صحنه

نویسنده
پیام رهنما

نگاهی به متن و اجرای نمایش”خدای کشتار”

 پرخاش طنزآلود روابط

 

 

“خدای کشتار”نوشته یاسمینا رضا و کارگردانی علیرضا کوشک جلالی بر صحنه سالن اصلی تئاتر شهر اجرا می شود. نگاهی داریم به متن و اجرای این اثر که با استقبال تماشاگران نیز مواجه شده است…

نویسنده: یاسمینا رضا. کارگردان: علیرضا کوشک جلالی. بازیگران: سیما تیرانداز. اشکان خطیبی. لادن مستوفی. رضامولایی. طراح صحنه: منوچهر شجاع. دستیار کارگردان: وحید مهدی زاده. منشی صحنه: مهلا عرب فریدی. مدیر صحنه: مریم الهامیان. طراح پوستر و بروشور: احسان نقابت. روابط عمومی: شبنم موتابی.

خلاصه نمایش: داستان به دو خانواده فرانسوی می‌پردازد. کودک یکی ازاین خانواده‌ها در یک درگیری 2 دندان کودک خانواده دیگر را شکسته است. حالا از عفونت دندان بچه صحبت می‌شود و این موقعیت دراماتیک همواره کاراکترها را در بستری پر تنش قرار داده است.

یاسمینا رضا (۱۹۵۹)، نمایشنامه نویس، بازیگر، رمان نویس و فیلم نامه نویس فرانسوی است. پدرش ایرانی و مادرش مجارستانی بودند. آغاز کار او با بازیگر بود و درسال ۱۹۸۷ نخستین نمایشنامه خود با نام “گفتگوهای پس از خاکسپاری” را نوشت که با موفقیتی چشمگیر مواجه شد و جایزه مولیررا ازآن خود کرد. پس از آن مسخ کافکا را برای اجرایی از رومن پولانسکی ترجمه کرد و دوباره جایزه مولیر را کسب کرد. درسال ۱۹۹۴ با نمایشنامه “هنر” به اوج شهرت رسید. این نمایشنامه در شهرهای پاریس، لندن و برادوی اجرا شد. او همچنین به خاطر این نمایشنامه در سال ۱۹۹۸ برنده جایزه تونی شد. او در سال ۲۰۰۳ نخستین رمان خود با نام “حرمان” را منتشر کرد. بسیاری او را موفق‌ترین نمایشنامه نویس دهه آخر قرن بیستم فرانسه می دانند. یاسمینا رضا را باید نویسنده ای شهودی و حسی به شمار آورد که با تسلط بر واژه ها، ضرباهنگی کلامی به وجود می آورد و با احساس رهایی می نویسد.

در “خدای کشتار”مانند دیگر آثار این نویسنده، دیالوگ و گفتگو به جای آن که بین آدم ها پیوند برقرار کند، بیشتر باعث دور شدن آن ها می شود. اینجا هم دیالوگ ها به آتش اختلاف بیشتر دامن زده و باعث فسخ می شوند و نه وصل. یاسمینا رضا در این نمایشنامه نیز مثل آثار گذشته اش، با روایت یک ماجرا و توصیف یک موقعیت به ظاهر ساده به بحث های عمیق تری می رسد و پرسش هایی اساسی را مطرح می کند. چهار شخصیت نمایش خدای کشتار، آدم های بسیار عادی هستند که پیرامون ما زندگی می کنند و هر کسی ممکن است درموقعیت آنان قرار بگیرد. شخصیت های نمایش مثل بسیاری دیگر از انسان ها می توانند بسیار مغرور، خودبین، دروغگو، بی انصاف، بی رحم، دیکتاتور و… باشند. انسان هایی که می تواند به خدای کشتار تبدیل شوند. در این نمایشنامه، مشابه دیگر نوشته های یاسمینا رضا، روابط همان گونه که یک دفعه شکل می گیرد به راحتی هم گسسته می شود. چهار شخصیت خدای کشتار، به طور مدام مواضع و جبهه هایشان را تغییر می دهند و اتحادهای دونفره موقتی را تشکیل می دهند. درابتدا میشل و ورونیک در مقابل زوج دیگر قرار دارند، اما در ادامه زن ها به هم نزدیک شده و علیه همسرانشان موضع می گیرند. این دسته بندی ها چند بار دچار دستخوش شده و عاقبت به جبهه گیری و تنش نهایی میان دو خانواده ختم می شود. خدای کشتار مانند نمایشنامه های دیگر یاسمینا رضا از چاشنی طنز بهره مند است. مشکلات انسان امروزی چون تنهایی، پیوند های سست خانوادگی، خیانت، پرخاشگری، خشونت و… رنگ و طعم طنزآلود می یابند.

