دیانت ما عین سیاست ماست

حمیدرضا ترقی
حمیدرضا ترقی

گفت‌وگوی ثمینا رستگاری  با دبیر سیاسی هیات موتلفه اسلامی

 

حزب موتلفه در انتخابات سال 84 در دور اول از آقای احمدی‌نژاد حمایت نکرد و کاندیدای این حزب آقای لاریجانی بود. طی چه فرآیندی به این نتیجه رسیدید که ایشان کاندیدای مناسبی برای حزب موتلفه است؟

شعارهای آقای احمدی‌نژاد شعارهایی بود که موتلفه از اول مبارزات خودش همان‌ها را دنبال می‌کرد. مثل استقرار یک نظام اسلامی و توجه به ارزش‌های دین در جامعه و تحقق عدالت اجتماعی در جامعه و ایشان در راستای تئوری فلسفه سیاسی که ما به آن معتقد بودیم برنامه خودش را عنوان می‌کرد. از سوی دیگر عملکردش در اجرا و جهت‌گیری‌ها و بازگشت و تاکیدش روی آرمان‌های انقلاب اسلامی مورد تایید مقام معظم رهبری هم قرار گرفته بود. مجموعه این عوامل موجب شد ما از احمدی‌نژاد حمایت رسمی کنیم.

 

 شما کی متوجه شدید احمدی‌نژاد اصولگراست. خود ایشان که از روز اول هیچ مذاکره‌ای با شما نداشت. به گفته آقای مشایی «احمدی‌نژاد هیچ تعلقی به هیچ حزب و گروهی ندارد».

آقای احمدی‌نژاد با شعار عدالت و حکومت دینی آمد.

 

شعار برای شما کافی بود؟

ما ایشان را می‌شناختیم. در شورای هماهنگی نیروهای انقلاب که بعد از جریان دوم خرداد طرف اصلی جریان اصلاحات بود ما با هم کار می‌کردیم. آقای احمدی‌نژاد مسوول ستاد بود. دیدگاه‌هایش مشخص بود. ابتدا هم که آمد تصور ما این بود که این شعار برای دوران بعد از گذر از دوم خرداد است. ما فکر نمی‌کردیم مردم این گونه به اصولگرایی اقبال نشان دهند. تصور ما این بود که برای عبور از جریان دوم خرداد به یک جریان اصولگرایی کامل نیازمند یک دوران گذار هستیم که آن را یا آقای لاریجانی باید طی کند یا آقای قالیباف. ولی آقای احمدی‌نژاد توانست شعارش را جوری جا بیندازد که مردم این دوران گذار را به سرعت طی کردند.

 

و در چهار سال گذشته عملکرد ایشان در راستای اجرای عدالت و اسلام به گونه‌ای بود که شما در حمایت‌تان راسخ‌تر شدید تا در دور بعدی هم از ایشان حمایت کنید؟

بله.

 

مخالفت‌هایی که برخی علما با سیاست‌های ایشان داشتند یا صحبت‌های معاون ایشان که هیچ گاه هم از جانب آقای احمدی‌نژاد تکذیب نشد در این ایده شما خللی ایجاد نکرد؟

البته اختلاف نظر در حوزه مسائل دینی همیشه وجود دارد. بعضی از علما معتقد به سختگیری بیشترند و برخی نیستند و متناسب با همان فتاوایی که دارند موضع می‌گیرند. ما تابع نظر ولی فقیه زمان هستیم و آن را مبنای موضع‌گیری‌مان قرار دادیم و بر همان اساس جاهایی که نقدی داریم به آقای احمدی‌نژاد مطرح می‌کنیم ولی موضع‌مان این طور نبوده که همه اقدامات ایشان را مورد تایید قرار دهیم یا همه را رد کنیم. نقدمان را حتی‌الامکان خصوصی مطرح کردیم. مواردی که علنی شده، اقتضا می‌کرده علنی شود.

 

به نقدهای شما اهمیتی هم داده شده؟

کم و بیش به خیلی از مواردی که در جلسات خصوصی مورد بحث قرار گرفته توجه شده. در برخی موارد هم دیدگاه‌های آقای احمدی‌نژاد دیدگاه‌های خاص خودش است و باورهایی است که در آن موارد نقد ما تاثیر نداشته است.

