روسیه: متحد یا دشمن

نویسنده

moscow.jpg

آرش معتمد

روسیه یک بار دیگر نقش تاریخی خود را که همواره به زیان منافع ملی ایران بوده تکرار کرد و در یک بازی سیاسی ‏که روزنامه اکونومیست آن را “دو دوزه” خواند سهم پنجاه درصدی ایران ازبستر دریای خزر را به 13 درصد رساند.‏

قطعنامه ای که روز چهارشنبه 25 مهر در تهران صادر شد و روسیه درآن دست بالارا داشت و به ترکمانچای دوم ‏معروف شد، در واقع منافع کلان نفتی دریای خزر را به 12 ایالت زرخیز ایران که حدود دو قرن پیش روسها در ‏اولین حضور استعماری خود تصاحب کرده بودند، منضم کرد.‏

به گفته یک مورخ تاریخ “روسیه ای که محمود احمدی نژاد آن را متحد طبیعی ” ایران می خواند و صاحب “سوابق و ‏علایق تاریخی و فرهنگی” می داند “بندرت در تاریخ معاصر گامی بسود ایران برداشته است و برعکس همه تاریخ آن ‏حکایت از مطامع استعماری دارد.“‏

نویسنده روزنامه انگلیسی اکونومیست که به نظر می رسد از آقای احمدی نژاد، اطلاعات به مراتب بیشتری از تاریخ ‏ایران دارد، می نویسد: “ولادیمیر پوتین مردی فاضل است و در دیدار با صدراعظم آلمان در شهر ویسبادن در روز 15 ‏اکتبر خاطرنشان کرد که این شهر همانجایی است که داستایوفسکی، نویسنده قرن نوزدهم روسی، در آن رولت بازی ‏کرد و باخت.اما آقای پوتین در سفر روز بعد به تهران، فضل و دانش خود از ادبیات قرن نوزدهم را پنهان داشت و ‏تصمیم گرفت به این موضوع اشاره نکند که در حمله مردم خشمگین به سفارت روسیه در تهران، الکساندر گریبایدوف، ‏شاعر و دیپلمات روسی، کشته شد.“‏

‎ ‎نگاه کوتاهی به تاریخ‎ ‎

یک استاد تاریخ می گوید: “البته این تنها یکی از مواردی است که آقای پوتین فراموش کرد. تاریخ دویست ساله معاصر ‏ایران ـ روسیه سراسر از این حکایت هاست.“‏

نگاهی کوتاه به تاریخ معاصر، مستندات بی شماری دراثبات سخنان این استاد دانشگاه دارد. سایمون تیسدال، نویسنده ‏روزنامه گاردین می نویسد: “طی قرن ها، روابط ایران و روسیه به خون مردان والامقامشان آلوده شده است. در زمان ‏‏جنگ روسیه و ناپلئون، ایران برای سرنگونی امپراطوری روسیه ابتدا به فرانسه و سپس به انگلستان رو آورد. در ‏سال ‏‏1813، هردو کشور رویش را به زمین انداختند و با امضای قرارداد گلستان، سرزمین های قفقاز را رسما ‏تصرف ‏کردند. مشکلات روسیه با مسلمانان ساکن چچن و داغستان، از همان زمان آغاز شد.‏ درسال 1826، دو کشور بار دیگر ‏وارد جنگ شدند و انگلستان بار دیگر از کمک به ایران سرباز زد. حاصل این ‏جنگ نابرابر منجر به بسته شدن قرارداد ‏ننگین ترکمانچای شد. ایران مجبور شد تا سرزمین های بیشتری را از ‏دست بدهد و 20 میلیون روبل به عنوان غرامت ‏جنگی بپردازد.“‏

تاریخ دقیق تر حکایت دارد: “آغا محمد خان قاجار آخرین پادشاه ایران بود که به قفقازحمله برد و قیام گرجی ها را ‏سرکوب کرد و در باز گشت از تفلیس در شهر شوشه قره باغ از طرف اطرافیان خود در بستر خواب خفه گردید. پس ‏از مرگ آغا محمد خان روسها گرجستان را گرفتند. چهار سال بعد به گنجه حمله نمود. پس از جنگ 9 ساله سپاهیان ‏عباس میرزا شکست خوردند و بموجب قرار داد گلستان در قره باغ همه اراضی قفقاز به استثنأ ایالات ایروان و نخجوان ‏به روسیه ضمیه شد. در دومین جنگ که مانند جنگ اول با فتوای روحانیون بزرگ عصر و با عنوان نبرد با کفار ‏میان روسیه و ایران درگرفت، بازهم ایران شکست خورد و درنتیجه قرار داد ترکمن چای امضأ شد. بموجب این قرار ‏داد دو منطقه فوق الذکر به روسیه ملحق گردید.“‏

