برخوردهایی خلاف چهره فرهنگی ایران

نویسنده


رامی خوری

بیروت - ایران همچنان مهاجم است. من می خواهم در آغوشش بگیرم اما با سوء رفتارهایش من را پس می زند. چهره ایران در آمریکا بیش از اروپا و در میان دایره مقامات رسمی و جامعه عرب، مخدوش شده است. اما درعین حال در میان سایر مناطق خاورمیانه و جهان، مورد توجه است. این روزها شنیدن عقاید دقیق و مشخص درباره ایران کار مشکلی است و دلیل آن تصادم قضاوت های مطلقی است که این کشور را فاتح تاریخی یا شیطان جنایتکار نشان می دهد. می خواهم این وضعیت غامض را در مورد سیاست و رفتار های ایران درمیان بگذارم. آیا - با وجود اینکه از لحاظ ایدئولوژیکی چنین چیزی مجاز است- امکان دارد که هردو صورت را در آن واحد بشود دید؟ گمان می کنم در این مورد باید دست به این تلاش بزنیم. من کارشناس مسائل ایران نیستم و هرگز این کشور را ندیده ام، بنابر این با اطلاعات دست دومی که حاصل مطالعه بسیار و گفتگو با ایرانیان و اساتید دانشگاه آن سرزمین است، سخن می گویم.

هر شهروند متفکری درجهان می داند که ایران در خاورمیانه اهمیت زیادی دارد و این اهمیت در جهان نیز در حال افزایش است. ایران به دلیل وسعت، ثروت، موقعیت جغرافیایی، فحوای ایدئولوژیک، سیاست خارجی فعال، روابط مذهبی و قومی با همسایگان و اصرار مداومش بر حمایت های تاریخی اش ( ضربه ها و دخالت های غرب و بد رفتاری اعراب با شیعیان و ایران)، اهمیت زیادی دارد. ایران یک مثال دراماتیک از میراث مدرن نظام خاورمیانه است که مانند یویو در تغییر و بالا و پائین شدن است، کشورهای قدرتمندی که گاه متحدان نزدیک و گاه دشمنان قسم خورده آمریکا و اروپا و اسرائیل می شوند.

از سال 1979 و همزمان با انقلاب اسلامی در ایران، این کشور در خط مقدم مقاومت در برابر قدرت های غربی و ضمیمه شان اسرائیل، قرار گرفته و همین مسئله باعث شده است که طرفداران جهان عرب را به خود جلب کند. ایران در این دوران یکی از پویاترین نمونه های فرهنگ پلورالیستی و پر طراوت در داخل کشور است که در محدوده گسترده عقاید مختلف و جنبش های دوره ای و پرطرفدار که برای دست یافتن به افکار عمومی و پیدا کردن طرفدار در داخل کشوربا هم مبارزه می کنند. انتخابات محلی و ملی، با وجود اینکه براساس ایدئولوژی تنظیم شده است، منبعی است برای ابراز عقاید شخصی مردم و اتفاقات غافلگیر کننده ای مثل انتخاب مجدد رئیس جمهور سابق، محمد خاتمی و انتخاب شدن رئیس جمهور پوپولیست فعلی، محمود احمدی نژاد. ایران با اصرار بر ایجاد کامل صنایع اتمی غیر نظامی در چارچوب معاهدات بین المللی، با استاندارد های بین المللی مبارزه می کند و آن را به چالش می کشد. هنور دلایل بیشتری برای ستایش ایران و ملتش وجود دارد.

در عین حال ایران نمونه ای از یک کشور جهان سومی بی اعتدال است. اعمال بدی که ایران مرتکب می شود، وافعا بد هستند. رژیم ایران صدها نفر از مخالفانش را به قتل رسانده و هزاران نفر را زندانی کرده و ده ها هزار نفر را به تبعید فرستاده است. سوء مدیریت اقتصادی در ایران خطوط بین بی عرضه گی های مسخره و عدم صلاحیت مجرمانه را محو کرده است. این کشور محکوم است به اینکه شهادت طلبان انقلابی را صادر می کند و از عملیات تروریستی در مقابل افراد عادی در سایر کشورها، حمایت می کند. ایران باید جواب خیلی از مسائل را بدهد.

این روزها ما شاهد ایران و شقاوت های سیاسی که ناشی از حماقت یا بدخواهی یا سادگی است، هستیم؛ بازداشت چند شهروند ایرانی- آمریکایی و نمایش اعترافات شان در تلویزیون به قصد حمایت از اتهاماتی چون تحریک مردم به انقلاب کردن. برجسته ترین این افراد، هاله اسفندیاری، استاد دانشگاه در مرکز بین المللی وودرو ویلسون در آمریکا است. او و زندانیان دیگر که مثل سایر ایرانیان در سال های اخیر، به دلیل فعالیت هایشان در دنیای متمدن که شامل دعوت از افراد برای سخنرانی، برگزاری کنفرانس و حمایت از تحقیقات، متهم به اقدام علیه امنیت ملی شده اند.

من در کنار کسانی که ایران را ستایش می کنند می ایستم، اما این اتهامات را مسخره و غیر قابل توجیه می دانم. ایران به دلایل نامشخصی وارد بازی تهدید شده است که بر پایه ترس پایدار و تاریخی اش از حمله غرب به دولت است. ما نباید شکایت های مشروع ایران بر ضد آمریکا را با فعالیت های مشروع فعالان جامعه مدنی و اساتید دانشگاه که بصورت فردی و یا در قالب موسسه هایی که اکنون در ایران متهم به اقدامات بدخواهانه شده اند، قاطی کنیم.

من فقط می توانم از تجربه شخصی خودم از همکاری با هاله اسفندیاری و موسسه وودرو ویلسون بگویم که چند سال پیش از من برای سخنرانی درباره توسعه در خاورمیانه دعوت کردند. من در کمال خوشنودی دعوت دیگری از سوی آنان را می پذیرم و این نه فقط بخاطر هاله اسفندیاری بعنوان فردی صادق و محترم است، بلکه بیشتر به این دلیل است برای روشنفکران، جمع شدن و تحلیل کردن شرایط و اداره جهت جهانی که در آن زندگی می کنند، یکی از زنده ترین جنبه های جوامع چند صدایی و دموکراتیک است. ایران در دوران مدرن، چند بار این کار را انجام داد، اما در حال حاضر به نظر می رسد که در حال سپری کردن دوره ای است که این اقدامات تعطیل شده است.

بازداشت هاله اسفندیاری و همکارانش و اتهاماتی که علیه شان وارد شده است، اقدامی خام دستانه و عاری از حس مسئولیت وبر خلاف فرهنگ غنی و جذاب این کشوراست که چهره تاریک این کشور را به ما نشان می دهد.

منبع: میدل ایست آنلاین، 21 ژوئیه 2007