 

ممکن است مثالی بزنید از انتقادی که حزب موتلفه داشته و دولت به آن توجه کرده و بر اساس آن عملکردش را اصلاح کرده؟

چون ما آن موارد را محرمانه مطرح کردیم بنا نداریم علنی مطرح کنیم و این باب تاثیرگذاری نقدهای ما را می‌بندد.

 

. رابطه حزب موتلفه با دولت از نظر سیاسی چگونه رابطه‌ای است؟

ما وظیفه‌مان را انجام دادیم. نه کاری به ایشان داشتیم که خوشش بیاید یا بدش بیاید، نه منتی سرش گذاشتیم، نه توقعی داشتیم. ما وظیفه‌ سیاسی‌مان را در کشور برای سازمان دادن به افکار عمومی کسانی که از نظرات ما استفاده می‌کنند انجام دادیم .

 

در عرصه سیاست این حرف که یک کاندیدا چه بخواهد چه نخواهد، چه سهمی از قدرت به ما بدهد چه ندهد، چه به نقد ما اهمیت بدهد چه ندهد از او حمایت می‌کنیم به چه معناست؟

در سیاست معنای این کار تکلیف‌گرایی است. تکلیف دینی بر حوزه سیاست غالب می‌شود. وقتی سیاست مبتنی بر دین باشد به طور طبیعی حزب بر اساس تشخیص تکلیفش را انجام می‌دهد بدون هیچ چشمداشتی.

 

قطعاً این تکلیف دینی حکم می‌کند شما از کسی حمایت کنید که در راستای موازین اخلاقی و دینی گام برمی‌دارد و آنها را تقویت می‌کند. ویژگی‌های اخلاقی و دینی دولت آقای احمدی‌نژاد بر اساس تشخیص شما چه بوده است؟ شما در آستانه انتخابات صداقت، نداشتن حب ریاست، شجاعت و… را شاخص حمایت‌تان از یک کاندیدا اعلام کردید. در هر کدام از اینها نمره ایشان چقدر بود؟

ما” معدل” این شاخص‌ها را در نظر می‌گیریم. طبیعتاً هیچ کس نمی‌تواند معدل 20 بگیرد. معدل آقای احمدی‌نژاد در رابطه با این شاخص‌ها بیشتر بوده است اما در هر یک از اینها نمره 20 نبوده.

 

کلمه معدل که به کار می‌برید به این معناست که نمره صداقت می‌تواند کم باشد ولی با شجاعت جبران شود؟

بله همین طور است.

 

پس بحث تکلیف‌گرایی و دیندار بودن چه می‌شود؟ این معدلگرایی نافی آنها نیست ؟یعنی با عدم صداقت یک فرد با چه توجیهی می‌توانید کنار بیایید و به تکلیف‌تان هم عمل کرده باشید؟

یکسری حرف‌ها و مسائل را مطبوعات بزرگنمایی می‌کنند که اصلاً موضع اصلی نیست. فرض کنید آقای احمدی‌نژاد تشخیص می‌دهد یک مدیری برای یک وزارتخانه مناسب است حالا بیاییم بگوییم مدرکش لیسانس نیست؟

 

اگر بگوید لیسانسم و نباشد مساله است نه اینکه لیسانس باشد یا نباشد.

چنین چیزی را کسی نگفته. مبنای معرفی آن فرد که اصلاً مدرک تحصیلی‌اش نبوده مبنای ارزش‌دهی به آن فرد تجربیاتش بوده نه مدرکش. این بداخلاقی سیاسی است. مدرک که در هیچ کدام از پست‌ها ملاک نیست.

 

سوال من این بود که کنش فردی که اعتقادی به تکلیف‌مداری هم ندارد در میدان عمل سیاست فرقش با شما چه خواهد بود؟ اگر قرار است نداشتن یک شاخص اخلاقی را به دلیل داشتن یک ویژگی سیاسی فراموش کرد؟

آن چیزی که مهم است این است که در مبانی فکری و اعتقادی رئیس‌جمهور اشکالی وجود ندارد. همفکری و همگرایی‌اش با ولایت و امام به لحاظ فلسفه سیاسی کاملاً محرز است. جهت‌گیری‌های سیاسی‌اش مبتنی بر قرائت امام‌ از اسلام است. ما این مبانی را در نظر می‌گیریم.