در اواخر قرنی که 12 ایالت زرخیز ایران به خاک روسیه ضمیمه شد، اولین انقلاب دمکراتیک خاورمیانه در ایران ‏شعله زد که به انقلاب مشروطیت معروف شد. روس ها با تمام نیرو علیه این انقلاب واردعمل شدند. آنها طرفدار ‏استبداد محمد علی شاهی بودند. قزاق های روسی اولین مجلس ملی ایران را به توپ بستند، به پارک محل اقامت ‏مجاهدینی که انقلاب رابه ثمر رسانده بودند حمله کردند، مجاهین راخلع سلاح نمودند و زخمی به ستارخان سردار ملی ‏زدند که سبب مرگ او شد.‏

به قول سایموت تیسدال: “قلدری روسیه تا دوران مدرن هم ادامه داشت.” آخرین تزارها ایران را بین خود و انگلستان ‏تقسیم کردند. ‏

حکومت جدیدی که به روزگار تزارها پایان داد و “اتحاد جمهوری شوروی سوسیالیستی” را‎ ‎بنا نهاد، ابتدا همه قرار ‏دادهای استعماری روسیه با کشورهای دیگر از جمله ایران را مردود شناخت، امری که البته متوجه ایالت های 12 گانه ‏ایران نشد.‏

سپس در دوران استالین همه چیز بجای خودبرگشت: “در سال 1945، زمانی که انگستان و آمریکا توافق کردند به ‏اشغال ‏ایران در زمان جنگ پایان بدهند، شوروی با بیرون بردن سربازانش از ایران، مخالف بود. ژوزف استالین، ‏به ‏اشغال ایران ادامه داد.“‏

کتابهای تاریخ ایران از جمله اثر تحقیقی حمید شوکت به نام “در تیر رس حادثه” بکرات و دقت شرح داده اند که چگونه ‏قوام السلطنه نخست وزیر وقت با درایت توانست روس ها را بیرون براند و از تجزیه آذربایجان جلوگیری کند.‏

حوادث 28 مرداد 1332 که به استقرار حکومت استبدادی طرفدار آمریکا انجامید، فوبیای ترس از شوروی و ‏کمونیسم را چنان نصیب محمد رضا شاه پهلوی کرد که تمام تاریخ بعدی ایران را تحت تاثیر قرار داد. سفر لئونید ‏برژنف در چهار چوب “موازنه مثبت” محدودی که آخرین شاه ایران دنبال می کرد واز جمله به احداث نخستین ‏کارخانه ذوب اهن ایران انجامید هم تغیییری در این روحیه نداد.‏

شاه وقتی ایران را ترک می کرد همچنان از خطر شوروی می ترسید ومی گفت بعد از او” ایران، ایرانستان” خواهد ‏شد.‏

‎ ‎انقلاب اسلامی و شوروی‎ ‎

وقوع انقلاب اسلامی در سال 1357 همه معادلات را تغییر داد. به گفته یک روزنامه نویس ایرانی “دولت شوروی ‏اولین دولتی بود که جمهوری اسلامی را به رسمیت شناخت و مواضع ضد امپر یالیستی برای آن قائل شد. مواضعی که ‏بصورت سیاست رسمی حزب توده در آمد ومشی معروف به «اتحاد- انتقاد» آن را پایه ریزی کرد.“‏

دولت شوروی برای اثبات پشتیبانی جدی خود در زمستان 1357 به آمریکا که در صدد حمله به جمهوری اسلامی نوپا ‏بود هشدار داد و برژنف شخصا هر تهدیدی علیه همسایگان را تهدید علیه شوروی دانست. با اینهمه دولت اسلامی ‏برهبری آیت الله خمینی شعار مرگ بر شوروی را در کنار شعارمرگ بر آمریکا به تابلوی سیاست نه شرقی ـ نه غربی ‏خود تبدیل کرد.‏

در تمام این دوران دو موضوع تبلیغاتی علیه شوروی توسط همه جناح های اسلامی دنبال می شد: موضوع طلاهای ‏ایران که گفته می شد شوروی از پس دادن آنها در هنگامه مشکلات دولت ملی خود داری کرده است و موضوع وصیت ‏نامه پطر کبیر که بر اساس آن سیاست استراتژیک روس ها رسیدن به آبهای گرم خلیج فارس بود.‏

ورود شوروی به افغانستان هم بر دشمنی جمهوری اسلامی دامن زد و دستگیری رهبران وکادرهای حزب توده در سال ‏‏1361 به اتهام جاسوسی برای شوروی، آن را به اوج رساند. نامه معروف آیت الله خمینی به میخائیل گورباچف که ‏بافروپاشی شوروی فاصله چندانی نداشت، سبب شد که شوق جمهوری اسلامی از فروپاشی همسایه “کافر” خود دست ‏کمی از شعف بزرگ جهان غرب نداشته باشد.‏

‎ ‎روسیه جدید و ایران‎ ‎

روسیه جدید بلافاصله به اردوگاه “غرب” ملحق شد و از زمان قدرت گرفتن ولادیمیر پوتین، به سیاست سنتی روس ها ‏در معادلات منطقه ای و جهانی برگشت.‏

