بهمن ماه هفته اول را پشت سر می گذارد و به روز “امام آمد” می رسد؛ روزی که قرار بود سرآغاز آبادی وآزادی ایران باشد. پول نفت بر سر سفره ها برود و حتی مارکسیست ها آزادانه سخن بگویند. “شیطان بزرگ” از اریکه فروافتد، پرچم ظفر نمون اسلام بر فراز کاخ های سرخ و سفید به اهتزاز درآیدو رابطه “میش” ایران با “گرگ” آمریکا دیگر شود.
و درست همین روزها وزیر خارجه “نظام” که از افسانه قهرمانی اش لبخندی چند منظوره باقی مانده است، همراه وزیر خارجه آمریکا که لابد برای خوشامد حریف حتی کراوات سبز همیشگی را هم بگردن ندارد؛ در خیابان های ژنو قدم می زنند. همزمان در تهران دور تازه بازداشت فعالانه مدنی و دانشجویی فعالانه توسط سپاه پاسداران در جریان است ومجلسیان طرح دوفوریتی برای ممنوعالقلم کردن روزنامهنگاران را آماده می کنند.
ولی فقیه دوم که میراث فتوای قتل سلمان رشدی را از ولی فقیه اول به ارث برده است در ماجرای “چهارشنبه سیاه پاریس” در گام اول از سختگیری بر “کفار” به جای “محکومیت تروریسم” سخن راند. درگام دوم حتی یک گام عقب می نشیند وجوانان غربی را به مطالعه مستقیم قرآن، اسلام شناسی و پیوستن به صفوف اسلامی دعوت می کند.
اکبر گنجی ، می نویسد: “عجیب است. رژیم خودکامهای که مدعی است نه تنها نواندیشان دینی ایرانی اسلام را نمیفهمند، بلکه فقیهی چون آیتالله صانعی را به دلیل فتواهای نوگرایانه- در محدوده سنت فقیهان- توسط جامعه مدرسین حوزه علمیه قم (فقیهان درباری) از مرجعیت خلع میکند، حالا کارش به کجا رسیده است!
محمد مجتهد شبستری و مصطفی ملکیان، به دلیل دگراندیشی دینی، از همه دانشگاهها اخراج شده و از حق تدریس محرومند، اما جوانان غربی دعوت به خوانش مستقیم متن و رسیدن به «فهم صحیح از اسلام» میشوند. شبستری و ملکیان و احمد قابل و…اسلام را نمیفهمند، اما «جوانان غربی» خواهند فهمید”.
دکتر حسین باقر زاده از زاویه دیگری به موضوع می نگرد: “ظاهرا«اسلام انسانی و رحمانی» از کشفیات اخیر جمهوری اسلامی است. نظامی که به هنگام قساوت و آدمکشی از «بسم الله القاصم الجبارین» استفاده میکرد، وقتی میخواهد چهره دیگری از خود نشان دهد به یاد «بسم الله الرّحمن الرّحیم» میافتد. سه هفته پیش هم همان حکومت که برای سرکوب مخالفان خود از «اشداء علی الکفار» نام میبرد کنفرانسی تحت عنوان «پیامبر رحمت و مدارا» در تهران برگزار کرد و سخنرانان دولتی در آن با آب و تاب از خصوصیات انسانی و رحم و مدارای پیامبر و اسلام سخن گفتتد. اسلام برای اسلامگرایان حاکم همانند کشکول ملا علی است که هر رطب و یابسی را که بخواهند و به سودشان باشد میتوانند از آن بیرون بکشند. مثلا وقتی آیت الله خمینی میخواست فرمان قتل عام مخالفان خود را صادر کند از قتل عام یهودیان بنی قریظه در مدینه به فرمان پیامبر سخن راند (به صحت و سقم این واقعه و تعداد کشتگان کار نداریم؛ مسئله، توجیه قتل عام از سوی خمینی با توسل به این داستان است) در آن جا رحمت و مدارا هیچ محلی از اعراب نداشت - و اکنون همان حکومت وفادار به «امام راحل» از «مدارا» در اسلام خود سخن میگوید”.
و اخبار و اقوال روز- در مقیاس فقط یک هفته از سی وچند سال عمر جمهوری اسلامی- دریچه ای بروی فضایی می گشایند که آیت الله خامنه ای جوانان غربی را به تنفس درهوای آن دعوت می کند.