 

اصلاً کسی که این مبانی را نداشته باشد تایید صلاحیت می‌شود؟

بله. ویژگی‌هایی که در قانون اساسی برای کاندیداتوری هست رجال سیاسی بودن و اعتقاد به قانون اساسی است، حتی به سوادش هم اشاره‌ای نشده و اینها حداقلی است که در قانون به آن اشاره شده است. مهم‌ترین مساله این است که رئیس‌جمهور از خط اصلی انقلاب که دین و انقلاب تعیین کرده منحرف نشود. عملاً نشان دهد گرایش‌اش همان گرایشات رهبری و امام است و پایبندی‌اش به مبانی دین و اسلام کاملاً آزموده شده.

 

الان شما به این دلایل از آقای احمدی‌نژاد حمایت می‌کنید؟

بله ما در این زمینه‌ها هیچ انحرافی از ایشان ندیدیم.

 

مسائلی مثل انحراف 72 درصدی از بودجه، تعیین حقوق 300 هزار تومان برای کارگران در جامعه‌ای که خط فقر 700 هزار تومان است و… برای شما که رویکرد دینی و شعار دفاع از مستضعف دارید مساله اصلی نیست؟

البته اینها را خود دولت باید جواب دهد اما ما برای خودمان اینها را جواب داده‌ایم. اولاً انحراف 72درصدی از بودجه در همه دولت‌ها وجود داشته، تنها مختص این دولت نیست. ثانیاً 72 درصد را هیچ کس تایید نکرده. بعضی‌ها ادعا کرده‌اند و اثبات نشده است. نکته دیگر این است که جهت‌گیری دولت در مسیر تحقق عدالت در جامعه از همه دولت‌های قبلی قوی‌تر بوده است. (خصوصاً توجه به فقرا و اقشار ضعیف جامعه) و ما هم در نهادهای حمایتی شاهدیم که از زمان روی کار آمدن آقای احمدی‌نژاد میزان کمک‌های دولت به افراد زیر پوشش بهزیستی و کمیته امداد بیشتر شده است. آن زمان آنها ماهی 18 هزار تومان می‌گرفتند و در زمان ایشان 60 هزار تومان، یعنی حداقل 300 درصد افزایش داشته. در حالی که قانون مربوط به حمایت از زنان سرپرست خانوار در سال 74 تصویب شده (دولت آقای هاشمی) و در دولت‌های بعدی به قانون عمل نکردند.

 

در دوران ایشان نرخ بیکاری چقدر بوده است؟

اولاً بیکاری تحت تاثیر شرایط مختلف اقتصادی کشور نوسان دارد. هم کاهش بیکاری را داشته‌ایم و هم رشد آن را. وقتی شما در کشور رکود را به همراه تورم داشته باشید به طور طبیعی رشد بیکاری دارید. در دولت گذشته مثل دولت آقای خاتمی میزان اشتغالی که باید در هر سال ایجاد می‌شده ایجاد نشده. همه این بیکاری‌های آن مقطع در دولت بعدی متراکم می‌شود. کما اینکه بدهی‌های دولت‌ها هم همین‌طور است.

اشتغال زمان آقای هاشمی به ازای هر نفر پنج میلیون نفر خرج داشته، الان 20 میلیون خرج دارد. در مجموع عملکرد اقتصادی دولت طی این دوره به نفع اقشار ضعیف جامعه بوده و بسیاری از مشکلات آنها را کاهش داده. رفاهی که برای این قشر در روستاها و نقاط دوردست ایجاد کرده بیشتر بوده، میزان افزایش حقوق بازنشسته‌ها و مستمری‌بگیرها هم همین طور.

 

حقوق ماهی 60 هزار تومان در ایران امروز ما رسیدن به رفاه است؟

این 60 تومان مستمری‌اش است. اما 23 میلیون روستایی بیمه شده‌اند و مساله درمان آنها حل شده است. تا زمان ایشان یک روستایی بیمه دولت نبوده است. قالیباف‌ها و راننده‌ها را بیمه کرده و حتی دنبال این بودند که زنان خانه‌دار را بیمه کنند. اینها قدم‌های مهمی است. سهام عدالت هم بحث مهمی است که از سال آینده سودش درآمد قابل ملاحظه‌ای‌ به آنها اختصاص می‌دهد.

 

برای دولت‌های قبلی خیلی سخت بوده که پول نفت را به اقشار کم‌درآمدی بدهند که هم مطالبات مدنی زیادی ندارند هم 60 هزار تومان برایشان پول قابل توجهی است و این کار برایشان رای‌آور هم بوده؟ آنها چرا این کار را نمی‌کردند؟

دولت‌های قبلی برخلاف قانون عمل کردند که ندادند. قانون را اجرا نکردند. حق مردم را ندادند. کسی هم دنبال حق مردم نبوده است.