الهه کولائی نمانیده سابق مجلس و کارشناس امور روسیه، سیرقدرت گرفتن پوتین و سیاست او را چنین ترسیم می کند: ‏‏”او که از دانشکده حقوق دانشگاه سنت‌پترزبورگ لیسانس حقوق دریافت کرده بود، سپس به خدمت کاگ‌ب پذیرفته شد. ‏او 16 سال خدمت در این دستگاه را پشتوانه فعالیت‌های خود قرار داد. کمک او به آناتولی سوبچاک، شهردار ‏سنت‌پترزبورگ راه را برای ارتقای او گشود. با انتقال او به دفتر ریاست‌جمهوری در مسکو شرایط برای تحولات جدید ‏مهیا شد. هنگامی که او از سوی یلتسین به عنوان کاندیدای ریاست‌جمهوری معرفی شد، برای همگان در داخل و خارج ‏این سوال مطرح شد که او کیست؟ چه پیشینه‌ای دارد؟ و چرا برگزیده شده است؟ نحوه انتخاب او برای جانشینی یلتسین ‏پدیده‌ای حیرت‌انگیز برای اروپا و آمریکا بود. بسیاری از رهبران این کشورها انتظار داشتند، روسیه با گسترش ‏هنجارهای نظام‌های دموکراتیک به حل و فصل مشکلات بپردازد، ولی انتخاب پوتین به جانشینی یلتسین این تصویر را از ‏میان برد. ولادیمیر پوتین چهره ناشناخته‌ای برآمده از دستگاه امنیتی روسیه ‏FSB، جانشین کاگ‌ب بود. پوتین در امتداد ‏تفکر اوراسیاگرایی جدید در روسیه بهره‌گیری از همه ابزارهای قدرت روسیه را در سیاست خارجی این کشور هدف ‏قرار داد. او فردی فوق‌العاده زیرک و توانا و کاملا پایبند به موازین منافع ملی روسیه آشکار شده است.“‏

اطلاعات موجودنشان می دهد که بازی با “برگ ایران” در سیاست خارجی پوتین نقش اساسی داشته است. سیاستی که ‏بعد از بر کشیدن دولت احمدی نژاد باسیاست خارجه ترسیم شده توسط محمد جواد لاریجانی، یعنی نگاه به شرق که ‏روسیه وچین را جایگزین آمریکا واروپا می کند، پیوند خورد. حاصل این پیوند حضور گسترده روس ها در زمینه های ‏امنیتی- اقتصادی و سیاسی ایران است که آخرین نمونه را می توان در نحوه تقسیم بستر زرخیز دریای خزر دید.‏

‎ ‎روس ها و ترکمانچای دوم‏‎ ‎

ایران بر اساس قرار دادهای1921 و 1940 نیمی از دریای خزر را مالک بود. به گفته الهه کولائی روسیه و “4 کشور ‏بازمانده از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در آغاز دوران استقلا‌ل در سال‎ ‎‏1370‏‎ ‎و نیز سال 1373 بر پایبندی خود به ‏توافق‌های دوران اتحاد تاکید کرده، پذیرفته‎ ‎بودند در خصوص منابع و منافع خود الزامات دوران اتحاد جماهیر شوروی ‏را بپذیرند.” ‏

امری که با حقوق بین الملل کاملا وفق دارد. اما به نوشته سایت بی بی سی “این توافقنامه پس از چند سال به فراموشی ‏سپرده شد.“‏

‏ و بر اساس نوشته الهه کولائی “دولت روسیه به عنوان برادر بزرگتر کشورهای قزاقستان، ترکمنستان و جمهوری ‏آذربایجان در ‌خصوص تقسیم مرزهای آبی شمال دریاچه مازندران با‎ ‎قزاقستان و در خصوص تعیین خطوط مرزی ‏ساحلی خود با آذربایجان به توافق دست یافت. دولت قزاقستان نیز با‏‎ ‎دولت ترکمنستان به توافق‌هایی در تعیین حدود ‏مرزی دریایی خود دست یافت. “‏

و به نوشته سایت بی بی سی: “با این ترتیب شکل گیری رژیم حقوقی دریای خزر گامی اساسی به جلو برداشت، اما سهم ‏ایران در دریای خزر که تاکنون حدود بیست درصد از سوی ایران عنوان می شد به علت پذیرش تلویحی قراردادهای ‏غیر پنج جانبه، به لحاظ حقوقی مورد تردید جدی قرار می گیرد.“‏

آخرین اطلاعات موجود حاکی است که سهم ایران درحدود 13 درصد تعیین شده و برنامه آتی جمهوری اسلامی چانه ‏زنی با “متحد طبیعی” خود برای رسیدن به 20 درصدی است که آن هم از سهم واقعی ایران کمتر است. ‏

در این میان برنده اصلی روسیه است: “از آنجا که سهم تقریبی روسها از دریای خزر با قراردادهای دو و سه جانبه ‏تعیین شده و این کشور اختلافی با همسایگان آبی خود ندارد و از دیگر سو دریای خزر از حیث حضور نظامی برای ‏روسیه اهمیت دارد که قدرت بلامنازع آن است، این کشور خود را درگیر چالشهای تقسیم این دریا نمی بیند و تنها به ‏عنوان شریکی برای ایران و بزرگتری برای سه جمهوری دیگر عمل می کند.“‏