نا آرامی در مرزهای شرقی ایران

رضا تقی زاده
رضا تقی زاده

اقدام انتحاری و انفجار بمب روز شنبه در اسلام آباد که بیش از 53 کشته و صدها مجروح بجای گذاشت، ظاهرا ‏انعکاس محدودی در ایران داشت. دولت ایران نیز با سکوت نسبی از کنار آن گذشت. این در حالی است که ‏عوارض توسعه خوشونت درآنسوی مرزهای شرقی ایران میتواند امنیت داخلی کشوررا با مخاطراتی جدی ‏روبرو ساخته و بسرعت مناطق و استانهای جنوب و جنوب شرقی را تحت تاثیر قرار دهد. اتخاذ مواضع انفعالی ‏از سوی دولت وقت، در قبال تحولاتی که در تغییر معادلات امنیت ملی ایران موثر است، میتواند به زیانهایی ‏جبران ناپذیر منجر شود.‏

بدلیل پیوند های عقیدتی، تدارکاتی و قبیله ای مابین گروههای افراطگرای اسلامی مستقر درمناطق شمال شرقی ‏پاکستان، و زیرستان و پیشاور با گروههای تروریستی طالبان در افغانستان، وهمچنین اشتراک منابع تغذیه و ‏تحرکات سازمانی آنها، تا حدودی قابل درک است که مبادرت به اقدامات تروریستی، با ابعادی که در هتل ماریوت ‏اسلام آباد دیده شد، حساسیت فوری و تندتری را درکابل برانگیزد تا در سایرمراکز تاثیر پذیر منطقه نظیر دهلی نو ‏و تهران. اما، بی اعتنایی چشمگیر تهران نسبت به نتایج میان مدت این رویداد وقناعت به عکس العملهای انفعالی و ‏گذشتن بی تفاوت از کنار ماجرا نیز نشانه بی توجهی دولت به امنیت ملی ایران و در نتیجه پذیرایی غیر مستقیم از ‏مخاطراطی است که در گذشته نه چندان دور در مناطق شرقی ایران تجربه شده است.‏

همانگونه که معمولا هدف مستقیم یک اقدام تروریستی، هدف نهایی و یا اصلی آن نیست، عوارض اقدامات ‏تروریستی نیز هرگزبه قربانیان مستقیم آن اقدام ختم نشده و محدود در محل نخواهد ماند. چنانکه بازتاب حملات ‏انتحاری 11 سپتامبر سال 2001 در نیویورک هنوز در خاورمیانه قابل رویت است. تشدید جنگ داخلی در عراق ‏پس از حضور تروریستهای غیر عراقی القاعده در آنکشور، تنها بمنظور قربانی گرفتن بیشتر از مسلمانان شیعه و ‏سنی آنکشورصورت نگرفت. هدف بزرگترالقاعده در عراق گشودن جبهه ای تازه علیه امریکا و متحدان نظامی، ‏سیاسی، اقتصادی و ارزشی آن کشوردر منطقه بود. جبهه ای که پس ازآرامتر شدن اجباری در داخل خاک عراق، ‏بخشی از امکانات انسانی و تدارکاتی آن بنظر میرسد که اینک به افغانسان و پاکستان منتقل شده است. ‏

رویداد 11 سپتامبر نه تنها معادلات امنیت ملی را در امریکا به تغییرات بنیادی واداشت که در سطحی وسیعتر ‏مناسبا ت سیاسی- امنیتی را در نظام جهانی نیز به داشتن نگرشی تازه ازروابط بین الملل مجبور ساخت. حادثه ‏روز شنبه در اسلام آباد برای کشورهای منطقه بنوعی تکرار حادثه 11 سپتامبر، در اندازهای محلی بود. طبیعتا ‏نباید انتظار داشت که تبعات اقدام یاد شده نیز محدود به پاکستان باقی بماند. ‏

‏ پاره ای ازهمسایگان پاکستان به نسبت قرابتهای بومی مذهبی موجود در مناطق مشترک مرزی و همچنین ‏استقرارسنتی مناسبات و روابط درون گروهی در آن مناطق طبیعتا بیش از سایرهمسایگان در مظان مخاطرات ‏ناشی از نا ارامی در داخل آن کشور قرار دارند. از این لحاظ عوارض توسعه تهدیدات تروریستی از نوعی که ‏شنبه شب آثار تخریبی و مرگبار آن در اسلام اباد دیده شد بیش ازهر کشور دیگری متوجه ایران و افغانستان ‏خواهدشد ‏

دولت پاکستان پس از انجام انفجارمرگبار اخیر انگشت اتهام را بسوی طالبان پاکستان که دوقلوهای طالبان ‏افغانستان محسوب میشوند نشانه رفت.این هردو گروه زائیده های محلی مکتب فکری القاعده اند و برخوردار از ‏حمایتهای مالی و تدارکاتی گروه تروریستی مادر. انگیزه قابل تصور برای مبادرت به حمله تروریستی یادشده نیز، ‏در کنار نوع و محل انفجار، میتواند به نزدیکتر ساختن گمانه ها به سمت متهمان اصلی و دست در کاران ‏احتمالی حمله تروریستی یاد شده یاری دهد.‏

