“زندان خانه دوم من است”، این را احمد قابل می گوید، روحانی مخالفِ رهبر کنونی نظام اسلامی و از شاگردان برجسته آیت الله منتظری که استادش هم از منتقدانِ بنیانگذار جمهوری اسلامی بود.
قابل زاده فریمانِ خراسان است و درهمین شهر کوچک روزگار می گذراند، اگر زندانِ وکیل آباد مشهد بگذارد.
اینبار که در آغاز مرداد ماه و بعد از تایید حکم بیست ماهه به حبس رفت، سومین بار در دوسال اخیر بوده که گذرش به زندان وکیل آباد افتاده است. با این حال احمد قابل تجربه اوین و زندان انفرادی 125 روزه را نیز دارد. قابل گفته آرزو می کند این شکنجه نصیب کسی نشود.
اهانت به رهبری، تشویش اذهان عمومی، اخلال در امنیت ملی، جرایمی است که دادگاه فهرست کرده، قابل هم در همه جا به دفاع پرداخته و از آن دفاعیاتی که خود جرمی بزرگ تر به حساب می آید.
رو در روی قاضی به عکس رهبر جمهوری اسلامی اشاره کرده و گفته که این آقا در نماز جمعه، حکومت پر از جور و ظلمش را با حکومت عدل امیر المومنین قیاس کرده است.
سال 81 از مسوولان قضایی خواسته بود جایی را معرفی کنند تا بتواند از آیت الله خامنه ای شکایت کند. گرچه می دانسته چنین دادگاهی وجود ندارد، وقتی همه ارکان نظام خود را مطیع رهبری می دانند.
احمد قابل نه پیشوندی از القاب علما دارد و نه مدرک دانشگاهی. مجتهد است و افتخارش اینکه حکم اجتهاد را از استادش آیت الله منتظری که به قولِ قابل علامه معارف اسلامی گرفته است. گویا این اجازه اجتهاد هم جرمی بوده، خلع لباسش کرده اند و بعد به دلیل عبا و ردا نداشتن او را عالم دین ندانسته و در بوروکراسی بی رحم اداری ایران، احمد قابل نه می تواند درسی بدهد و نه در مرکز پژوهشی استخدام شود.
محمد نوری زاد، مستند ساز منتقد رهبری، در روزهای پس از آزادی، پرسشنامه ای درباره دین و دنیای ایرانیان تهیه کرد و به محضر بسیاری از مراجع و علمای اسلام فرستاد اما حتی به عدد انگشتان دست هم جوابی نگرفت. از معدود نفراتی که پاسخی در خور به سئوال ها دادند ، یکی هم قابل بود که می گفت:“من مرجع نیستم ، عمامه هم بر سر ندارم تا آن را بردارم، کفش هم از پایم در آورده اند و زنجیر زده اند تا نتوانم ازظلم حاکمیت بگریزم.”
این زنجیر البته استعاره نبود. 18 اسفند 88، احمد قابل را با دست بند و پابند به دادگاه انقلاب آورده بودند. جرمِ اینبار روحانی بی ردا، شرکت در تشییع جنازه استادش آیت الله منتظری بود.
در راه فریمان به قم و در نیشابور،عوامل اطلاعات بازداشتش کرده بودند و بعد از سه ماه این اولین بار بود که از بازداشتگاه به دادگاه می آمد. در غُل و زنجیر به قاضی گفت که جز زیبایی چیزی نمی بیند.
احمد قابل راههای باستانی مقاومت را آزموده و شاگردی آیت الله منتظری هم پیش از فقه و اصول انگار به او یاد داده که حقیقت از مصلحت بالاتر است.
نامه به رهبر جمهوری اسلامی در سال 87 و متهم کردن آیت الله خامنه ای به براندازی نظام نیز آنقدر تاوان داشت که هنوز در رفت و آمد به زندان است.
با این حال قابل، هجرت هم کرده است، به فقیرترین کشور آسیای میانه و تنها کشور فارسی زبان، تاجیکستان.
قابل گفته که عزم کرده بود تا دیگر و تا زمانی که این نظام بر پاست به وطن نیاید و حتی فراق خانواده و دوستان را به جان بخرد. با این حال برای درمان و عمل جراحی ناچار به ایران بازگشت و تاجیکستان جایی نبود که بشود عمل جراحی درست و درمانی کرد. بازگشت به ایران همان و جلب گذرنامه و تفتیش و بازجویی همان.
قابل دوباره در وطن زندانی شد و آن هجرت از دوره زندان کوتاهتر. در فریمان ماند.
از همان جا مصاحبه می کرد و می نوشت و در دنیای اینترنت هم وبلاگی به راه انداخت با عنوان شریعت عقلانی . از سفر به گوشه و کنار کشور هم برای دیدن راه ورسم زندگی هموطنان غافل نبود و آن طور که گفته بیشترینه شهر و روستاهای ایران را دیده و شاید از همین است که نوع فقه و اجتهادش با دیگر روحانیان متفاوت است.
حکم رجم و سنگسار را اسلامی نمی داند، حجاب را اجباری نمی خواهد و درباره نظام جمهوری اسلامی هم عمیقا معتقد است که دورترین حکومت نسبت به اسلام در ایران بر پاست.
نگاه اجتماعی قابل به پیرامونش، زندانی دیگر را ارمغان آورد. در دوسال اخیر که
روحانی بی عبا، به زندان وکیل آباد افتاد، شاهد اعدامهای گسترده متهمین به قاچاق مواد مخدر بود و تنها شاهدی که زبان سرخ اعتراض و افشا هم داشت.
قابل به محض آزادی، از این اعدامها که شمارش ،ممکن است به صدها و شاید هزاران برسد، پرده برداشت. قاضیان به راحتی حکم اعدام می دهند و بر هر سن و سالی اجرا می کنند، کسی از خانواده زندانیان هم توان و جسارت فریاد ندارد و اصولا آنچه به جایی نرسد فریاد است.
قابل گفته بود در جایی از زندان بوده که محکومین به مرگ ، قبل از اینکه به سالن اعدام که گویا نماز خانه زندان است بروند، به آنجا منتقل می شدند و یکی از متهمین از او خودکاری گرفته برای نوشتن وصیت نامه.
قابل گفته بود که این کشتار حتی اگر به حکم قانون و قاضی باشد باز هم نا عادلانه است و درد جایی دیگر است. وقتی در کناره مرز با افغانستان و در خشکسال ایران، کاری نیست ، آدمها با قافله افیون همراه می شوند تا از فقر نمیرند.
قابل گفته بود که چندین روستا می شناسد که همگی اهالی اش به کار و بارِ مواد مخدر هستند و جز این کار ی ندارند، برای معاش.
این افشاگری هم به دادگاه رسید و کنار انتقاد از رهبری و اخلال علیه امنیت ملی ، 20 ماه دیگر احمد قابل را به زندان فرستاد، به خانه دوم.