، توهین به رهبری و توهین به رئیس جمهور” به 15 سال حبس تعزیری محکوم شده است.
این در حالی است که محمد علی دادخواه، وکیل آقای رونقی از او به عنوان یک نابعه نام برده و پیشتر به “روز” گفته بود:“بزرگترین سرمایه هر کشوری، سرمایه انسانی است که می تواند کشور را به پیشرفت و ترقی برساند آقای رونقی هم یکی از این سرمایه هاست و نظام دادرسی مترقی به جای انتقام جویی باید تعلق خاطر به سرزمین و حفظ منافع کشور داشته باشد”.
زلیخا موسوی، مادر حسین رونقی ملکی که روز دوشنبه همزمان با سالروز تولد فرزندش با او ملاقات کرده، به “روز” می گوید به شدت نگران وضعیت جسمی اوست.
او توضیح میدهد: حسین 13 ماه در انفرادی بود و فشارهای زیادی را تحمل کرد، کلیه هایش در زندان عفونت کرد و تاکنون دوبار به بیمارستان منتقل شده و مورد جراحی قرار گرفته. متاسفانه یک کلیه اش از دست رفته است. او را 31 خرداد از بیمارستان به زندان بازگردانده اند، روز دوشنبه که او را دیدم حالش زیاد خوب نبود. گفتم چه خبر است؟ گفت حالم بد شده بود باز بردند بیمارستان. بعد شنیدیم که تشنج کرده بود. من برگشتم و پدرش در تهران ماند که پیگیر کارهای حسین باشد تا دیروز که یک نفر از زندان زنگ زد و گفت حسین تشنج کرده و بی هوش شده….
مادر آقای رونقی ملکی می افزاید: خیلی نگران شدیم اما هیچ خبری نتوانسته ایم بگیریم. به پدر حسین زنگ زدم و گفتم اینطور است، رفته بود جلو زندان اما کسی جوابی نداده، بعد رفته دادستانی و باز هم جوابی نگرفته بود. الان که با شما صحبت میکنم پدر حسین باز رفته جلو اوین و انجا نشسته به امید اینکه خبری بگیرد. خودم هم زنگ زدم دادستانی و گفتم این چه نوع مسلمانی است؟ اگر حسین به من زنگ نزند و خبری از حالش ندهد خودم می آیم تهران و جلو زندان یا جلو دادستانی اینقدرمی نشینم تا بالاخره یک کسی پیدا شود و جوابی بدهد.
این فعال حقوق بشر و وبلاگ نویس تاکنون یک روز هم به مرخصی نیامده؛ مادرش میگوید: بارهادرخواست مرخصی دادیم اما قبول نکردند. این بار که جراحی شد پزشکان تجویز کردند که باید در آرامش و در محیطی بهداشتی باشد ودو ماه مرخصی نیاز دارد، پزشکی قانونی هم تایید کرد اما باز مرخصی ندادند.
از خانم موسوی می پرسم چه دلیلی برای عدم موافقت با مرخصی فرزندتان ذکر میکنند؟ او می گوید: دادستان موافقت کرد و ما حتی وثیقه 330 میلیون تومانی هم گذاشتیم که به مرخصی بیاید اما بازجوی حسین مخالفت کرد و نگذاشت. بازجوی او و قاضی پرونده اش و همچنین مسئول دفتر قاضی، یعنی ستاری مخالفت می کنند. در زندان هم گفتند که دادستان کاره ای نیست و بازجو باید موافقت کند.
او می افزاید: می گویند مرخصی دهیم حسین فرار میکند. آخر کجا فرار کند؟ بارها گفتم بگذارید بیاید درمانش کنیم خودم حالش که خوب شد تحویلتان میدهم باز ببرید زندان اما این آقای ستاری و بازجوی پسرم خیلی مشکل ایجاد می کنند. باور میکنید پسر مرا در بیمارستان، دست و پایش را به تخت بسته بودند آن هم در حالی که سه مامور بالای سرش بود؟ چند دقیقه فقط در بیمارستان گذاشتند او را ببینیم سه مامور بالای سرش بود و دست و پایش را به تحت بسته بودند به او گفتم من به تو افتخار میکنم تو مرد هستی و اینقدر اینها ترسو هستند که دست و پایت را به تخت بسته اند و سه مامور بالای سرت گذاشته اند. به ماموران هم گفتم خجالت بکشید با یک مریض که جراحی کرده چنین رفتاری می کنید؟
مادر آقای رونقی می گوید که هزینه کامل هر دو بیمارستان فرزندش را خانواده او پرداخته اند و می افزاید: میخواهند با این فشارها و رفتارهایی که می کنند روحیه حسین را بشکننداما حسین روحیه ای بسیار عالی دارد. من همیشه به او می گویم تحمل داشته باش، همیشه دلداری اش میدهم و می گویم که در زندان جوان تر از تو هم هستند، زنان هم هستند که مقاوم ایستاده اند تو هم قوی باش، ما به تو افتخار میکنیم.