دولت اصف زرداری پس ازبرکناری دولت نظامی پرویز مشرف بروی کار آمد و در نتیجه به قدرت رسیدن یک ‏دولت غیر نظامی متصور است که بتواند به تحدید منافع و نفوذ نظامیان آن کشورمبادرت ورزد. نظامیان، ‏بخصوص فرماندهان نظامی در پاکستان از منافع و مزایای اقتصادی و تجاری گسترده ای برخوردارند. از سوی ‏دیگر نظامیان و عوامل امنیتی در مناطق فقیر و عموما قبیله نشین مرزهای شمالی و شمال غربی پاکستان، با ‏گروههای افراطی اسلامکرا، در ارتباط نزدیک اند. در حقیقت قرار گرفتن در مقابل نفوذ ارتشیان، همزمان با ‏اعلام تصمیم برای مقابله با افراطیون اسلامگرا از سوی دولت غیر نظامی زرداری- گیلانی که بنام یک دولت ‏ملی گرا بروی کار آمده، میتواند عملا هریک از دوگروه مورد تهدید قرار گرفته(نظامیان ناراضی و اسلامگرایان ‏افراطی) را مستقلا ویا عواملی متشکل از هر دو را همراه هم به مقابله وادارد- تردیدی که پیرامون هویت دست ‏درکاران حادثه ترور بینظیر بوتو همسر رییس جمهور فعلی پیش امد و هنوز از میان نرفته. این در حالی است که ‏دولت تازه از حمایت کامل امریکا نیز برخوردار نیست.‏

‏ دولت تازه در اسلام آباد بمنظورتلاش برای ملی گرا دیده شدن، خود را ناگزیر از ایستادگی در مقابل افدامات ‏نظامی ارتش امریکا در مرزهای مشترک با افغانستان و همچنین ابراز مخالفت باعملیات ضد تروریستی آنها در ‏داخل خاک پاکستان دیده است. این نوع برخورد با متحد نظامی بزرگتر در جنگ علیه تروریسم، ضمن کاهش ‏سطح همکاری مابین دوکشور مقابله موثر با اقدامات تروریستی و عملیات طالبان در محل رانیز دشوار تر از ‏پیش میسازد. به این ترتیب پایگاههای قدرت دولت کنونی بنظر میرسد که از دولت سابق به ریاست مشرف ‏ضعیفتر شده باشد. دولت سابق هم از حمایت نظامیان برخوردار بود، و هم در محل بنوعی همکاری با افراطیون ‏اسلامی دست یافته بود و همزمان از پشتیبانی امریکا نیز بهره میگرفت. حال آنکه حتی در زمان دولت گذشته ‏نیز جنگ علیه تروریسم در منطقه تدریجا به نتایج محدودتری میرسیدو بزبان دیگر تروریستهای افراط گرا ضمن ‏تحکیم مواضع خود در افغانستان موفق به گشودن جبهه تازه ای در پاکستان شده و گسترش آنرا تدارک میدیدند. ‏

‏ دست یافتن افراطگرایان به هدفهای یاد شده میتوانست و همچنان میتواند به نا ارامتر ساختن هرچه بیشتر منطقه ‏بیانجامد. در حقیقت تدارک جنگ و گریز در مناطق مرزی و مقابله با عوامل یک دولت و در جریان درگیری و ‏جنگ و گریز پناه بردن به مناطق امنتر دولت دیگر همسایه میتواند به افزایش قدرت عملیاتی گروههای افراطی و ‏توسعه مناطق زیر کنترل آنها بیانجامد. ‏

با توجه به نزدیکی های قومی در مناطق مرزی ایران و پاکستان و همچنین بافت جغرافیایی آن منطقه در دوسوی ‏مرزهای مشترک بلوچستان، ضیف شدن دست دولت پاکستان در مقابله با تروریستهای افراط گرا میتواند به توسعه ‏بیش از پیش نفوذ محلی آنها بیانجامد. افزایش قدرت افراطگرایان اسلامی نیز بنوبه خود تنها متوجه توسعه نفوذ در ‏افغانستان نخواهد ماند. موقعیت تحکیم شده گروههای تروریستی میتواند با انجام یارگیری های تازه و جلب ‏گروههای نا آرام محلی بسرعت به نا ارامتر کردن مناطق مرزی و حتی شهرهای درون استانهای جنوب شرقی ‏ایران منجر شود. ‏

‏ قدرت گرفتن افراط گرایان اسلامی و قابلیتهای آنها برای تهدید امنیت ملی ایران درزمان بر سر کار بودن دولت ‏طالبان در کابل، به شکل کرفتن تجارب تلخی در ایران انجامیده. خارج شدن بیشتر مناطق مرزی پاکستان از ‏کنترل دولت اسلام آباد، میتواند در اندازه هایی بمراتب بزرگتر، امنیت ملی ایران را مورد تهدید قرار دهد. ‏

مقابله مستقیم و یا غیر مستقیم با حضور نظامی امریکا و قدرتهای بزرگ در مناطق شرقی ایران به بهانه “تضیف ‏قدرت متجاوز و غیر محلی”، در عمل ریختن آب به هاون دشمن مشترک است. در این شرایط، دولت ایران مکلف ‏است که با در نظر داشتن مصالح عمومی ایران ودر جهت حفظ تمامیت و امنیت ملی و با پیگیری هشیارانه ‏تحولات منطقه، به یاری واقعی هر دو دولت افغانستان و پاکستان شتافته و بدون توجه به منافع کوتاه مدت روز، ‏اشتراک و یا اختلاف نظر احتمالی با دولت های کابل و اسلام اباد و یا متحدان آنها، کلیه امکانات خود را با درک ‏این واقعیت که “دشمن، دشمن من، دوست من است” در اختیار آنها قرار دهد. ‏

 


‏ ‏