شکایت نبوی از فاطمه به سعید

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

جناب آقای مرتضوی
دادستان کل تهران عمومی و انقلاب تهران

احتراما اینجانب سید ابراهیم نبوی مددجوی سابق سالن 269 زندان محترم اوین، اتاق 92 در ‏سال 1379 و مددجوی اسبق زندان 209 انفرادی 61 و عمومی 9 در سال 1377 فرزند ‏سیدعزیز، شغل نویسنده، ساکن بلژیک روستای اووریس کوی کرک دست راست، جنب ‏فروشگاه آنا ماریا خانم، شماره 12 نسبت به سرکار خانم فاطمه رجبی دوانی فرزند علی شغل ‏خانه دار و هتاک، که خود را برای فریب افراد ساده دل پژوهشگر نامیده و همراه با همسرش ‏معروف به غلامحسین الهام( دارای دهها شغل) اقدام به تحریک دیگران می نماید، در موارد ‏زیر شکایت داشته، از آن دادستان محترم که مظهر عدل و داد( بخصوص داد) می باشید، ‏خواهش می نمایم که از اینجانب دادخواهی نموده این زن شورشگر و سلطه جو( اسم کلانتری ‏اش را نمی برم) را سرجای خودش، که دقیقا نمی دانم کجا می باشد بنشانید. ‏

اولا: خانم فاطمه رجبی در حضور دهها دانشجوی دانشگاه امیرکبیر اعلام نموده که ‏‏”میرحسین موسوی، این محکوم ضدانقلاب را یک نویسنده مقیم خارج نامیده و نه یک ‏ضدانقلاب فراری و پناهنده به بیگانگان که یک جرمش در محاکمه «مشروب‌خواری» بود.” ‏جناب آقای مرتضوی! خدا به سر شاهد می باشد که حتی خداوند هم نداند، حداقل شما که می ‏دانید که اولا من متهم بودم و محکوم نبودم، چون خود شما قاضی من بودید و شما هرگز ‏حکمی به من ندادید، چطور می شود کسی که حکم نگرفته، محکوم نامید و ثانیا بنده متهم بودم ‏به اهانت به مسوولان قوه قضائیه، اهانت به صدا و سیما، اهانت به آقای ترقی نماینده اسبق ‏مشهد و اهانت به رهبری( که مورد اخیر اثبات نشد)، و خودتان می دانید که بنده نه تنها جرمم ‏مشروبخواری نبود، بلکه حتی متهم هم به آن نشدم. حالا چگونه است که ایشان به خودش حق ‏می دهد که مرا محکوم به جرمی بداند که به آن متهم هم نشده ام؟ البته اگر متهم می شدیم ‏حرفی بود، ولی شراب نخورده و دهان ها بکن که نمی شود. به همین دلیل شما به عنوان شاهد ‏اینجانب، که تمام پرونده من زیر دست تان است، لطفا بفرمائید که آیا بنده اصلا به چنین چیزی ‏متهم بوده ام؟ البته طبیعی است که هر کسی کرده نوش جانش، فقط خالی نخورند که خوب ‏نیست، ولی در هر حال ما متهم نبودیم. در همین راستا من از وکیلم می خواهم این خانم را به ‏اتهام “ افترا” و “ اشاعه اکاذیب” تحت تعقیب قرار بدهد.‏

