همه میگوییم که انتخابات فرصت است، اما ظاهرا فرصتی برای دعوا و تفرقه!
در دمکراسیهای جهان، اختلاف در عقیده، راهبرد و تاکتیک به کینه و عدوات بین احزاب سیاسی تبدیل نمیشود، اما در ایران حتی یک اختلاف سلیقه نیز از استعداد تبدیل شدن به دستمایهای برای خصومت و دشمنی برخوردار است.
همه به یاد داریم که چه رقابت سخت و نفسگیری بین هیلاری کلینتون و بارک اوباما بر سر نامزدی حزب دمکرات برای ریاست جمهوری آمریکا در گرفت و چه انتقادهای تلخ و تندی بین آنها رد و بدل شد، اما هیچکدام از اینها سبب نشد که بین آنهان عدوات و کینه ایجاد شود به طوری که پس از پیروزی نهایی آقای اوباما، خانم کلینتون به حمایت قاطع از رقیب پیشین خود برخاست.
هم اکنون نیز بین آقای اوباما و جان مککین رقابتی طاقت فرسا در جریان است، رقابتی که هر دو طرف انگشت گذاشتن بر ضعفهای طرف مقابل و بزرگ کردن آنها را غنیمت میشمرد.
با وجود این، در نیمه آبان آینده، نام هر کدام از نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا از صندوق انتخابات در آید، آن دیگری برای رقیب خود پیام تبریک می فرستد و برای کمک به او در جهت حفظ و توسعه منافع ایالات متحده، اعلام آمادگی میکند بدون آنکه از او کینه و نفرتی به دل گیرد.
این وضع کم و بیش در بسیاری از کشورهای دمکراتیک حتی در کشورهای پیرامونی هم مصداق دارد، اما در کشور ما به هیچوجه اینگونه نیست.
در کشور ما انتخابات موعد ظهور بغضها و کینهها، درگیری های درون تشکیلاتی و تجزیه گروههاست تا برای مدتها، رفیقان و همراهان دگر اندیش خود را به انواع اتهام ها متهم کنند فقط به این علت که تحلیل متفاوتی داشتهاند.
ما همه بلااستثناء در مقام سخنوری مدافع پرحرارت حق دیگران برای متفاوت بودن هستیم، اما در مقام عمل هزار توجیه رنگارنگ برای زیر پا گذاشتن این اصل به کار میبریم.
ممکن است استدلال شود که آمریکا و امثال آن، دارای دمکراسیهای نهادینه شدهای هستند که پیروزی یا شکست یک حزب در انتخابات فاجعه تلقی نمیشود بخصوص اینکه حزب شکست خورده، از فرصت لازم برای پیروزی در دورههای بعدی انتخابات برخوردار است. بنابراین علتی در میان نیست که رهبران احزاب و نامزدهای مختلف با یکدیگر عناد کنند و از هم کینه به دل گیرند.
اما در ایران که هر از گاهی روزنه کوچکی از فرصت برای برون رفت از بن بست پدید میآید، همه باید با گذشت و فداکاری و عدول از برخی خواست ها و علایق خود، گرد هم جمع آیند و آن فرصت را دریابند. بنابراین، می توان بر کسانی که با طرح نظرات متفاوت خود این فرصت را به باد می دهند خشم گرفت و از آنان دلخور شد!
چنین استدلالی اما بی پایه و بویژه خودمحورانه است، چرا که ممکن است آنچه را که ما فرصت میبینیم، دیگری تهدید تلقی کند و راه دیگری را نشان دهد.
در واقع در چنین فضایی است که قدرت اقناع به کار میآید. مسلما هنگامی که تحلیلی منسجم و مبتنی بر گزارههای مشخص وجود داشته باشد، می توان از طریق بحث و گفتگو دیگران را نسبت به صحت تحلیل خود اقناع کرد.
اقناع نیازمند بحث و گفتگوی شفاف و بی تکلف و صادقانه است و این نیز جز در یک فضای آزاد و منطقی حاصل نمیشود.
متاسفانه فضای کلان جامعه ایرانی خارج از کنترل و اراده ما مسدود است و نمیتوان در آن بحث و گفتگوی آزاد و منطقی به راه انداخت، اما در عین حال، شوربختانه باید اعتراف کرد که در اندک فضاهای محدود بین نیروهای منتقد و خواهان تحول و اصلاح نیز این آزادی برای بحث و اقناع سازی فراهم نیست.
در فضای ترس از انتشار و ترویج تحلیل دیگری، نه بحثی امکانپذیر است و نه اقناعی صورت میگیرد.
این است که هر کس با اسب خویش میتازد و انتظارش پیروی دیگران از اوست. دیگران اما از خود اختیار و اراده و فکر دارند و می خواهند اسب خود را برانند. بدین ترتیب، میدانی از رقابت ظاهر میشود که همه به سوی هم می تازند و چون به یکدیگر برخورد می کنند زبان به دشنام هم میگشایند و کینه و خصومت را دامن میزنند.
با این حساب، راه برای نیروهای تحول خواه و اصلاح طلب گشوده است، ایجاد فضایی آزاد در بین خود برای بحث اقناعی که پیشنهاد آقای دکتر نجفی برای تشکیل پارلمان اصلاحات مقدمه ضروری آن است. در غیر این صورت، انتخابات پیش رو حتی اگر فرصتی باشد، صرفا فرصتی است برای دعوا و تفرقه و کینه جویی!