 

فکر نمی‌کنید ساخت یک کارخانه بیش از پول نقد به مردم در راستای عدالت‌خواهی است.

دولت حق نداشت از خودش اظهارنظر کند، باید قانون را اجرا می‌کرد.

 

قانون این بوده که پول نفت را دستی به مردم بدهند؟

بله باید حقوق می‌دادند که زندگی فقیرانه آن فرد از 10 سال پیش بهتر شود؛ فقری که آن زمان با مبلغ کمتری برطرف می‌شد. نجات ندادن فرد از فقر 10 برابر هزینه‌اش را به ما تحمیل کرده. این ظلمی است که دولت‌های قبلی کرده‌اند. حالا اگر دولتی بیاید و حق اینها را پرداخت کند باید بگوییم به خاطر رای این کار را کرده؟

 

دردولتهای قبلی تکلیف‌مداری باعث نشده بود که شما به خطاهای آنها با دیده اغماض نگاه کنید؟

نه ما تایید نکردیم. همان زمان اشکال گرفتیم. در مجلس پنجم که بودم بارها به آقای هاشمی ایراد گرفتیم. مجلس پنجم اصلاً با طرح فقرزدایی ایشان مخالفت کرد به خاطر اینکه همین اشکالات بر آن وارد بود. افزایش نرخ‌ها را داشت و می‌خواست از محل افزایش قیمت آب و برق و انرژی هزینه فقرا را تامین کند. 500 درصد افزایش نرخ، 10 درصد افزایش مستمری و این فشار را مجلس قبول نکرد. مقام معظم رهبری بارها فرموده‌اند توسعه اقتصادی منهای حفظ ارزش‌ها و عدالت قابل قبول نیست و نباید فقرا را زیر چرخ و پره توسعه له کرد. ولی دولت وقت به این مسائل توجه نمی‌کرد.

 

آقای ترقی بعد از انتخابات در اردوگاه اصولگرایی چه اتفاقی افتاده است، آیا این حوادث باعث شده که اصولگرایان منسجم‌تر شوند؟

قطعاً موجب استحکام بیشتر اصولگرایان شده چرا که مرزهای جناح مخالف با بیگانگان و مخالفان نظام تقریباً از بین رفته بود و این عدم مرزبندی در آن طرف موجب شد چارچوب فعالیت جبهه اصولگرایان شفاف‌تر شود و بتواند انسجام بیشتری هم به لحاظ تئوریک و هم به لحاظ مبانی فکری و سیاسی پیدا کند و حرکتش در مسیر آینده انقلاب هدفمندتر شود.

 

قطعاً شما براساس مستنداتی از بیشتر شدن وحدت صحبت می‌کنید. بر اساس این پیش‌فرض شما از آقای مطهری، نادران، قالیباف، باهنر، لاریجانی و… تا آقای مشایی جزء اصولگرایان هستند؟

بعضی‌ها در تعریف اصولگرایی سعی می‌کنند آن را خیلی محدود کنند و اصولگرایی را در قالب گروه خودشان تعریف می‌کنند. به نظر می‌رسد در تعریفی که مقام معظم رهبری از اصولگرایی داشتند – که من خودم یک تعبیری در این زمینه داشتم و یک کتاب هم به نام منشور اصولگرایی نوشتم – دامنه اصولگرایی بسیار وسیع‌تر از دیدگاه‌های تنگ‌نظرانه‌ای است که برخی اصولگراها مطرح می‌کنند که در آن دامنه همه اینها می‌گنجد، هم احمدی‌نژاد می‌گنجد هم قالیباف در حالی که در دیدگاه تنگ‌نظرانه‌ای که برخی دارند ممکن است قالیباف نگنجد.

 

در عرصه سیاست اسامی و تقسیم‌بندی‌ها برای این است که ما راحت‌تر بتوانیم مواضع را تحلیل کنیم و گمان نمی‌کنم اسامی بار ارزشی داشته باشند. من می‌خواهم بدانم آقای مطهری، آقای نادران، آقای ترقی در یک دسته قرار می‌گیرند یا نه. اگر همه را در یک دسته ببینیم آن وقت ناچاریم اعتراف کنیم اصولگرایی ریزش نیرو داشته است.