دوما: خانم فاطمه رجبی در سخنان خود گفته است : “ وی برای اطلاع جامعه از محتوای آن ‏هجویه و نه‌ طنز این اطلاعیه را صادر کرده است. یعنی موسوی افراد جامعه را به خواندن آن ‏هجویه و مطالب مبتذل علیه من سوق داده است.” این مورد نیز اشاعه اکاذیب می باشد، چون ‏اولا نوشته من در مورد خانم رجبی مبتذل نبود، و ثانیا کسی بخاطر اطلاعیه آقای موسوی ‏بسراغ سایت من نیامد، چون سایت ما دو سال قبل که من دائما در مورد ایشان می نوشتم سه ‏برابر حالا خواننده داشت و این موضوع اصلا بخاطر خانم رجبی نبود، چون سایت خود ایشان ‏خواننده نداشت. و از طرف دیگر نوشته من دهها برابر نوشته آقای موسوی خواننده داشته ‏است، و در این میان اگر بنا باشد کسی طلبکار باشد من هستم که بخاطر نوشته های من مردم ‏سراغ خانم رجبی و نوشته آقای موسوی رفته اند و آنها را خوانده اند، وگرنه چه دلیلی دارد که ‏خواننده من بیش از خانم رجبی و آقای موسوی باشد؟

‏ از طرف دیگر مطلب من در مورد خانم رجبی مبتذل نبود، من عکس ایشان را منتشر و ‏جملات ایشان را عینا نقل کرده ام، اگر نقل اظهارات ایشان عمل مبتذل و مستهجنی باشد به من ‏مربوط نیست. نوشته های ایشان را در هر کشوری منتشر کنند دادگاه ناشر را به دلیل انحراف ‏افکار خانواده ها و فاسد کردن جوانان و مردم آن ناشر را توقیف می کند، این موضوع به من ‏ربطی ندارد. حرف من را قبول ندارید، خواهش می کنم خانم رجبی را در یک مدرسه ناظم یا ‏مدیر بگذارید، اگر بعد از دو سال شاگردان ایشان دزد و فاسد نشدند، من عهد می بندم سه سال ‏دیگر بشوند. پس باید بدانید که سیب از خود درخت است و ربطی به اینجانب یا اینجانبان ‏ندارد.‏

سوم: جناب آقای مرتضوی! شما خودتان آدم بامزه ای هستید و بسیاری افراد از سخنان تان تا ‏کنون خندیده و حتی برخی از زندانیان از فرط خنده ترکیده و برحمت ایزدی رفته اند، و به یاد ‏دارم که خودتان از آدمهایی بودید که طنز را خیلی خوب می فهمیدید. به همین دلیل هم بود که ‏تا شش ماه بعد از دادگاه اینجانب که در حضور خودتان بود و فیلم دادگاه را چند بار دیده ‏بودید، هر هفته که خدمت می رسیدم، به من می فرمودید که “ سید! بالاخره شما نگفتی این ‏چیزهایی که توی دادگاه گفتی طنز بود یا جدی؟” و با وجود اینکه من بارها تاکید کرده بودم که ‏اصولا طنز موضوعی جدی است، بازهم شما فکر می کردید من جدا طنز گفته ام. اما خانم ‏رجبی، در اظهارات خود در دانشگاه صنعتی شریف فرموده است “ این فرد ضدانقلاب ‏هجویه‌نویس است، نه طنزنویس دارای قلمی شیرین! آن‌گونه که موسوی قلم مستهجن ضداسلام ‏او را در ادبیات ایران ماندگار خوانده است!” ‏

در همین راستا توضیحات زیر ضروری است که اولا اگر من بقول خانم رجبی هجویه نویس ‏نبودم و طنزنویس شیرین بودم، و بقول آیت الله خامنه ای که درباره کیومرث صابری گفته ‏بود، که گل آقا در ادبیات ایران ماندگار است، آیا به من حمله نمی کردند؟ مگر خانم فاطمه ‏رجبی شخصا در سال 1372 آقای کیومرث صابری( گل آقا) را تهدید نکرد که به دفتر گل آقا ‏حمله می کنیم؟ حالا چه فرقی می کند، ما اگر هجویه نویس باشیم مورد حمله قرار می گیریم، ‏اگر طنزنویس هم باشیم باز هم مهدور الدم هستیم، چرا جوری حرف می زنید که انگار نوعی ‏از طنز هست که با آن موافقید؟ شما که به قول مرحوم عمران صلاحی اگر یک ترک هم بر ‏دیوار ببینید، به اتهام خندیدن آن ترک را جر می دهید، برایتان چه فرقی می کند مرد مودبی ‏مثل ابوتراب جلی باشد، یا بی ادبی مثل خاکشیر و ابراهیم نبوی و ایرج میرزا.‏

