اقدام انتحاری و انفجار بمب روز شنبه در اسلام آباد که بیش از 53 کشته و صدها مجروح بجای گذاشت، ظاهرا انعکاس محدودی در ایران داشت. دولت ایران نیز با سکوت نسبی از کنار آن گذشت. این در حالی است که عوارض توسعه خوشونت درآنسوی مرزهای شرقی ایران میتواند امنیت داخلی کشوررا با مخاطراتی جدی روبرو ساخته و بسرعت مناطق و استانهای جنوب و جنوب شرقی را تحت تاثیر قرار دهد. اتخاذ مواضع انفعالی از سوی دولت وقت، در قبال تحولاتی که در تغییر معادلات امنیت ملی ایران موثر است، میتواند به زیانهایی جبران ناپذیر منجر شود.
بدلیل پیوند های عقیدتی، تدارکاتی و قبیله ای مابین گروههای افراطگرای اسلامی مستقر درمناطق شمال شرقی پاکستان، و زیرستان و پیشاور با گروههای تروریستی طالبان در افغانستان، وهمچنین اشتراک منابع تغذیه و تحرکات سازمانی آنها، تا حدودی قابل درک است که مبادرت به اقدامات تروریستی، با ابعادی که در هتل ماریوت اسلام آباد دیده شد، حساسیت فوری و تندتری را درکابل برانگیزد تا در سایرمراکز تاثیر پذیر منطقه نظیر دهلی نو و تهران. اما، بی اعتنایی چشمگیر تهران نسبت به نتایج میان مدت این رویداد وقناعت به عکس العملهای انفعالی و گذشتن بی تفاوت از کنار ماجرا نیز نشانه بی توجهی دولت به امنیت ملی ایران و در نتیجه پذیرایی غیر مستقیم از مخاطراطی است که در گذشته نه چندان دور در مناطق شرقی ایران تجربه شده است.
همانگونه که معمولا هدف مستقیم یک اقدام تروریستی، هدف نهایی و یا اصلی آن نیست، عوارض اقدامات تروریستی نیز هرگزبه قربانیان مستقیم آن اقدام ختم نشده و محدود در محل نخواهد ماند. چنانکه بازتاب حملات انتحاری 11 سپتامبر سال 2001 در نیویورک هنوز در خاورمیانه قابل رویت است. تشدید جنگ داخلی در عراق پس از حضور تروریستهای غیر عراقی القاعده در آنکشور، تنها بمنظور قربانی گرفتن بیشتر از مسلمانان شیعه و سنی آنکشورصورت نگرفت. هدف بزرگترالقاعده در عراق گشودن جبهه ای تازه علیه امریکا و متحدان نظامی، سیاسی، اقتصادی و ارزشی آن کشوردر منطقه بود. جبهه ای که پس ازآرامتر شدن اجباری در داخل خاک عراق، بخشی از امکانات انسانی و تدارکاتی آن بنظر میرسد که اینک به افغانسان و پاکستان منتقل شده است.
رویداد 11 سپتامبر نه تنها معادلات امنیت ملی را در امریکا به تغییرات بنیادی واداشت که در سطحی وسیعتر مناسبا ت سیاسی- امنیتی را در نظام جهانی نیز به داشتن نگرشی تازه ازروابط بین الملل مجبور ساخت. حادثه روز شنبه در اسلام آباد برای کشورهای منطقه بنوعی تکرار حادثه 11 سپتامبر، در اندازهای محلی بود. طبیعتا نباید انتظار داشت که تبعات اقدام یاد شده نیز محدود به پاکستان باقی بماند.
پاره ای ازهمسایگان پاکستان به نسبت قرابتهای بومی مذهبی موجود در مناطق مشترک مرزی و همچنین استقرارسنتی مناسبات و روابط درون گروهی در آن مناطق طبیعتا بیش از سایرهمسایگان در مظان مخاطرات ناشی از نا ارامی در داخل آن کشور قرار دارند. از این لحاظ عوارض توسعه تهدیدات تروریستی از نوعی که شنبه شب آثار تخریبی و مرگبار آن در اسلام اباد دیده شد بیش ازهر کشور دیگری متوجه ایران و افغانستان خواهدشد
دولت پاکستان پس از انجام انفجارمرگبار اخیر انگشت اتهام را بسوی طالبان پاکستان که دوقلوهای طالبان افغانستان محسوب میشوند نشانه رفت.این هردو گروه زائیده های محلی مکتب فکری القاعده اند و برخوردار از حمایتهای مالی و تدارکاتی گروه تروریستی مادر. انگیزه قابل تصور برای مبادرت به حمله تروریستی یادشده نیز، در کنار نوع و محل انفجار، میتواند به نزدیکتر ساختن گمانه ها به سمت متهمان اصلی و دست در کاران احتمالی حمله تروریستی یاد شده یاری دهد.