“خدای کشتار” همچنانکه روایت می شود به دل می نشیند و دلیل آن هم این است که خود ما را روایت می کند. در واقع نمایش، بی آنکه به صورت مستقیم با دنیای تماشاگر ارتباط برقرار کند، داستان و دنیایی را پیش روی مخاطب قرار می دهد که تماشاگر در هر لحظه و زمان آن می تواند خودش را در آن بیابد و بشناسد. حتی اگر زمانی توجه ما به عنوان مخاطب، بیش از اندازه به قصه و ساختار داستان اجتماعی آن معطوف شود، حضور موثر و نمادین نویسنده در هر لحظه نمایش به کار می آید تادوباره همچون آینه ای خودمان را در این درام اخلاق گرایانه به ما بنمایاند.

نمایشنامه “خدای کشتار” از این منظر می تواند یک اثر موفق در کارنامه نویسنده اش به شمار آید. نمایشنامه ای بی ادعا و ساده که از اصول اولیه درام نویسی به نحو مطلوب بهره گرفته و دغدغه پرداخت درام را دارد. البته نمایشنامه شاید اگر عنصر کاتالیزور را هم می توانست در ساختار قصه اش حل کند و از یک تسهیل کننده به عنوان راوی مستقیم استفاده نمی کرد موفق تر هم بود.

این نمایش هر چند در ایجاد یک ارتباط مثبت و موثر با مخاطبانش موفق نشان می دهد و در مجموع می تواند انتظارات را به عنوان یک نمایش خوب برآورده کند، اما در حوزه اجرایی به اندازه متن قوی نیست. به عنوان مثال بازیگران اگر زبان و گفتار نمایشنامه را به عنوان یک ابزار قوی در اختیار نداشتند، به نظر نمی آمد که با این لحن و نحوه بلاتکلیف بتوانند خاطره قابل قبولی از شخصیت های خلق شده در دنیای نمایش را برجای بگذارند.
لادن مستوفی تمام ضعف هایش را در بی نظمی و آشفتگی حرکات و پشت فریادهای عصبی اش پنهان می کند، اشکان خطیبی بخش های مهمی از جزئیات شخصیت قدرتمند و مهم  کاراکترخود را با خشکی و گرفتگی حرکت و لحن از بین برده و از یک شخصیت جذاب فقط یک تیپ معمولی را به نمایش گذاشته است.
در میان بازیگران نمایش سیما تیرانداز و رضا مولایی را می توان مسلط بر نقش شناخت که با حضورشان در صحنه تاثیر می گذارند و حتی روایت را  با حرکت، حضور و بیانشان به تحرک وا می دارند.
طراحی صحنه هم از دیگر عناصر اجرایی است که کمک زیادی به کیفیت اجرا نمی کند. فضای خالی اتاق و پوشیده شده در تاریکی تنها با دو صندلی، و یک بار مشروب خوری و تلفن را صحنه ای کم رمق تداعی می کند. وسایل نه در جهت فضاسازی و نه در راستای کارکردهای اجرایی به کمک نمایش می آیند و شلوغی پوشیده در یادگاری های پشت نور سیاه سمت چپ هم کمک زیادی به فضاسازی نمی کند. بنابراین وسعتی خالی می ماند و مسلما این بازیگران را هم تحت تاثیر منفی قرار می دهد.

“خدای کشتار” نمایش ساده و بی تکلفی است، که با وجود این کاستی ها، تماشاگر را با جهان اجتماعی اش درگیر می کند و شاید مهم ترین دلیل موفقیت نسبی آن مفاهیم و موضوعاتی است که در قالب قصه نمایشی با تجربه مخاطبش به اشتراک می گذارد.