خانم موسوی اشاره میکند:هیچ کسی نیست کمکی بکند. از دیروز که گفتند حسین تشنج کرده دیگر تاب و توانی ندارم اما من دیگر از کسی نمی ترسم از هیچ کسی نمی ترسم. اگر حسین زنگ نزند و از سلامت خود خبر ندهد میروم تهران. من یک مادرم، میروم وفریاد میزنم نمیگذارم بچه ام از دست برود….
بازداشت برای فشار بر وکیل حقوق بشر
معصومه دهقان، همسر عبدالفتاح سلطانی روز سه شنبه پس از احضار به شعبه 2 بازپرسی دادسرای مستقر در اوین بازداشت شد و آقای سلطانی به “روز”می گوید بازداشت همسرش برای فشار بیشتر به اوست.
سلطانی که وکیل بسیاری از فعالان سیاسی، مطبوعاتی و دانشجویی از سالیان گذشته تا کنون بوده درباره بازداشت همسرش می گوید: همسر من فعال مدنی بوده و در زمینه ایتام و مستمندان کمک میکرد؛ بیشتر در کارهای خیریه بود و هیچ نوع فعالیت سیاسی نداشت. شنبه او را به شعبه 2 دادسرای اوین احضار کردند. در احضاریه نوشته بودند برای پاره ای توضیحات. ایشان هم روز سه شنبه مراجعه کرد و تاکنون که بازنگشته و بازداشت شده است.
از آقای سلطانی می پرسم آیا پیش از این هم همسرتان احضار شده بود یا مساله ای قضایی برایشان به وجود آمده بود؟ می گوید: نه هیچ مشکلی نبود و احضار هم نشده بود و این اولین بار بود. همسر من دبیر بازنشسته آموزش و پرورش است و از دوره نوجوانی اش هم فعال مدنی بوده.
از این حقوقدان نظرش را درباره علت بازداشت همسرش می پرسم؛می گوید: یک احتمال این است که بخواهند به خود ایشان فشار بیاورند که فعالیت های مدنی نکند اما این احتمال بسیار ضعیف است؛ احتمال قوی این است که شاید میخواهند به بنده فشار بیاورند. هر وکیلی که پرونده های حقوق بشری را می پذیرد به هر حال عده ای ممکن است خوششان نیاید و بخواهند با فشار وکلا را مجبور کنند که پرونده های سیاسی و عقیدتی را نپذیرند.
آقای سلطانی می افزاید: کانون مدافعان حقوق بشر را از سه سال پیش تعطیل کرده اند و تمام کسانی که به نحوی با این کانون ارتباط داشتند یا همکاری میکردند و یا موسس آن بوده اند را به نوعی بازداشت یا زندانی و با آنها برخورد کرده اند. حکم آقای دادخواه یا آقای سیف زاده یا بازداشت خانم محمدی را که در جریان هستید. همین مسائل نشان میدهد که هر کسی بخواهد به هر نحوی روی قضیه حقوق بشر کار کند تحت فشار قرار می گیرد.
این حقوقدان بعد از انتخابات 88 بازداشت و با قرار وثیقه آزاد شده بود؛ از او درباره پرونده خودش می پرسم. می گوید: بعد از انتخابات 4 پرونده برای من باز شد، دو پرونده منع تعقیب خوردم و بسته شد اما دو پرونده دیگر همچنان باز است.
او می افزاید: بعد از انتخابات مرا بازداشت و بعد از 72 روز انفرادی آزاد کردند؛ گفتند جرم ات تشکیک در انتخابات است در حالیکه بر اساس فقه حتی کسی در خدا هم شک کند جرم نیست اما به من گفتند اتهامت تشکیک در انتخابات است. بعد از آزادی هم بازپرس دید اتهام واهی است منع پیگرد صادر کرد. یک پرونده دیگر هم داشتم که منع پیگرد خورد اما الان 6 سال است که ممنوع الخروجم و می گویند به نفع کشور نیست شما خارج سفر کنی! این پرونده ممنوع الخروجی ام همچنان باز است و من هنوز نمیدانم اتهامم چیست. یک پرونده دیگر هم دارم که باز نمیدانم اتهام من چیست. اما ظاهرا باز دوباره شروع به پرونده سازی کرده اند.
از آقای سلطانی می پرسم بعد از احضار همسرتان احتمال بازداشت ایشان را میدادید؟
می گوید: از نظر قانونی نه. چون کاری نکرده بود اما وقتی فضای بی قانونی حاکم باشد هر چیزی قابل پیش بینی می شود. وقتی فضایی حاکم باشد که هر کسی بتواند به راحتی قانون را زیر پا بگذارد و هر کاری دلش بخواهد بکند طبیعی است که احتمال هر چیزی وجود دارد حتی اینکه خود مرا بازداشت کنند همانطور که بعد از انتخابات ریختند دفتر کار من و با یک حکم کلی از طرف سعید مرتضوی مرا بازداشت کردند و بعد از 72 روز آزاد کردند و گفتند بی گناهی. هیچ کس هم نگفت چرا و چطور؟