حسین محمدی
حسن یوسفی اشکوری، نماینده دوره اول مجلس شورای اسلامی، که بعد ازدوم خرداد به جرم شرکت در کنفرانس برلین و سخنانش در آن جا به اعدام و سپس به خلع لباس محکوم شد، در حال حاضر مشغول تهیه و تدوین کتابی در مورد تاریخ اسلام است. با این روحانی خلع لباس شده که به نیروهای ملی ـ مذهبی نزدیک است، در مورد انتخابات پیش رو و فضای عمومی کشور سخن گفته ایم. وی بر این باور است که”گرم کردن تنور انتخابات به یک شگرد سیاسی در جمهوری اسلامی تبدیل شده است.“متن این مصاحبه را در پی می خوانیم.
از هم اکنون بحث داغ محافل سیاسی ایران، انتخابات مجلس هشتم است. به نظر می¬رسد امسال فضای انتخاباتی زودتر از سال¬های قبل حاکم شده است. به نظر شما دلیل این مسأله چیست؟
اگر به گذشته برگردیم و روزشمار تمام انتخابات¬های جمهوری اسلامی را مرور کنیم، به یادمی آوریم که همواره مسئولان و شخصیت¬ها و گروه¬های سیاسی و مجموعه کنشگران عرصه سیاست و انتخابات، در آستانه هر انتخاباتی از “مهم” و حتی “سرنوشت ساز” بودن آن انتخابات سخن گفته¬ ومردم را به مشارکت فراخوانده¬اند. هر چند، با توجه به شرایط ویژه هر انتخاباتی، تا حدودی این سخن درست بوده است اما این رویکرد و نوع سخن گفتن، در جمهوری اسلامی به یک عادت و یا شگرد سیاسی برای گرم کردن تنور انتخابات تبدیل شده است؛ داغ کردنی که صد البته فقط به کار پختن نان دو آتشه، بر وفق ذائقه حاکمان و غالباً جناح راست و حاکم آمده است.
در انتخابات مجلس هشتم نیز همین سیاست و حساسیت به میدان آمده است تا انتخابات پرشور و با حضور بیشتر مردم و با رأی بالای رأی دهندگان برگزار شود. در عین حال این نیز یک واقعیت است که حذف کامل جناح اصلاح طلب حاکمیت از یک سو و پیامدهای انتخابات مجلس هفتم و ریاست جمهوری نهم و عملکرد بسیار منفی این مجلس و دولت، و در نتیجه اوضاع بد اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و خطراتی که کشور و جامعه را تهدید می¬کند از سوی دیگر، سبب شده هم اصلاح طلبان به پیروزی¬ و بازگشت به قدرت امیدوار شوند و برای تغییر وضعیت موجود بکوشند و هم راست گرایان معتدلتر و مخالف دولت احمدی¬نژاد در اندیشه جایگزین مناسب باشند تا در نهایت حاکمیت مطلقه اصول¬گرایان را در قالب دیگر استمرار بخشند. البته در این میان مردم و به ویژه نخبگان و طبقات شهری و طبقه متوسط نیز به بهبود اوضاع و پروژه اصطلاح طلبی تمایل دارند. مجموعه این عوامل سبب شده است که از اوایل سال 86 مسآله انتخابات مجلس هشتم مطرح شود و به تدریج اوج بگیرد و در روزهای آینده هم به اوج خود خواهد رسید.
فکر می کنید انتخابات مجلس هشتم تا چه حد قادراست روند دموکراسی در ایران را تسریع بخشد؟
در روز ششم تیرماه 84 [یک روز پس از پیروزی احمدی نژاد] در همین “روز” نوشتم که تا اطلاع ثانوی از صندوق شورای نگهبان دموکراسی بیرون نمی¬آید و اکنون نیز بر همین باورم. حاکمیت جناح راست و اعضای اتاق فکرشان عزم خود را جزم کرده¬اند تا هیچ نیروی اصلاح طلب جدی و اثرگذاری وارد کادر حکومت و نهاد¬های مهم و کلیدی [و حتی غیر کلیدی] آن نشود. اما این بدان معنا نیست که این انتخابات هیچ اهمیتی ندارد و نمی¬تواند در روند دموکراسی مؤثر واقع شود و یا کنشگران سیاسی و مردم نسبت به آن بی¬تفاوت باشند.