‏ تازه، من که از همه مودب ترم، خانم رجبی انگار نمی دانند که مردم در مورد ایشان چه می ‏گویند، من از آقای نعمت احمدی وکیلم درخواست می کنم که از آقای مرتضوی قاضی اینجانب ‏بخواهد که خانم رجبی مشتکی الیه را احضار نموده و از وی بخواهد حداکثر( نه حداقل) یک ‏نفر را غیر از آیت الله حسنی به عنوان طنزنویس معرفی کند، اگر ایشان همه طنزنویسان را ‏مجرم و مهدورالدم و محارب ندانست، من حاضرم اوچ ثانیه به ایران بازگشته و محاکمه ‏بشوم، وگرنه مجبورم اوچ آی( تا تیرماه) صبر کنم و بعد برگردم. ‏

چهارم: خانم فاطمه رجبی متهم است که با اشاعه اکاذیب به خوانندگان اینجانب تهمت زده ‏است، ایشان در دانشگاه صنعتی شریف در روز پنجشنبه گذشته راس ساعت 15 و 73 دقیقه ‏گفته است که “ غیر از اصلاح‌طلبان کسی مطالب سایت فیلترشده این فرد را ( منظور آنجانبه ‏اینجانب می باشد) نمی‌خواند که در این صورت او ( میرحسین موسوی) را هرگز نمی‌بخشم.” ‏و این در حالی می باشد که خوانندگان سایت اینجانب بسیار زیاد می باشد. مثلا اینجانب هر ‏وقت یک مطلب در دفاع از اصلاح طلبان می نویسم، یک هفته بعد قاضی دادگاه انقلاب فورا ‏ما را احضار می کند، پس معلوم می شود دادگاه انقلاب هم یا جزو اصلاح طلبان است، یا خانم ‏رجبی دروغ گفته است. هر وقت من یک مطلب در مورد انتخابات می نویسم، بلافاصله ‏روزنامه کیهان فلان مقاله فلان طنزنویس را علیه اصلاح طلبان منتشر می کند، معلوم می ‏شود کیهان هم خواننده سایت ماست و خانم رجبی دروغ می گوید، هر وقت ما اعلام می کنیم ‏که می خواهیم برگردیم کشورمان، فورا یک حکمی یک دادگاهی صادر می کند که در فلان ‏تاریخ به دادگاه بیاییم و این نشان می دهد کلا قضات علاقه وافری به طنز دارند، از طرف ‏دیگر بجز اصلاح طلبان حدود هفت نفر از برادران انصار حزب الله هم جزو مراجعه کنندگان ‏وب سایت ما هستند، حتما سووال می کنید که از کجا فهمیدم از انصار حزب الله هستند؟ چون ‏فقط همان هفت نفر فحش ناموسی می دهند. بنا براین خواهشمندم خانم فاطمه رجبی و همسر ‏ایشان ( به عنوان الهام دهنده متهم) را جلب و موارد فوق را پیگیری نمایید.‏

