بی تردید نامه اکبر اعلمی به رهبری در اعتراض به رد صلاحیتش یکی از مهمترین وقایع پیشا انتخاباتی دهمین دوره ریاست جمهوری است. شجاعت وی در نشانه گرفتن عامل اصلی معضلات کنونی جامعه ایران حاوی ارزشی ماندگار در کارزار برای انتخابات آزاد و موثر است.
وی به درستی بر این نکته انگشت گذاشته است که چرا سرنوشت کشور و حوزه انتخاب ملت شریف ایران باید محدود به صلاحدید 12 نفر شود؟ که در اصل 12 نفر هم نیست بلکه یک نفر است که مقدرات ملت و کشور در دست او و انحصار طلبی اش گرفتار شده است. خلع ید نهاد ها و ابزار هایی چون شورای نگهبان و احزاب پادگانی راه موثر در پایان دهی به خودکامگی در اداره امور کشور است که با توجه به عصر انفجار اطلاعات و دهکده جهانی، استبداد قاجاری را روسفید کرده است.
اگر چه این نامه در هیاهو ها و تب و تاب های انتخاباتی کنونی بازتاب در خور را نیافت اما هموار کننده راهی است که بتوان از فرصت های موجود برای شکل گیری انتخابات آزاد و موثر استفاده کرد. کنش های انتخاباتی زمانی برای گذار به دموکراسی مفید هستند که به موانع اصلی پیش روی تحقق جمهوریت بپردازند.این اقدام برای آن دسته از نیروهای تحول خواهی که از ترس رای آوردن مجدد احمدی نژاد چشم بر تمامی نقائص موجود بسته اند و با تکیه بر موج سازی هیجان وار و قهرمان سازی از تاییدشدگان شورای نگهبان صرفا هم و غمشان را مصروف پیروزی آنان کرده اند، بسیار آموزنده است تا نگاهی ریشه ای به موانع اصلی داشته باشند. حداقل در کنار فعالیت تبلیغی و جمع آوری رای بکوشند تا معضلات ساختاری و اصلی کشور را هم طرح نمایند. می توان از فضای آزاد نسبی انتخابات استفاده نمود و حرکتی برای جمع آوری امضا در تایید نامه اعلمی و بخشیدن بعدی ملی بدان راه انداخت تا روشن شود که این اعتراض حرف دل اکثریت مردم است نه فقط شکوائیه یک کاندیدای رد صلاحیت شده.
درب های بسته دانشگاه ها و عرصه عمومی را باید برای چنین دیدگاهی گشود و هموار کرد که درد واقعی جامعه را نشانه گرفته است. محمود احمدی نژاد یک پدیده خاص و به اصطلاح خود سر نیست بلکه محصول طبیعی ساز و کار انتخاباتی جمهوری اسلامی، برونداد ساختار قدرت و اراده شخص رهبری است. تغییر او زمانی می تواند موثر و پایدار باشد که پایه ها و علل سر برآوردن او دگرگون شوند و آن چیزی نیست جز تغییر ساخت مطلقه قدرت و استبداد مذهبی.
عبرت آموزی از تاریخ و تجارب گذشته از شروط اصلی سعادت و بهروزی هر ملتی است. یک بار برای همیشه باید به چرخه تغییر های روبنایی و دور باطل استبداد- اصلاحات نافرجام پایان داد که نهضت مشروطه را اسیر نخبگان تغییر چهره داده دربار قاجار کرد و سرانجام استبداد رضا شاهی از آن بیرون آمد و در برهه ای دیگر انقلاب ضد استبدادی و ضد استعماری بهمن ماه 1357 را به دیکتاتوری خشن تر و گسترده تر استبداد مذهبی پوشیده در ردای ولایت فقیه منحرف ساخت.
یکی از محور های اصلی و سر فصل مشترک خواست نیروهای تحول خواه و جنبش های اجتماعی برگزاری انتخابات آزاد و موثر است که بزرگترین مانع آن شورای نگهبان و خط دهنده اصلی آن یعنی شخص رهبری است. اقدام اعلمی اگر چه از جنبه های ساختاری این مانع و مشکلات خود قانون اساسی سخنی به میان نیاورده است، ولی دارای ارزشی استراتژیک است تا مورد حمایت جنبش دموکراسی خواهی قرار گیرد.
از کسانی که درشور و هیجانات انتخاباتی، عرصه عمومی را داغ کرده اند و به حق خواب را از چشمان اقتدارگرایان ربوده اند، انتظار می رود تا این خواسته را شعار اول خود قرار دهند و از کاندیداهای اصلاح طلب موجود بخواهند تا مسئولیت شخص رهبری در تعطیلی جمهوریت نظام را به وی گوشزد کنند و انتخابات پیش رو را به شکلی صریح تر به رفراندوم عملکرد آقای خامنه ای تبدیل سازند.
تغییر مثبت مناسبات فاجعه بار کنونی نیازمند برخوردی عقلانی است تا بتوان سنجید کدام راهبرد ساسی قابلیت بیشتری برای تحقق دموکراسی، آزادی های اساسی، عدالت و توسعه دارد.
شکست احمدی نژاد بدون تاثیر گذاری در ساختار و عوامل پشتیبان کننده او اقدامی روبنایی است که باز فرصت تجدید قوا و باز تولید را به ساختار قدرت اقتدار گرا می دهد تا همچنان پتانسیل سازنده نیروهای تحول خواه را در مسیر های غیر موثر تخلیه سازد و پایه های مشروعیت و موجودیت خود را تقویت کند.