پیش بینی شما از روند رد صلاحیت ها ـ با توجه به موضع گیری های سران شورای نگهبان ـ چیست؟
تردید ندارم که شورای نگهبان به نمایندگی از تصمیم¬گیران واقعی و پشت صحنه حاکمیت، بر همان منوال گذشته و به ویژه مجلس هفتم عمل و از ورود عناصر دموکرات و جدی و اثر گذار اصلاح طلب به مجلس و حتی عرصه رقابت انتخاباتی جلوگیری خواهد کرد و هرگز اجازه نخواهد داد که اکثریت مجلس و حتی اقلیت مؤثر از اصلاح طلبان باشد. اما اگر شورای نگهبان انعطاف نشان دهد، احتمال دارد برخی چهره¬های معتدل و کم خاصیت و کاملاً مورد اعتماد از اصلاح طلبان شناخته شده و وابسته به حزب اعتماد ملی و یا مشارکت و یا منفرد به مجلس راه یابند و حداکثر شمار اقلیت کنونی مجلس، اندکی افزایش پیدا کند.
سخنان آقای جنتی در مورد در نظر نگرفتن اصل برائت را چگونه تحلیل می کنید؟
واقعیت این است که این مدعا با معیارهای حقوقی و قانونی و دموکراتیک در تعارض است و هیچ مبنایی ندارد، اما اگر مبانی ایدئولوژیک نظام ولایت فقیه و عملکرد شورای نگهبان در طول سه دهه را در نظر بگیریم، چنین اندیشه و سخنی طبیعی و عادی و قابل فهم است. مگر تاکنون غیر از این عمل شده است؟
فکر می کنید اصلاح طلبان برای پیشگیری از رد صلاحیت های احتمالی چگونه برخورد خواهند کرد؟ آیا همچون انتخابات شوراها نیروهای احزابی چون مشارکت و مجاهدین انقلاب در حاشیه خواهند بود؟
اصلاح طلبان برای جلوگیری از رد صلاحیت¬های گسترده کاندیداهای خود، تنها راهی که می¬شناسند و معمولاً از آن استفاده می¬کنند دیدار با مقامات عالی و مؤثر نظام و رایزنی با آنان است که معمولاً نیز بی¬ثمر بوده است. البته در این میان کوشش می¬شود که افکار عمومی را هم به سود خود تشویق و تحریک کنند و شورای نگهبان را تحت تأثیر قرار دهند و گاه نیز شخصیت¬هایی چون کروبی، تلویحاً رقیبان را با افشاگری تهدید می¬کنند اما تجربه نشان داده است که این شگردها، محافظه¬کاران را در اقداماتشان حتی دچار تردید نیز نکرده است.
پیش بینی می¬شود که در انتخابات مجلس هشتم، شمار بیشتری از اعتماد ملی تأیید صلاحیت شوند و به مجلس راه یابند ولی احزابی چون مشارکت و به ویژه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در حاشیه خواهند بود و مخصوصاً هیچ یک از اعضاء و یا کاندیداهای رادیکال و جدی و شناخته شده آن¬ها نه تأیید صلاحیت می¬شوند و نه وارد مجلس خواهند شد. در این میان سرنوشت و سرانجام احزاب و یا عناصر مستقل وبه ویژه اپوزیسیون قانونی، کاملاً روشن است.
در صورت ردصلاحیت کاندیداهای اصلاح طلبان در انتخابات، فکر می کنید واکنش آن ها چه خواهد بود؟
اگر رفتار پیشین سران اصلاح طلب را معیار قرار دهیم، می¬توان قاطعانه پیش¬بینی کرد که در برابر رد صلاحیت¬های گسترده و غیر قانونی، اینان جز چند اظهار نظر انتقادی و شکوه آمیز و دوستانه واکنش نشان نخواهند داد و در نهایت همه چیز به خوبی و خوشی، و البته به کام اصولگرایان، تمام خواهد شد. شاید هم به شکایت بردن نزد خداوند و احاله امور به روز قیامت بسنده کردند.