پنجم: خانم فاطمه رجبی در اظهارات پنجشنبه خود فرموده اند که “ هدف اطلاعیه موسوی ‏علیه آن طنزنویس تخریب اینجانب بوده و در واقع این کار ذم شبیه به مدح می‌باشد.” در حالی ‏که این اظهارات دروغ محض است و هیچ دلیلی برای آن وجود ندارد. همه کسانی که با ‏سیاست آشنا هستند می دانند که برای تخریب خانم فاطمه رجبی هیچ نیازی به صدور اطلاعیه ‏نیست، همین که نامه های ایشان در سطح وسیع چاپ و منتشر شود، خودش یکی از راههای ‏عالی برای تخریب ایشان است و من از ستاد آقای موسوی درخواست می کنم، مجموعه نامه ‏های ایشان را منتشر نموده و پشت آن عکس میرحسین موسوی را به عنوان ناشر چاپ کنند، ‏اگر آقای موسوی در مرحله اول با 25 میلیون رای انتخاب نشد، من حاضرم هفت بار بروم ‏ارادان و پیاده برگردم جمکران. تخریب خانم فاطمه رجبی و حتی آقای احمدی نژاد هیچ نیازی ‏به اطلاعیه آقای موسوی ندارد، خود خانم رجبی مصداق بارز “ تخریب” است. شما اسم ایشان ‏را صد بار جلوی ساختمان سازمان ملل پشت سر هم بگوئید آن 110 طبقه ساختمان زرتی فرو ‏می ریزد، ایشان به بولدوزر گفته اند زکی و به گریدر گفته اند تو در نیا که من مشغول ‏تخریبم. من از آقای موسوی بخاطر آن نامه تشکر می کنم و از خانم فاطمه رجبی هزار بار ‏بیشتر تشکر می کنم که پاسخ اینجانب را داده و انشاء الله باز هم خواهند داد. اما جناب آقای ‏مرتضوی! علیرغم همه این تشکرها و تعارف جردادن ها، هیچ دلیل نمی شود که ایشان به ‏مهندس موسوی افترا بزند و بگوید که اوشان قصد تخریب ایشان را داشتند، چون ایشان ‏تخریب شده خدایی هستند و نیازی به اطلاعیه نمی باشد.‏

ششم: خانم فاطمه رجبی فرموده اند “ اگر مهندس موسوی واقعا هدف صحیحی داشت و خود ‏صادرکننده اطلاعیه بود، می‌توانست فقط از این مجرم ضدانقلاب و اسلام‌ستیز( آقای ‏مرتضوی! منظور آن خانم ابراهیم نبوی می باشد) تبری بجوبد.” و به عبارتی در اینجا خانم ‏رجبی نه تلویحا که تصریحا بنده را ضدانقلاب و اسلام ستیز خوانده اند. جناب آقای مرتضوی! ‏شما می دانید که در مورد اول- ضد انقلاب بودن- بنده همواره اعتراف کرده و خواهم کرد که ‏ضد انقلاب بوده و خواهم بود و اتفاقا از پنج سال بعد از پیروزی انقلاب ایران و شکست ‏اینجانب، همواره ضد انقلاب بوده ام و اصولا خودتان هم همینطور هستید و اصولا اگر در ‏ایران کسی ضد انقلاب نباشد، لابد باید انقلابی باشد و اگر کسی انقلابی باشد لابد قصدش به هم ‏ریختن نظام کنونی است و اینجانب مدافع نظام جمهوری اسلامی بوده و خودتان می دانید که نه ‏تنها مدافع نظام هستم بلکه مزدور آن نیز می باشم و هر گز هم انقلابی نبوده و نیستم و اگر ‏انقلابی بودم، حداقل خودتان مرا دوبار از زندان آزاد نمی کردید. چطور می شود که هم من ‏بخاطر اینکه ضد انقلاب هستم باید مجازات شوم و هم دیگران که انقلابی هستند باید مجازات ‏شوند؟ و تازه اگر منظور خانم رجبی از ضد انقلاب مخالف انقلاب 1357 است، چه کسی ‏مخالف اش نیست؟ اگر ضد انقلاب بد است چرا همه انقلابیون و رهبران انقلاب امروز یا ‏بجرم انقلابی بودن کشته شده اند، یا زندان رفته اند، یا گوشه نشین اند، یا حق ندارند از خانه ‏خارج شوند یا تبعیدند و ممنوع الورود و ممنوع الخروج اند؟ چطور می شود که هم انقلابیون ‏مجرمند و هم ضد انقلابیون؟ من به عنوان یک ضدانقلاب به این شغل شریف افتخار کرده و ‏اعلام می کنم که نه تنها من بلکه خود آقای مرتضوی عزیز که کارش جلوگیری از انقلاب ‏است، از همه ماها ضد انقلاب تر است. از طرف دیگر، جناب آقای مرتضوی! من از کی ‏اسلام ستیز شدم؟ شما چهار ماه در زندان زحمت کشیدید تا به من یادآوری کنید که من ‏مسلمانم، خودم هم شش سال است در همین وسط دیار کفر بزور دارم خودم را مسلمان معرفی ‏می کنم و اعلام می کنم که با اسلام ستیزی هم مخالفم، چرا به زور آدم را بی دین و اسلام ‏ستیز می خوانید؟ زمان پیامبر و در صدر اسلام کفار و ملحدین را به زور می زدند که بگویند ‏مسلمانند و ول شان می کردند، حالا ما خودمان را وسط دیار کفر مسلمان می دانیم و شما ما ‏را از راه دور تهدید می کنید که ما اسلام ستیزیم؟ چطور دختر چه گوارای کمونیست و هوگو ‏چاوز کمونیست و تمام رهبران کمونیست دنیا که دوست پسر رئیس جمهور و برادر خوانده ‏اش هستند و همه شان رسما خودشان را بی دین می خوانند، جزو مسلمین هستند، ولی ما که ‏خودمان را مسلمان می دانیم اسلام ستیزیم؟ این چه مسلمانی است که پیغمبرش می گوید با یک ‏اشهد مسلمان می شوی و زن سخنگوی دولتش می گوید گمشو برو که نه تنها مسلمان نیستی ‏بلکه اسلام ستیز هستی؟

