شعر در اتاق عمل

نویسنده

» مانلی

شعرهای اکبر اکسیر

شعر ایرانی را در مانلی بخوانید.

اکبر اکسیر، متولد ۱۳۳۲ در آستارا، یکی از چهره‌های موفق طنز امروز ماست. شعرهای کوتاه اکسیر نگاهی انتقادی و گاه تند به مسائل اجتماعی دارد و همیشه در پرده‌ی شعرهایش نکته‌ای برای کشف‌شدن وجود دارد. او چون اسلاف خود، در قالب طنز، کاری‌ترین ضربه‌ها را به جهالت عامه، استبداد و نابرابری اجتماعی فرود می‌آورد. او در شروع کتاب “مالاریا” نوشت: “در این کتاب/ چند شعر خوب هم بود/ آدم خوش‌سلیقه‌ای در بررسی/ آن‌ها را برای خود برداشت/ تا لذت متن/ در انحصار او باشد!”

 

تیراژ

محبوبیت احمد شاملو

کفرم را در می‌آورد

او با این که مرده است

هم کتاب‌هایش تجدید چاپ می‌شود

هم سنگ قبرش!

 

تحقیر

وزارت دفاع جلوی دشمن را گرفت

وزارت نیرو جلوی خشکسالی را

صدا و سیما هم فعلا با دروغ درگیر است

خدایا خداوندا

وصیت داریوش ماریوش را ولش

مرا از آزادی بیان دیگران

محافظت بفرما

 

گیشه

وسط خیابان دوربین کاشته‌اند

تا از چراغ قرمز خجالت بکشیم

و خلاف نکنیم

ما هر روز در چهارراه‌ها اکران می‌شویم

و خوشحالیم که در گسترش سینمای مستند سهمی داریم

ما بدون آن‌که بدانیم

خوب می‌فروشیم!

 

مواد لازم

پیاز، تخم مرغ، کره، سبزی

پودر لباسشویی، قسط بانک سپه، دستمال کاغذی

امروز لیست من تکمیل است

سوژه‌ی شعرم نیز

حالا هی نق بزنید

چرا تمام شعرهایم به ملیحه تقدیم شده است

چشم‌تان کور!

شما ملیحه ندارید به من چه؟!

 

ایثار

ما از یک درخت بریده شدیم

ما را سه دسته کردند

قدیر، دسته‌ی تبر شد

رحیم، دسته‌ی کلنگ

من، دسته‌ی بیل

جنگ که شروع شد

 من و رحیم درخت می‌کاشتیم

تا قدیر، بیکار نماند!

 

بیمارستان شعرا

شعر در اتاق عمل

شعر در C.C.U

شعر در اغما

یدالله، رویای هفتاد سنگ قبر

احمدرضا، پشت جلد مجله‌ی اورژانس

محمدعلی، در استراحت مطلق

آقای دکتر می‌آید و پس از ویزیت می‌خواند:

“ما از تبار رستم و فرهاد و آرشیم”

و معلم از شاعری استعفا می‌دهد‌!

 

خواجه

من هم زرنگ شده‌ام

از سادگی مخاطب سوء استفاده می‌کنم

هر روز به شعرهایم آب می‌بندم

و کتاب پشت کتاب در می‌آورم

به نظر ملیحه من از حافظ بالاترم

چرا که او فقط یک کتاب دارد

آن هم به تصحیح صد نفر!

 

آفساید

از فردوسی تا فردوسی‌پور چند گل عقبیم؟

گلسرخی شاعر بود

آن‌قدر کف زدیم تا اعدام شد

گل‌آقا طنز می‌نوشت

آن‌قدر سوت زدیم تا دق کرد

تماشاگران عزیز! نه کف بزنید نه سوت

اگر کارتون دوست دارید

لطفا کانال خود را عوض کنید

من یکی شنا بلد نیستم

هر چند طرفدار تیم ملوانم!

 

تافل

ابن عربی پدر عرفان نظری بود / من پدر عرفان اکسیر

ابن عربی از بیخ عرب بود / من از بیخ ترک

ابن عربی به انگور می‌گفت عنب / من به انگور می‌گفتم اوزوم

برای انگورشناسی به کلاس زبان رفتیم / اما به جای انگور مولوی را شناختیم

مولوی عربی می‌خواند / ترکی فکر می‌کرد / فارسی می‌نوشت

و ثابت می‌کرد: همدلی از همزبانی بهتر است

پایان ترم، من در آستارا ماندم / ابن عربی در بغداد

و مولوی سراسر جهان را گرفت!

 

استدلال

سی سال تمام در مورد کتاب نوشتم

توصیه کردم کتاب بخوانید

از کتاب غافل نشوید

کتاب یار مهربان است

آن‌قدر از کتاب گفتم و نوشتم

که وقت نشد یک کتاب بخوانم.