صلح موقت
و بسیجیان

محمد جواد اکبرین
محمد جواد اکبرین

“علی سعیدی” نماینده ولی فقیه در سپاه به تازگی در همایش “حماسه سازان بصیرت” تلاش کرده تا “تحمل دولت جدید” را برای آنها تئوریزه کند؛ بنا بر گزارش ایسنا وی گفته است: “اصل جهاد ثابت و شیوه آن قابل تغییر است… رهبری احساس می کند باید صلح حدیبیه امضا شود”.

ماجرا این است که بسیجیان و هواداران گفتمان رهبری طی دو دهه اخیر به گونه ای تربیت و توجیه شده اند که عالم و آدم را در داخل و خارج، “دشمن” ببینند؛ آنها آموخته اند که از خیابان های تهران و شهرستان گرفته تا مرزهای جغرافیایی و سیاسی جهان، هیچکس را آرام نگذارند؛ تا به مردم خودمان که برسند گشت ارشاد شوند و به جهان که برسند سپاه قدس!

آنها در دو دوره ی هاشمی و خاتمی، فربه شدند و با آمدن احمدی نژاد و تمدید متقلبانه ی دولت او گمان نمی کردند روزگاری دوباره مجبور شوند گفتمان اصلاحات را تحمل کنند؛ برای همین هم سرمست و بی باک، در ستاد انتخاباتی سعید جلیلی سینه می زدند و سرود جنگ می خواندند؛ حالا باید این درس آموختگانِ مکتب جنگجویی را توجیه کرد که با دولت تازه چگونه مدارا و “صلح موقت” را چگونه تحمل کنند.

این است که نماینده ولی فقیه در سپاه طیّ این سخنرانی از “عوامل تاثیرگذار در تغییر تاکتیک” می گوید و به آنها می فهماند فعلا رهبری برای اهدافی که به آنها وعده داده شده، نیروی کافی ندارد؛ آقای سعیدی به صراحت می گوید: “یکی از عوامل مهم متغیرهای پیرامونی است که در اختیار رهبری است و میزان قدرت رهبری تعیین کننده می‌باشد و یکی از عوامل عقب نشینی رهبران از تاکتیک های نزدیک به آرمان، عده و افراد است”؛ اینجاست که با آنها از تاکتیک “صلح حدیبیه” سخن می گوید.

ماجرای صلح حدیبیه نیز از این قرارست که پیامبر گرامی اسلام قبل از فتح مکه با مخالفان خود در قریش، پیمان بست تا به مدت ۱۰ سال جنگ و جدال میان یکدیگر را ترک، و امنیت مردم را در دو سوی معرکه تضمین کنند.

در سال ۱۳۸۱ و در آغاز دولت دومِ سید محمد خاتمی برخی از مطبوعات اصلاح طلب در آخرین رمق های پیش از توقیف، از صلح حدیبیه نوشتند و از اصولگرایان خواستند که به جای کارشکنی در حرکت داخلی و روابط خارجی دولت، به الگوی صلح حدیبیه اقتدا کنند.

وبسایت رسمی رهبر جمهوری اسلامی اما همان روزها به این دیدگاه واکنش تندی نشان داد و نوشت: “اموری همچون «در موضع تدافعی قرار گرفتن دشمن» و «اطاعت‌پذیری» و «شهادت‌طلبی مسلمین» از محوری‌ترین عناصر اقتدار مسلمین در صلح حدیبیه بود… در روزهای اخیر که سخن از مذاکره با آمریکا مطرح شده، برخی نیز به قضیه صلح حدیبیه استناد می‌کنند و شاید در روزهای آینده استناد به این ماجرا بیشتر گردد. کسانی که برای موجه جلوه دادن مذاکره با آمریکا به این ماجرا استناد می‌کنند باید به این دو پرسش پاسخ دهند که اولا دشمن در چه وضعیتی است و ما در چه وضعیتی؟ آیا ابتکار عمل در دست او است یا در دست ما؟ آیا مدیریت این جریان با او است یا با ما؟ [با این مقدمه] آیا این حرف دور از واقعیت است که بگوئیم طرفداران مذاکره با آمریکا، با الفبای سیاست بیگانه‌اند؟…”

حالا اما این “غیرخودی” ها نیستند که از صلح حدیبیه می گویند؛ این بار نماینده ولی فقیه در سپاه است که با چنین الگویی، بسیجیانِ خشمگین از شکست در انتخابات ۹۲ را توجیه می کند؛ اگر روایت آقای سعیدی از تصمیم رهبر جمهوری اسلامی درست باشد باز هم فرصتی است تا کشور و مردم و حتی سایرِ بلاد، نفسی بکشند؛ اگرچه نکته ای در پیمانِ صلح حدیبیه است که کاش هم نماینده ولی فقیه در سپاه به آن می پرداخت و هم هواداران رهبری در آن تأمل می کردند.

در بندی از آن پیمان آمده است که در این قرارداد ۱۰ ساله، “اگر یکی از افراد قریش بدون اذن بزرگتر خود از مکه فرار کند و اسلام آورد و به مسلمانان بپیوندد محمد باید او را به سوی قریش بازگرداند ولی اگر فردی از مسلمانان به سوی قریش بگریزد، قریش موظف نیست او را به مسلمانان تحویل دهد”.

وقتی نابرابریِ موجود در این بند از پیمان، مورد اعتراض برخی از مسلمانان قرار گرفت پیامبر گرامی اسلام در پاسخ به آنها تاکید کرد مسلمانی که بخواهد اسلام را ترک و به دیگران پناه ببرد، همان بهتر که برود؛ این سخن معنایی جز این نداشت که اسلام، امری اختیاری ست و پیامبر حق ندارد کسی را به زور در اردوی مسلمانی نگهدارد.

کاش آنان که خود را حق مطلق می پندارند و به هواداران خود، تحمل این دولت و این سالها را می آموزند این بند را نیز بخوانند و اصل اختیار را در “ایمان و اسلام” به آنها یادآوری کنند.

و اما نکته آخر؛ آقای خامنه‌ای در سخنرانی دیروزش ترس عمیق خود از پیگیری مسئله حقوق بشر توسط نهادهای ناظر بین المللی را پنهان نکرد و به صراحت گفت: “اگر روزی بر فرض محال هم، موضوع هسته‌ای مطابق خواسته امریکا، حل شود، امریکاییها مسائل دیگر را پیش خواهند کشید… موضوعات حقوق بشر و…”

و کمی بعد باز هم به بهانه‌ی آمریکا از نگرانی ۴ ساله‌ی خود گفت: “حمایت رییس جمهور آمریکا از فتنه گران ۸۸ وقیحانه است…”

کاش مشاورانی عاقل و امین، او را با این توصیه‌ی مشفقانه از “هراس مدام” رها می‌کردند که اگر بنا بر الگوی “صلح حدیبیه” هم باشد نخست باید میان شهروندانِ خود باب مصالحه را گشود و سپس صلح موقت و اجباری با جهان را تئوریزه کرد؛ راه حلّ حقوق بشرِ بحرانیِ ما “عدالت” است نه فحاشیِ بی ثمر به آمریکا؛ چنانکه راه رهایی از کابوس ۸۸، رفع حصر است و آزادی زندانیان و قدمی در راه آشتی؛ نه تکرارِ آشفته‌ی کلمه‌ی فتنه!