احمد جنتی، یکی از ستون های “نظام” که از فضای مجازی عنوان “همشاگردی خدا” را گرفته است، غربیان را “انسان های وحشی و ناجور” می خواند و مدافعان رفع حصر از رهبران جنبش سبز را “چهار تا عوضی” عنوان می دهد. علی اصغر رمضان پور در ورای این سخنان “حکومت دشنام” را می بیند و از قضا یکی ازهمان “انسان های وحشی و ناجور غربی” که موافق رفع حصر هم هست، در تهران میهمان “نظام مقدس” است: کلودیا روت نایبرئیس مجلس آلمان که بااستقبال خوب می آیدو بابدرقه بد می رود. چند میوه برآمده از فرهنگ “نظام” را به همراه می برد.حتما یادش نخواهد رفت که مدعیان تغییرفرهنگ جهان او را “نازی” و “پررو” خوانده اند. خانم روت تا پایش به کشورش می رسد، به خبر نگاران می گوید: “در ایران ترس و کنترل شدید حاکم بود. ما متوجه شدیم که نیروهای امنیتی همه جا حضور دارند و گفتوگو و ملاقاتهایی که در نظر داشتیم انجام نگرفت. با فعالین حقوق بشری نتوانستیم دیدار کنیم”.
محمد رضا رحیمی، معاون اول رئیس جمهور دوران “نکبت” که بعلت فساد مالی محکوم شده، گوشه دیگری از فضای فرهنگی “نظام” را نشان می دهدو به محمود احمدی نژاد می نویسد: “رحیمی محکوم امروز، چوب لجبازیها و آبروبریهایگاه و بیگاه شما را میخورد”.
مرور روزنامه های آخرین روز هفته برای “نگاه هفته” هم مفید فایده است. محمدرضا باهنربرگزاری هرگونه همه پرسی درباره سیاست خارجی را “حماقت” توصیف می کند و درباره حصر موسوی، کروبی و رهنورد هم می گوید: “آنها حاضر نیستند بعد از آزادی، سایت خبری راه نیندازند، بیانیه صادر نکنند و با این وضع باید در حصر بمانند”.
جوانان جهان که لابد آیت الله خامنه ای توقع دارد دسته دسته از دامان اسلام بیاویزند، در پرتوآزادی رسانه ها، خبر دارند که موسوی و کروبی از استوانه های “نظام” و نور چشم ولی فقیه اول بوده اند. و از قضا روزهائیست که شکست فاشیسم، هفتاد ساله می شود و جهان با انتشار تصاویر اردوگاه آشویتس از این “ننگ” خود را مبرا می کند.
مدیر موزه باغ قصر هم لابد برای زدودن خون از دستان “ نظام” از افتتاح هتل – زندان خبر می دهد و حتی روزنامه نگاران “آقا” رابه اقامت در آن دعوت می کند.
روزنامه آرمان ضمن انتشار گزارشی با تیتر “دزدی با دست های کوچک”، می نویسد: “سرقت اصلی ترین جرم کودکان و نوجوانان است”.
شهیندخت مولاوردی، معاون ریاست جمهوری، اعلام می کند که ۵۰۰ زن کارتنخواب در تهران وجود دارد و تعداد این زنان “به صورت تصاعدی” در حال افزایش است.
روزنامه قانون در تیتر اول خود “مقابله با اقتصاد دزدپرور”، ضمن بررسی “راهکارهای مبارزه با فساد اقتصادی” از دیدگاه چند کارشناس و حقوقدان، می نویسد: “شاید به جرات بتوان گفت که خبر فسادبزرگ مالی معروف به پرونده سه هزار میلیاردی آخرین خبر فسادی بود که افکار عمومی را دچار شوک کرد، اما با انتشار موارد متعددی از پرونده های مقاسد اقتصادی، این اخبار دیگر برای افکار عمومی در ایران شوک برانگیز نیست”.
شبکه عریض و طویل “صدا وسیمای جمهوری اسلامی” که آنهم قرار بود مانند زندان “دانشگاه” باشد، معلوم نیست چرا قصد زدن کارلوس کی روش مربی تیم ملی فوتبال را دارد و به این بهانه، پرده از یکی از برج های طاغوتی تهران و زندگی افسانه ای ساکنان آن بر می گیرد.
بانک جهانی هم در گزارش مهمش زیر عنوان “چشم انداز های اقتصادی جهان” به چشم انداز اقتصاد ایران نگاه خوشبینانه ای ندارد.
خانم ها! آقایان!
بهمن ماه دیگری است. ما مانده ایم و چهار تا آدم “عوضی”. دیگر داشت کوبانی آزاد می شد که “رقص کردی در دانشگاه آزاد تهران” پا گرفت و تابرادران بجنبند و جلویش را بگیرند شبکه مجازی را تسخیر کرد .