جنبش سبز و فقدان منتظری

مرتضی کاظمیان
مرتضی کاظمیان

درگذشت آیت‌الله منتظری از هر زاویه که مورد ارزیابی قرار گیرد، ضایعه‌ای غیرقابل جبران برای ایران و ایرانیان است. فقیه آزاده از چنان ویژگی‌هایی برخوردار بود که به دشواری بتوان فقدان او را به این زودی و سهولت، پر کرد. صراحت زبان، صداقت، شجاعت، آزادگی، دانش و بینش، پاکی و بی‌آلایشی، مدارا و صبوری، بی‌تکلفی و فروتنی، و سابقه‌ی طولانی مجاهدت و تلاش برای آزادی و استقلال و آبادانی ایران، تنها برخی از این ویژگی‌ها محسوب می‌شوند. جنبش اعتراضی مردم ایران البته فقدان فقیه عالیقدر را تا اطلاع ثانوی (پیدا شدن جایگزین‌/جایگزین‌هایی شایسته) “آه” خواهد کشید. اما صرف‌نظر از این وضع ناگزیر، به‌نظر می‌رسد که “جنبش سبز” اینک از این “ضایعه” و “فقدان”، دچار برخی “برخورداری”های اجباری نیز شده است؛ مهم‌ترین وجوه اثباتی و ایجابی ناشی از درگذشت مرجع آزاده، به اجمال چنین‌اند:

الف. توجه جدی به این مهم که در برابر قرائت سرکوبگرانه و غیردموکراتیک از اسلام، قرائت مداراجویانه، دموکراتیک و آزادی‌خواهانه و نوع‌دوستانه‌ای وجود دارد که امثال آیت‌الله منتظری، نماد و علمدار و نشانه‌های آن محسوب می‌شوند. دین‌مدارانی متقی و انسان‌دوست که تحقق “حقوق بشر” را مهم‌ترین دغدغه‌ی خویش قرار داده‌اند.

ب. روحانیت شیعه (و روحانیانی چون آیت‌الله منتظری) “سرمایه”های گرانقدری هستند که دریغ است در زمان حیات ایشان، مورد توجه و عنایت لازم قرار نگیرند. این بخش از روحانیت شیعه (فقیهان متقی، آزاده، نوع‌دوست، ظلم‌ستیز، مستقل و وطن‌دوست) نه فقط دغدغه‌هایی دینی دارند و تقریر حقیقت را پی گرفته‌اند که برای کاستن از درد و رنج انسان‌ها (و به‌ویژه هموطنان خویش) مجدانه می‌کوشند.

پ. توجه به انسان و حقوق اساسی و فطری او، نسبتی با “لباس” افراد ندارد؛ چه بسیار روحانیانی که (چون آیت‌الله منتظری) در دفاع از حقوق بشر، گام‌هایی بلند برداشته‌اند و تلاش‌هایی سترگ ثبت کرده‌اند.

ت. روحانیان آزاده‌ای که درد ایران و ایرانی دارند کم نیستند؛ چنان که در همین قرن اخیر، و به‌ویژه دوران ما، شمار روحانیانی که در ستیز با مثلث شوم “زر و زور و تزویر” کوشش‌های احترام‌برانگیز نه چندان اندکی مبذول داشته‌اند، زیاد است.

ث. درگذشت آیت‌الله منتظری همچنین واجد این “شوک” به “سبزها” بود که “پتانسیل” و امکان‌های بالقوه و بالفعل دراختیار جنبش اعتراضی مردم ایران را مورد عنایت و بازخوانی خاص قرار دهد و افزون بر بهره جستن از تمامی امکان‌ها، به فکر وضعیت‌های “ویژه” و حوادث غیرمترقبه و آینده‌ای باشد که در آن، تمام “حرکت”های “بازی” و تمام شخصیت‌های موثر جنبش، دراختیارش نیست.

ج. درگذشت فقیه عالیقدر همچنین موجب نوعی همدلی و پیوند میان صاحبان عقاید گوناگون و “رنگین‌کمان ایدئولوژی” در جنبش سبز شد. به دیگر سخن، بازتاب گسترده‌ی این ضایعه‌ی تاسف‌بار در میان طیف‌های مختلف فکری ـ سیاسی جنبش سبز و ابراز اندوه‌های تقریباهمگون، نشان می‌داد که “اختلاف”ها و “تفاوت”ها برای امری مهم‌تر و موضوع و دردی مشترک، به حاشیه رفته است. قریب به اتفاق طیف‌های فکری ـ سیاسی جنبش اعتراضی ایران امروز، از این فقدان اندوهناک شدند و این نشان می‌داد که “ایدئولوژی”های گوناگون سبزها، بیش از پیش، ذیل “منافع ملی” قرار گرفته و تعریف شده است.

چ. همدلی عمومی لایه‌های گوناگون جنبش سبز با حادثه‌ی تلخ درگذشت آیت‌الله آزاده و تقدیر از ایشان، همچنین آشکار ساخت که “شعور و بینش سیاسی” از چنان عمقی برخوردار شده است که با وجود پاره‌ای “نقد”ها و “انتقاد”ها به برخی دیدگاه‌ها یا مواضع و رویکردهای پیشین “قائم مقام رهبر فقید جمهوری اسلامی”، به ارزیابی “عمومی” و “کلی” کارنامه‌ی وی می‌پردازد و برخی اختلاف‌نظرهای واقعی و چالش‌های پیشین را از منظر تفاوت‌های نامهم و غیراصلی، کنار می‌نهد و از یاد می‌برد.

چ.  درگذشت مجاهد نستوه از سویی دیگر به پیوند خوردن “نسل سوم” انقلاب با آرمان‌های انقلاب اسلامی و نیز پیشگامان مبارزه برای آزادی و استقلال و پیشرفت ایران، یاری غیرقابل اغماضی رساند. فوت مبارز هشتاد و هفت ساله، نسل جوان و پرشور و آرمان‌خواه ایران امروز را دچار این “توجه” کرد که به پس پشت خود نیز نظری بیافکند و تاریخ سیاسی معاصر ایران را دقیق‌تر بازخوانی و مرور کند.

ح. و سرانجام، درگذشت آیت‌الله منتظری تذکاری دیگر بود و زنهاری جدید، که کوشندگان مدنی امروز ایران‌زمین، به خویش نهیبی دوباره زنند که:

“گر بدین سان زیست باید پاک/ من چه ناپاک‌ام اگر ننشانم از ایمان خود، چون کوه/ یادگاری جاودانه، بر تراز بی‌بقای خاک.”

 

شعری از احمد شاملو با عنوان معنادار “بودن” که در سال 1332 سروده شده است.