هفتم: جناب آقای مرتضوی! شما می دانید و وقتی شما می دانید همه می دانند که ما بقول ابوی ‏غضنفر هشت ماه باید برویم زندان، حالا هشت ماه نه یک سال، نه دو سال، دیگر دو دو تا که ‏نه تا نمی شود؟ می شود؟ شما بگوئید که چرا خانم رجبی من را تهدید به قتل کرده؟ ایشان قبلا ‏آقای خاتمی را به خلع لباس تهدید کرد، آقای ابطحی را به فلان و آقای هاشمی را به فلان، ‏آقای مرتضوی تا این خانم نزده ده نفر را تیرباران نکرده جلویش را بگیرید، ایشان مشکل ‏روحی و روانی دارد، من نمی گویم فلان است، بیمار روحی است، چرا تهدید به قتل می کنند؟ ‏نمی گویند ممکن است که من قلبم ضعیف باشد وسط مملکت غریب از ترس زرتی بیفتم و ریق ‏رحمت را سر بکشم؟ خانم رجبی گفته است “ موسوی باید می‌دانست در فتح مکه که پیامبر ‏اکرم صلی‌الله علیه و آله فرمان عفو عمومی‌دادند تنها یازده نفر را از این حکم استثنا کردند و ‏فرمودند اگر اینها به پرده خانه خدا هم آویزان باشند باید به قتل برسند. در میان آنها تعدادی زن ‏و مرد هجویه‌سرا علیه اسلام، پیامبر و مسلمانان بود. حال این ضدانقلاب فراری مانند آنها ‏است، چرا مهندس موسوی او را ضدانقلاب، فراری و اسلام‌ستیز ننامیده است؟!” آخر این هم ‏شد کار؟ آن امام خمینی که امام خمینی بود و اسمش را می بردی توفان شن راه می افتاد، یک ‏حکم قتل صادر کرد بیست سال است دارند ماست مالی اش می کنند، حالا این خواهر که برادر ‏و پدرش هم قبولش ندارند، چطوری می خواهد ما را از پرده پائین بیاورد و به کجا می خواهد ‏آویزان مان کند؟ آخر طنزنویس کشی هم شد شغل که آخر عمری یک خانم شبه محترم باید ‏متهم به آن بشود؟ حالا خوب است بروم پلیس بین الملل و به اتهام تهدید به قتل ایشان و تمام ‏اقوامش را ممنوع الخروج کنم که از این به بعد حق رفتن به حج را هم نداشته باشد؟ آقای ‏مرتضوی! ببین! این تو بمیری دیگر از آن تو بمیری ها نیست، این یکی را باید عذرخواهی ‏کند وگرنه از این نمی گذرم. البته بگذرم هم فایده ندارد، قضیه خین و خین ریزی است. البته ‏نکته ای را بگویم. البته راستش را بخواهید من اولش از حرف های فاطی می ترسیدم، ولی ‏وقتی تهدید به قتل کرد، فهمیدم ایشان همانطور که همه احساس کرده اند اهل طنز است، چرا ‏که زمانی که در جریان نشریه “ جامعه” شمس و جلایی پور و جوادی حصار را دستگیر ‏کردند، من تحت تعقیب بودم و چون می ترسیدم بگیرند و آویزانم کنند، سه روز خودم را به ‏دادگاه معرفی نکردم، تا اینکه آقای محسنی اژه ای مصاحبه کرد و گفت که ما محارب با خدا ‏هستیم و قرار است اعدام مان کنند، من هم فهمیدم با آدم های شوخی طرف هستم، به همین دلیل ‏رفتم و خودم را به دادگاه انقلاب معرفی کردم. اتفاقا هم از وقتی خانم رجبی مرا تهدید به قتل ‏کرده فهمیدم مشکلی نیست و واقعا در اولین فرصت به تهران می روم. تا هم مملکت را ببینم و ‏هم اینکه واقعا اگر این غلامحسین با هفت تا شغل وقت ندارد زنش را ببرد دکتر به آبجی ام ‏بگویم خواهرمان را به روانکاو نشان بدهد، شاید واقعا ایراد جدی باشد و باید قرص هایش را ‏عوض کند.‏


