آیا ظریف از پس جنتی برمی‌آید؟

سروش فرهادیان
سروش فرهادیان

برجام داخلی روحانی برای مواجهه با رد صلاحیت‌ها

الان زمان مناسبی برای اصلاح نظارت ویژه و سختگیرانه بر صلاحیت نامزدهای انتخابات مجلس است. بله! دقیقاً همین الان. برای کم‌اثر کردنش. برای بازگرداندن نظارت به چارچوب قانون اساسی موجود؛ همان که با همه بالا و پایین‌هایش آخرین سند و عهدنامه مکتوب حاکمان و مردم برای تنظیم روابط‌شان و نوع کشور‌داری است. همان که کف حقوق مردم و سقف باز بودن دست حاکمان را مشخص کرده است. همان که فعلاً هست.

اما یادمان باشد که این بار نه استانداران و فرماندارن اصلاح‌طلب زمان برگزاری انتخابات مجلس هفتم، بلکه سخنگوی شورای نگهبان استعفا کرده است.

یادمان باشد درست در روز اعلام رسمی ردصلاحیت‌ها، برجام هسته‌ای به نتیجه رسید و تحریم‌هایی که جناح محافظه‌کار و کعبه آمال و مرد پرکارشان، محمود احمدی‌نژاد، کاغذ‌پاره‌های بی‌ارزش خواند، برچیده شد.

همان که با هدفمندی یارانه‌هایش نان مردم را آجر که نه، هم‌قیمت زر کرد. همان که سفره‌ها را کوچک که نه، جمع کرد و عملکردش کارتن‌ها را در خیابان، بستر بسیاری از مردم کرد.

همان که دولتش رکورد‌دار فساد اقتصادی شد و لابد از سرِ به‌شوخی‌گرفتن نظارت، خودش و دولتش را پاک‌ترین دولت تاریخ خواند.

همان که تا زمان هست و زمین هست، وصله ناجور که نه، جورِ اصولگرایان و عیار تمام‌عیارِ اصولگرایی‌شان است.

همان که تشت رسوایی این نوع دولت‌‌داری را شوخی شوخی و جدی جدی از بام بلند انداخت و کوس رسوایی محافظه‌کاری را زد.

دلیل استعفای سخنگوی شورای نگهبان هرچه هست، که واضح است اختلاف‌نظر با احمد جنتی دبیر این شوراست، وجود استعفا، واقعیت مطلق است. واقعیتی که به سرعت نور بر درهای شورای نگهبان و نوع حراست‌اش از قانون اساسی می‌خورد، محکم‌تر از آنکه رد صلاحیت‌ها بر در اصلاح‌طلبی بخورد. خوب گوش نکنید هم صدایش را می‌شنوید. سخنگوی شورای نگهبان محکم محکم بر طبل اعتراض کوبیده است. آنقدر محکم که حتی احمد جنتیِ ۸۸ ساله هم صدای این طبل را خوب می‌شنود.

اعتراض به ردصلاحیت یا عدم احراز صلاحیت ۹۹ درصد نامزدهای اصلاح‌طلب انتخابات مجلس دهم، این بار از درون شورای نگهبان شروع شده است. حتی پیش از آنکه خود ردصلاحیت‌شدگان بدانند چه بر سرشان آمده؛ یا شورای عالی سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان به خودش بیاید و در اعتراض به این وضعیت بیانیه بدهد.

مردم کوچه و خیابان متهم می‌شوند به اینکه نمی‌دانند تفسیر قانون با شورای نگهبان است و این شورا حق دارد قانون را تفسیر کند و از دل اصل ۹۹ آن، تعریف تازه‌ای از نظارت استصوابی بیرون کشد، بی‌آنکه نه در سال‌های ابتدایی جمهوری اسلامی و انتخابات‌های چند سال نخست، حرفی از این نوع نظارت بوده باشد و نه در نص صریح قانون کلمه استصواب آمده باشد. اما سخنگوی شورای نگهبان که خودش از حقوقدانان این شوراست و با معرفی رئیس قوه قضاییه و تأیید مجلس یکدست‌سازی شده محافظه‌کاران، وارد شورای نگهبان شده، که می‌داند تفسیر چیست و شورای نگهبان کجاست.