اولاً برای این افراد نمی‌توان جای مشخصی در دامنه اصولگرایی تعیین کرد و تصور کرد هر کدام‌شان یک جریان خاصی هستند. اینها اشخاصی هستند که نظرات خاص خودشان را در مجموعه اصولگرایی دارند، روی یکسری خط مشی‌ها پافشاری می‌کنند و نظرشان هم برای ما محترم است.

 

شما و آقای مطهری هر دو در عرصه سیاست به اخلاق، تکلیف‌مداری و دینداری اولویت می‌دهید، چرا موضع‌گیری‌های شما در موارد مختلف شبیه ایشان نیست؟

چون در خیلی موارد دیگر اینقدر با ما مشترک نیستند.

 

آن موارد دیگر که در سیاست تکلیف‌محور، اصل محسوب نمی‌شود.

آن مواردی که اشتراک نظر هست خیلی زیاد است. آن مواردی که تفاوت نظر هست خاص خودشان است. مثلاً آقای افروغ را شما یک چهره اصولگرا می‌بینید اما دیدگاه‌‌هایش به لحاظ جامعه‌شناسی خاص خودش است. برداشت‌اش از جامعه و شاخص‌هایی که اصولگرایان باید به دنبال آن بروند خاص خود ایشان است.

 

آقای ترقی شما می‌گویید من در سیاست براساس تکلیف و دین عمل می‌کنم، چرا کنش شما شبیه آقای مطهری نیست که ایشان هم براساس اصول دین و اخلاق دولت را نقد می‌کند و در حوادث بعد از انتخابات تکلیف معترض را از اغتشاشگر جدا می‌کند؟

ببینید یک جمله خیلی خوبی را مقام معظم رهبری در دیدار با خبرگان مطرح کردند و آن هم این بود که «دولت و دستگاه‌های اجرایی ضعف‌ها و اشکالات متعددی به صورت طبیعی دارند. ما جهت‌گیری اصلی اینها را باید ببینیم که آیا در مسیر اهداف نظام و انقلاب هست یا نیست؟ اگر جهت‌گیری اینها به سمت آرمان‌های انقلاب و اسلام و نظام است بقیه مسائل و مشکلات حل‌شدنی است.»

 

آیا با ابزارهایی که با اسلام و انقلاب منافات دارد می‌توان به آن هدف دست پیدا کرد؟

بله می‌شود رسید منتها باید اینها را اولویت‌بندی کنیم.

 

عذر می‌خواهم. من دوباره این سوال را می‌پرسم که «با ابزاری که با اسلام و ا و انقلاب منافات دارد می‌توان به یک افق اسلامی و دینی و انقلابی رسید»؟

نمی‌شود. منتها اگر کسی این ابزار را چند روزی اشتباهی برداشت و دستش گرفت می‌توان از دستش گرفت. بحث رهبری هم همین بود که شما می‌آیید روی اشکالی دست می‌گذارید که اولویت ندارد. تکلیف‌گرایی یعنی اولویت اصلی کشور را ببینیم.

 

پس بحث من و شما سیاسی شد نه دینی و تکلیف‌گرایی.

سیاست هم دینی است. رهبری می‌گوید شما همه توجهتان را متمرکز این موضوع کنید و جوری عمل نکنید که اختلاف و چندگانگی در قدرت از آن برداشت شود.

 

آن افق پیش رو چیست؟

رهبری می‌گوید شما باید یکپارچگی در قدرت را حفظ کنید چون دشمن هدف اصلی را ضربه زدن به نظام قرار داده است. در این شرایط که همه باید یکپارچگی را حفظ کنند اگر مجلسی‌ها ‌آمدند با دولت درافتادند ولو اینکه حرف حسابی هم دارند تکلیف اجازه نمی‌دهد…

 

حرف حسابت را بزنی؟

حرف حسابت را جوری بزنی که آن یکپارچگی قدرت از بین نرود. حفظ یکپارچگی قدرت اولی است بر انتقاد شما. انتقاد شما امروز نه، فردا قابل حل است. الان مشکلی برای نظام و منافع ملی ایجاد کند. مثلاً آقای نادران نمی‌تواند اگر مشکلی با آقای رحیمی دارد از طریق قانونی حل کند و نیاید در تریبون مجلس بگوید و ذهن مردم را خراب کند؟

 

با این حساب کارویژه احزاب و پارلمان، آزادی بیان و… چه می‌شود؟

آزادی بیان هم شرط و شروط دارد. روش مهم است. آزادی در مجرای قانون می‌تواند مسیرش را طی کند. به مانع خورد باید مسیرش را عوض کند. ما نمی‌گوییم کسی انتقاد نکند، شکل انتقاد مهم است. آیا شکل دیگری وجود ندارد؟

 

مثلاً چه شکلی؟ مردم نماینده تعیین می‌کنند برای دفاع از همین حقوق.