دولت اصف زرداری پس ازبرکناری دولت نظامی پرویز مشرف بروی کار آمد و در نتیجه به قدرت رسیدن یک دولت غیر نظامی متصور است که بتواند به تحدید منافع و نفوذ نظامیان آن کشورمبادرت ورزد. نظامیان، بخصوص فرماندهان نظامی در پاکستان از منافع و مزایای اقتصادی و تجاری گسترده ای برخوردارند. از سوی دیگر نظامیان و عوامل امنیتی در مناطق فقیر و عموما قبیله نشین مرزهای شمالی و شمال غربی پاکستان، با گروههای افراطی اسلامکرا، در ارتباط نزدیک اند. در حقیقت قرار گرفتن در مقابل نفوذ ارتشیان، همزمان با اعلام تصمیم برای مقابله با افراطیون اسلامگرا از سوی دولت غیر نظامی زرداری- گیلانی که بنام یک دولت ملی گرا بروی کار آمده، میتواند عملا هریک از دوگروه مورد تهدید قرار گرفته(نظامیان ناراضی و اسلامگرایان افراطی) را مستقلا ویا عواملی متشکل از هر دو را همراه هم به مقابله وادارد- تردیدی که پیرامون هویت دست درکاران حادثه ترور بینظیر بوتو همسر رییس جمهور فعلی پیش امد و هنوز از میان نرفته. این در حالی است که دولت تازه از حمایت کامل امریکا نیز برخوردار نیست.
دولت تازه در اسلام آباد بمنظورتلاش برای ملی گرا دیده شدن، خود را ناگزیر از ایستادگی در مقابل افدامات نظامی ارتش امریکا در مرزهای مشترک با افغانستان و همچنین ابراز مخالفت باعملیات ضد تروریستی آنها در داخل خاک پاکستان دیده است. این نوع برخورد با متحد نظامی بزرگتر در جنگ علیه تروریسم، ضمن کاهش سطح همکاری مابین دوکشور مقابله موثر با اقدامات تروریستی و عملیات طالبان در محل رانیز دشوار تر از پیش میسازد. به این ترتیب پایگاههای قدرت دولت کنونی بنظر میرسد که از دولت سابق به ریاست مشرف ضعیفتر شده باشد. دولت سابق هم از حمایت نظامیان برخوردار بود، و هم در محل بنوعی همکاری با افراطیون اسلامی دست یافته بود و همزمان از پشتیبانی امریکا نیز بهره میگرفت. حال آنکه حتی در زمان دولت گذشته نیز جنگ علیه تروریسم در منطقه تدریجا به نتایج محدودتری میرسیدو بزبان دیگر تروریستهای افراط گرا ضمن تحکیم مواضع خود در افغانستان موفق به گشودن جبهه تازه ای در پاکستان شده و گسترش آنرا تدارک میدیدند.
دست یافتن افراطگرایان به هدفهای یاد شده میتوانست و همچنان میتواند به نا ارامتر ساختن هرچه بیشتر منطقه بیانجامد. در حقیقت تدارک جنگ و گریز در مناطق مرزی و مقابله با عوامل یک دولت و در جریان درگیری و جنگ و گریز پناه بردن به مناطق امنتر دولت دیگر همسایه میتواند به افزایش قدرت عملیاتی گروههای افراطی و توسعه مناطق زیر کنترل آنها بیانجامد.
با توجه به نزدیکی های قومی در مناطق مرزی ایران و پاکستان و همچنین بافت جغرافیایی آن منطقه در دوسوی مرزهای مشترک بلوچستان، ضیف شدن دست دولت پاکستان در مقابله با تروریستهای افراط گرا میتواند به توسعه بیش از پیش نفوذ محلی آنها بیانجامد. افزایش قدرت افراطگرایان اسلامی نیز بنوبه خود تنها متوجه توسعه نفوذ در افغانستان نخواهد ماند. موقعیت تحکیم شده گروههای تروریستی میتواند با انجام یارگیری های تازه و جلب گروههای نا آرام محلی بسرعت به نا ارامتر کردن مناطق مرزی و حتی شهرهای درون استانهای جنوب شرقی ایران منجر شود.
قدرت گرفتن افراط گرایان اسلامی و قابلیتهای آنها برای تهدید امنیت ملی ایران درزمان بر سر کار بودن دولت طالبان در کابل، به شکل کرفتن تجارب تلخی در ایران انجامیده. خارج شدن بیشتر مناطق مرزی پاکستان از کنترل دولت اسلام آباد، میتواند در اندازه هایی بمراتب بزرگتر، امنیت ملی ایران را مورد تهدید قرار دهد.
مقابله مستقیم و یا غیر مستقیم با حضور نظامی امریکا و قدرتهای بزرگ در مناطق شرقی ایران به بهانه “تضیف قدرت متجاوز و غیر محلی”، در عمل ریختن آب به هاون دشمن مشترک است. در این شرایط، دولت ایران مکلف است که با در نظر داشتن مصالح عمومی ایران ودر جهت حفظ تمامیت و امنیت ملی و با پیگیری هشیارانه تحولات منطقه، به یاری واقعی هر دو دولت افغانستان و پاکستان شتافته و بدون توجه به منافع کوتاه مدت روز، اشتراک و یا اختلاف نظر احتمالی با دولت های کابل و اسلام اباد و یا متحدان آنها، کلیه امکانات خود را با درک این واقعیت که “دشمن، دشمن من، دوست من است” در اختیار آنها قرار دهد.