این اعتراض و استعفا علامت ترک خوردن جدی یک رویکرد و روش است.

 

صرار و امید اصلاح‌طلبان

یادمان باشد که اصلاح‌طلبان از مدت‌ها پیش اعلام کردند که تا آخر در بازی انتخابات می‌مانند. نه قهر و تحریم انتخابات مجلس هفتم، پس از رد صلاحیت گسترده نامزدهای اصلاح‌طلب و قلع و قمع نمایندگان استعفا کرده مجلس ششم اشتباه بود و، نه اصرار الان بر اینکه در بازی انتخابات می‌مانند. این تا آخر ماندن نه به معنای تن دادن به هر شرایطی است که به معنای تلاش از درون سنگرهای موجود است، به معنای خلع سلاح کردن جریان رقیب، به معنای سانت به سانت بهارستان را مهم دانستن است. همین که اصلاح‌طلبان کوتاه نمی‌آیند و مدام از تلاش جدی برای کسب مجلس و مهار محافظه‌کاری یکدستی که سه دوره است در مجلس جا خوش کرده‌، حرف می‌زنند؛ یعنی باید امید داشت.

یادمان باشد “امید، بذر هویت ماست” و این بذر وقتی جوانه می‌زند که روزگار سردترین روزهایش را سپری می‌کند.

همین که اصلاح‌طلبان می‌گویند اگر از در راهشان ندهند، از پنجره داخل می‌آیند، تا کسانی به نام خودسر و خودسری از دیوار سفارت‌ها بالا نکشند و علیه امنیت ملی اکثریت مردم ایران اقدام نکنند، خودش راه‌حل است.

یادمان باشد محافظه‌کاران همواره از تاکتیکِ ریختن بنزین آرمانگرایی به بدنه اصلاح‌طلبان و قرار دادن اکتورهای این جریان در موقعیت زمین واقعی سیاست، سود برده‌اند.

 اما مدتی است که این آکسیون‌سازی جواب نمی‌دهد. انتخابات سال 92، آن هم پس از ماجراهای دنباله‌دار 88 و در حالی که محاسباتشان نشان از میل بیشتر مردم به سکوت داشت، گواه همین ادعاست. اما خب گاهی فشار و مهندسی‌های ویژه، تأثیر عکس می‌گذارد. خرد عمومی تصمیم می‌گیرد یا به این تصمیم رسانده می‌شود که نباید اجازه دهد جریان محافظه‌کار از این آکسیون‌سازی ویژه، سود ببرد.

 

برجام انتخاباتی

روحانی در دوراهی است. مجبور است به راه مواجهه با محافظه‌کاران برود. اینجا دیگر او هم معتدل حساب نمی‌شود، حتی در لفظ؛ از اول هم نمی‌شد. اجبار به مواجهه گاهی هم بد نیست.

درست در روزی که برجام به فرجام رسید، خبر حذف گسترده اصلاح‌طلبان هم منتشر شد. شنبه ۲۶ دی ۱۳۹۴ روز مهمی درتاریخ ایران است. سال ۱۳۵۷ در چنین روزی محمدرضا پهلوی برای همیشه از کشور خارج می‌شود. بنیان‌گذار جمهوری اسلامی در این روز برای بازگشت به کشور تصمیم قطعی می‌گیرد. سال ۱۳۹۴ برجام به نتیجه می‌رسد. زندانیان ایران و آمریکا مبادله می‌شوند و سخنگوی شورای نگهبان از سمتش استعفا می‌کند. در آخرین لحظه‌های شب هم خبر رد صلاحیت گسترده اصلاح‌طلبان و ریشه‌کنی نامزدهای آنان منتشر می‌شود.

در این روز، رد صلاحیت‌های گسترده علیه برجام عمل می‌کند. مردم هنوز طعم رفع تحریم را نچشیده‌اند که تحریم دیگری گریبانشان را می‌گیرد. آنان از حضور اصلاح‌طلبان، حتی با صداهای به مراتب آرام‌، هم محروم می‌شوند.