این‌طوری که حقوق گرفته نمی‌شود. وقتی دولت را به لجبازی بیندازی که حقوق گرفته نمی‌شود.

 

 شما راهکاری برای مواجهه با یک دولت لجباز دارید؟

فرض کنید اگر حجاب شما درست نباشد من در خیابان بیایم با داد و فریاد به شما بگویم حجابت را درست کن. چقدر این حرف روی شما اثر می‌گذارد تا اینکه من با آرامش و محترمانه به شما تذکر بدهم؟ روش امر به معروف و نهی از منکر که اسلام گفته برای این است که اثر بگذارد. اگر نگاه اصلاح‌ امور است باید روشی را که به اصلاح امور منتج می‌شود برگزینیم. اگر هدف تخریب است که بحث فرق می‌کند. متاسفانه برخی از این رفتارها تخریبی و تضعیفی است.

 

شما همان قدر که معتقدید گروه‌ها و افراد سیاسی باید با دولت مماشات داشته باشند چنین حساسیتی را نسبت به رفتار دولت با گروه‌ها و افراد سیاسی هم دارید؟

برخورد با این افراد و گروه‌ها ربطی به دولت ندارد. دستگاه قضایی بگوید بگیر، می‌گیرد. خیلی از کارهایی که الان قوه قضائیه انجام می‌دهد ممکن است دولت قبول نداشته باشد.

 

در تمام این سال‌ها هیچ وقت اتفاقی نیفتاد که فکر کنید با اصول شما منافات دارد؟

هیچ کس معصوم نیست. یک مساله ما همین آقای مشایی است. ایشان به آقای مشایی یک ارادت خاصی دارد که این ارادت را ما هنوز نتوانسته‌ایم هضم کنیم. حرف‌هایی را که آقای مشایی می‌زنند ما به عنوان حرف اصولگرایی قبول نمی‌کنیم و نمی‌پذیریم.

 

شما به آقای احمدی‌نژاد نزدیک‌ترید یا آقای مشایی؟

آقای مشایی.

 

قبل از انتخابات آقای بادامچیان گفته بود احمدی‌نژاد مشایی را برکنار خواهد کرد ولی دیدید که این اتفاق با وساطت مقام رهبری نیفتاد. پس ظاهراً گرفتن ابزارهای غلط از دست ایشان کار آسانی برای شما نیست.

ما گله‌ها را صریح به خود ایشان گفتیم. از نظر ما نظر مقام معظم رهبری تایید نظر ما بود که حاشیه‌سازی‌های آقای مشایی بیشتر از کارکردش است نه اینکه به درد هیچ کاری نمی‌خورد. حالا سلیقه ایشان این است که از مشایی استفاده کند و برای ما اولویت ندارد.

 

پس ابزار نادرست را نمی‌توانید به راحتی بگیرید مگر اینکه رهبری شما را تایید کند؟

بستگی دارد ابزار در چه سطحی باشد.

 

اگر چه اتفاقی می‌افتاد شما ایشان را اصولگرا نمی‌دانستید؟

عدول از چارچوب اصولگرایی، مفهومش عدول از خط اصلی انقلاب و آرمان‌های انقلاب است.

 

ایشان که 24 سال از انقلاب را زیر سوال بردند و در مناظره‌ها هم به وضوح اعلام کردند.

این اشتباه است نه عدول. این اشتباه در مسیر تبلیغات است. همه این کار را کردند. مگر کسانی که چهار سال ایشان را زیر سوال بردند کار خوبی کردند؟

 

چهار سال دوران ایشان با 24 سالی که هشت سالش در حیات امام بوده برای شما باید یک فرقی داشته باشد.

فرقی نمی‌کند. اینها همه در رقابت‌های انتخاباتی است. وقتی دو نفر در دعوا و درگیری حرفی می‌زنند نمی‌توان آن را مبنای قضاوت قرار داد. ما باید جدا کنیم و بگذاریم به حساب دعواهای انتخاباتی که همه مرتکب شدند. در این حکم همه‌شان مساوی‌اند.

 

منبع: شرق ، هشت اردیبهشت