و آخرین نکته این که خانم رجبی با جدیت از آقای موسوی سووال کرده که “ موسوی باید ‏پاسخ دهد چرا این فرد ضدانقلاب هجویه‌سرا علیه اسلام و انقلاب به حمایت او برخاسته ‏است»؟!” اولا که معلوم نیست این خانم محترم چرا این سووال را از ایشان کرده و از من ‏نکرده، آقای موسوی که از من حمایت نکرده، من از او حمایت کردم، آیا حمایت از نامزد ‏انتخابات جرم است؟ حالا فرض کنیم من جاسوس اسرائیل هستم و می خواهم موسوی را ‏خراب کنم، برای چی او را مورد سووال قرار می دهی، او که از من طرفداری نمی کند، او ‏اتفاقا مخالف من است، منم که از او طرفداری می کنم. البته من که می دانم، آرزوی شما این ‏است که من هم مثل بسیاری از دوستانم انتخابات را تحریم کنم تا احمدی نژاد دوباره بشود ‏رئیس جمهور و چهار تا کور و کچل و درمانده و عقب مانده وزیر و معاون رئیس جمهور و ‏سخنگوی دولت و با هفت تا شغل اضافی دیگر بمانند، ولی فعلا از این خبرها نیست، آن میم را ‏آن لام برد….. ‏

با احترام
ابراهیم نبوی
‏25 فروردین 1388‏

رونوشت: ‏ خانم رجبی جهت اطلاع آقای نعمت احمدی، جهت اقدام به پیگیری شکایت آقای جوزف بالسامو، رئیس پلیس بین الملل مستقر در بروکسل، دایره ضد تروریستی آقای غلامحسین الهام، جهت حالی کردن موارد مذکور به فاطمه خانم