لابد این سوال برای روحانی هم اهمیت دارد که چرا در این روز علیرغم اینکه استانداری تهران اعلام می‌کند برای برگزاری جشنِ به نتیجه رسیدن برجام آماده است، مردم حرکتی نمی‌کنند. چطور است که نیروهای امنیتی و انتظامی و نظامی هم آرایش نظارت بر جشن می‌گیرند، اما درخیابان خبری نمی‌شود.

شاید پاسخ این سوال یک چیز باشد، شادی رفع تحریم‌ها پیش‌خور شده بود. برای مردم از مدت‌ها پیش مسجل شده بود که تحریم‌ها لغو می‌شود. پس فاز دوم عملکرد روحانی برایشان از اهمیت بیشتری برخودار است. فاز افزایش آزادی‌های مدنی، نشاط سیاسی و آن گونه که خودش گفته، برگزاری انتخاباتی که در آن شورای نگهبان ناظر باشد نه مجری. و درست در روز اعلام اجرایی شدن برجام، با رد صلاحیت‌های گسترده، احتمال شکست فاز داخلی وعده‌های روحانی قوت می‌گیرد. پس جایی برای شادی خیابانی نمی ماند.

این برای دولت روحانی یک زنگ خطر جدی است. صدای بوق‌هایی که از ماشین‌ها بلند نشد و جیغ‌هایی که به هوا برنخاست، بیش از همه در گوش روحانی زنگ می‌خورد.

اما آیا روحانی می‌تواند از برجام علیه رد صلاحیت‌ها استفاده کند. خودش می‌گوید بر اساس قانون و اختیاراتی که دارد، عمل می‌کند. قبلاً هم همین را گفته بود.

روحانی کم ابزار در اختیار ندارد تا درمقابل یک انتخابات غیررقابتی مقاومت کند. استانداران و فرمانداران پرشمار، وزارت‌خانه‌های درگیر و… اما شاید همین برجام به فرجام رسیده هسته‌ای خودش از همه ابزارها کارآمدتر باشد. دست‌به‌نقد‌تر و کارگشاتر.

روحانی به خاطر خودش هم که شده باید از موقعیت مدیرِ اجرای فاز کاهش تنش جمهوری اسلامی با غرب و تک‌مأموریتی نگریسته شدن، عبور کند.

محافظه‌کاران هرگاه می‌خواهند ته دل حسن روحانی را خالی کنند، از این حرف می‌زنند که او رئیس‌جمهوری یک‌دوره‌ای است و اصلاح‌طلبان روزی زیر پای او را می‌کشند.

البته در میان اصلاح‌طلبان هم کسانی هستند که گاهی از سر عصبانیت یا لبریز شدن کاسه صبر، برای دیر عمل کردن روحانی به وعده‌های انتخاباتی داخلی‌اش، می گویند روحانی به دور دوم نمی‌کشد. اما هر دو گروه در یک چیز مشترک هستند. اعتقادی به این حرف ندارند. دست‌کم فعلاً شرایط آن را مهیا نمی‌بینند و تنها در حد یک بلوف سیاسی جذاب به آن نگاه می‌کنند.

اما فرض بگیریم این بلوف سیاسی هیچ‌گاه جدی نشود و انتخابات مجلس دهم با همین وضع برگزار شود، آن وقت چه؟

مجلس دهم از ۷ خرداد ۱۳۹۵ شروع می‌شود و تا خرداد ۱۳۹۹ ادامه دارد. فرض بگیریم دولت روحانی هم دو دوره‌ای شود، یعنی از خرداد ۹۶ تا مرداد ۱۴۰۰ ماندگار شود. ۴ سال از ۵ سال آینده را با مجلسی ناهمسو و ناهماهنگ چه می‌کند؟ مجلسی که خودش را پاینده می‌بیند و روحانی را رفتنی، مجالی نمی‌دهد و راه تنفسی واقعی نمی‌گذارد.

پس روحانی ناچار است از همه ابزارهایش استفاده کند تا در انتخابات مجلس دهم و خبرگان، به معنای واقعی مجری قانون باشد.