فکر می کنید موضع گیری نیروهای دموکراسی خواه در این انتخابات باید چگونه باشد؟
اگر این گزاره درست و قابل قبول باشد که دموکراسی از راه¬ها و شیوه¬های مسالمت آمیز و دموکراتیک و به تدریج حاصل می¬شود، نیروهای دموکرات نباید در انتخابات جاری از اول قهر کنند و نسبت به جریان انتخابات بی¬تفاوت باشند و هر نوع تلاشی را بی¬ثمر بدانند. دموکراسی خواهان می¬توانند با ثبت نام و رد صلاحیت¬ها، از یک سو هزینه حاکمیت را بالا ببرند و از سوی دیگر افشاگری کنند و عدم مشروعیت اقدامات محافظه¬کاران را برای عموم مردم به شکل مستند نشان دهند. همچنین می¬توانند از طریق گفتگو با مردم و حضور در محافل عمومی و یا در همین مطبوعات زیر سانسور، سطح آگاهی را بالا ببرند و به هر حال مردم را فعال و آماده برای انتخابات بعدی و در شرایط مساعد¬تر نگه دارند.
آیا تحریم انتخابات مجلس، راهکار مناسبی برای نیروهای اپوزیسیون است؟
بدیهی است که تحریم انتخابات در هر انتخاباتی، خود یک گزینه دموکراتیک است و هر فرد و یا حزبی در صورت مساعد بودن شرایط و یا گریزناپذیر بودن و مفید بودن تحریم، حق دارد از این شیوه از موضع اعتراض و برای مبارزه با انحصار طلبی و یا پیشبرد دموکراسی سود جوید. اما در شرایط فعلی تحریم انتخابات به مثابه یک راهبرد مؤثر عملاً ممکن نیست.
آیا تحریم انتخابات، مشکلاتی را که بعد از انتخاب آقای احمدی نژاد به ریاست جمهوری برای نیروهای دموکراسی خواه به وجود آورد، دوباره ایجاد نخواهد کرد؟
واقعیت این است که سیاست هوشمندانه جمهوری اسلامی تا کنون به گونه¬ای بوده که مردم و احزاب و جریان¬های سیاسی و اپوزیسیون و نیروهای دموکرات را در وضعیتی قرار داده است که تقریباً نتوانند هیچ اقدام مؤثری بکنند. آنها شرایط را به گونه¬ای پیش برده اند که منتقدان و مخالفان هر تصمیمی بگیرند به زیان خود آنان و مردم تمام می شود. در واقع همه را به مرگ گرفته¬اند تا به تب راضی شوند. حداقل از انتخابات مجلس هفتم به بعد، نه مشارکت فعال در انتخابات راهگشا بوده و نه از آن سو تحریم کمکی به مردم و بهبود اوضاع کرده است. اما بناست که این وضعیت متناقض تا کی ادامه یابد؟ به راستی نباید به این تناقض پایان داد؟ آیا اساساً امیدی به شکستن این بن بست وجود دارد؟ تا کی باید اپوزیسیون و تحول خواهان جدی منفعلانه از سیاست¬های حاکم پیروی کنند و مغلوب شرایط باشند؟ با این همه من فکر می¬کنم در شرایط کنونی، اگر واقعاً اندک امیدی به بهبود اوضاع وجود داشته باشد، چاره¬ای نیست که مردم در انتخابات شرکت کنند و به کاندیداهای اصلاح طلبان رأی دهند.
تحلیل شما از نزدیکی نیروهای ملی ـ مذهبی با احزابی همچون مشارکت چیست؟
طیف ملی مذهبی یک جریان نسبتاً قدیمی و ریشه دار است و مستقلاً به فعالیت خود ادامه می¬دهد، اما طبیعی است که در انتخابات و یا در موارد مشخص دیگر، به هر جریان و یا حزبی که نزدیکی قابل قبولی دارد نزدیک شود و مواضع دموکراتیک و ملی آنان را مورد حمایت قرار دهد. در جبهه مشارکت نیز، همچون ملی- مذهبی ها، تکثر و تنوع وجود دارد ولی در سال¬های اخیر در مجموع مواضع سیاسی و اجتماعی مشارکت[به ویژه جناح دموکرات¬تر و رادیکال¬تر آن]به ملی - مذهبی¬ها نزدیک¬تر از جریان¬های دیگر بوده است. از این رو گاه بین این دو جریان همسویی و ائتلاف موردی وجود داشته است.