برای ژرفای دریاها

نویسنده

» سرزمین هرز

شعرهای دائو ژنکای

ترجمه‌ی داوود صالحی

 

سرزمین هرز  به شعر جهان می‌پردازد

 

اشاره:

دائو ژنکای معروف به بی دائو، در شهر پکن چشم به جهان گشود. شمال چین همیشه سر چشمه‌ی الهام و مأمن انزوای او بود. او پس از سرودن شعری در خلال آوریل ۱۹۷۶ در میان نمایش آشتی جویانه در میدان تیان من در کشتار ۱۹۸۹ از کشور پدری خود رانده شد. سروده‌های او زیبا وترکیب‌هایی از نقاشی‌اند.

«بر بام آسمان»، سروده‌ی سال ۱۹۹۶ او، برنده‌ی زیباترین چکامه‌های ترجمه‌شده از دانشکده‌ی سرود آمریکا شد. «چشم‌انداز یکنواخت» / ۱۹۹۵، «برف سال‌خورده‌ی لندن» / ۱۹۹۱ و «خوابگرد» / اگوست ۱۹۹۰ از دیگر مجموعه‌های شعری اوست. داستان‌ کوتاه‌ها و مقالات ادبی انتقادی دائو نیز در ماهنامه‌ی ادبی چینیان امروز به طور مستمر منتشر شده است.

 

آرامش و لرزیدن

خودت را نقاشی می کنی

موجود زنده ای زاییده می شود ،طغیان روشنی است .

روزنامه ی شبانه چرخ می زند

ودیوانگی تان گل می کند

پیش بینی حقیقت به دور از غوغاست

جلوه های نخوت گوییا زخم های درون می باشد

همه واژه ها تاریک گشته اند

در میان رازی لرزان

آن فرشتگان در لباس های یکدست ویکرنگ

دردبیرستان دولتی

ماهی با شکوه در دریا به جستجو می پردازد

باد رد پاها را می خواند

وبه ابریشم کبود بدون درد ارج می نمد.

 

ژوئن

باد در گوش ژوئن پچپچه می کند

فهرست سیاه ژوئن را رها می کنم

نوشتن این یاداشت

در این زمان ترانه بدورد است

این واژه ها در چهارچوب دریغ ها نمی گنجد

این نغمه ها بازگویی می کنند

گل های پلاستیکی جاویدان را

که بی جنبش بر روی کرانه رها گردیده اند

دامنه میدان سیما نی گسترش می یابد

اکنون به سوی دست نوشته می چرخم

انگار در پایین می آرایند

پرچمی را که پوشش دریاست

وبلندگوها از جان و دل در سوگ ژوئن

برای ژرفای دریاها آواز بمی را زمزمه می کنند

 

راهنمای آموزگار

زودرنج وناآرام در کلاس مدرسه ای خموش

با این وجود درس نمی دهد

کناراش نفس ام گسترش می یابد

در میان کتاب درسی هست

 برجاستن چگونه است؟

هنگامی که خودپسندی چهره ای ناآشنادارد

برف ماه مارس موجب می شود

ریشه درختی آسمان راا تسخیر کند

و خودکاری در دوران بیماری کاغذ می شکند

کاهش یافتن رود،پل را وسوسه می کند

ماه از دام رد می شود

می چرخد واز پله ها به گوشه ای وارد می شود

ترکیزه ها و گرده ها

به شش های ام آسیب رسانیده اند

ساعت زنگدار

دگرگونی بیرون از مدرسه را رها می کند

بچه ها بر روی نرده های نورگیر

جست خیز کنان به سوی زیرزمینی چرخ می خورند.

من ودیگر پدران ومادران

به شورش ستارگان چشم می دوزیم.

 

پایان روزی

در پایان روزی کامل و نیکو

مردمان ساده دل به جستجوی عشق برمی خیزند

با این همه نشانه های رویدادی تلخ

در هوای شبانگاهی چرخ می خورد.

هنگامی که فرشتگان پرستاری می کنند

بی گمان بایست خواب کاملی باشد

فردادهایی که شکوفا می گردند

هنگامی که رویدادها به تمامی گناه است

ساعت ها باید به موقع آوای شان بلند شود

وقطارها باید جابجایی را آغاز کنند

آتشی کامل به رنگ زرد کهربایی و درخشان است

رهنوردان جنگ

پرشور ومهربانانه گرداگردش را گرفته اند

صحنه را خلوت کنید

ماه شب چهارده برآمده است

اکنون زندانبان

شرنگی کشنده و کامل را آماده نموده است.