انزوای بین المللی؛ دوران خاتمی و روحانی

حسین علیزاده
حسین علیزاده

حسن روحانی را می توان یکی از ساکتین فتنه دانست. ساکتین فتنه، لقب گزنده ای بود که خامنه ای به کسانی همچون هاشمی داد که حاضر به محکوم کردن اعتراضات سال ۸۸، نشدند. با این حساب چرا روحانی رد صلاحیت نشد؟ چگونه حاکمیت جمهوری اسلامی به او، که یکی از حلقه های نزدیک به هاشمی است، اجازه ورود به انتخابات را داد؟

پاسخ این پرسش چندان مشکل نیست چرا که اولا حاکمیت همین فرصت را در ۷۶ در اختیار خاتمی و در ۸۸ در اختیار موسوی و کروبی قرار داد. ثانیا حاکمیت به دنبال “انتخابی پرشکوه” بود تا شوک حاصل از رد صلاحیت هاشمی را بکاهد. ثالثا موجبات رضایت عمومی را تا حدودی فراهم آورد و خود را از بگیر وببندهای پلیسی برهاند.

با چنین پیش فرض هایی، برگزیده شدن دکتر حسن روحانی به ریاست جمهوری ایران، آن هم با حمایت جریان اصلاحات (مشخصاٌ کناره گیری عارف و حمایت خاتمی و رفسنجانی از روحانی) از زوایای متعددی قابل بررسی است.

گمان این نوشتار بر این است که جمهوری اسلامی در سال ۹۲ به شدت نگران “انزوای بین المللی” خود بود. نبود انتخاباتی باشکوه قطعا نقطه پایان حیات جمهوری اسلامی محسوب می گردید.

این نوشتار به شرایط انزوای بین المللی ایران در هنگام انتخاب روحانی می پردازد و آن را با شرایط مشابه روی کار آمدن خاتمی مقایسه می کند.

 

انزوای منتهی به ظهور خاتمی

روز تحلیف محمد خاتمی تمامی سفیران اتحادیه اروپا در تهران غائب این مراسم بودند. دولت وی در حالی کار خود را آغاز کرد که سفیران کشورهای عضو اتحادیه اروپا به منظور اعتراض به ترور چند تن از رهبران کرد در رستورانی به نام میکونوس در برلین، تهران را ترک گفته و متقابلا تهران نیز سفیران خود را فراخوانده بود. این وضعیت به مدت ۳ ماه تا زمان استقرار دولت محمد خاتمی به طول انجامید.

تنش در روابط ایران و اتحادیه اروپا (بزرگ ترین شریک تجاری ایران)، انزوای سیاسی و اقتصادی ایران را دامن زده بود. در نتیجه این وضعیت، “اندیشه اصلاحات” به عنوان راهبرد گروهی از نخبگان حاکم به عنوان راهبردی برای برونرفت از انزوای بین المللی پیشنهاد شد که از قضا مورد استقبال گسترده مردم ایران و جامعه بین الملل قرار گرفت.

سیاست “تنش زدایی” و متعاقب آن ایده «گفتگوی تمدن ها»، دو راهبرد موثر خاتمی برای خروج از انزوایی بود که از دولت پیشین به ارث برده بود. در اندک زمانی از روی کار آمدن دولت خاتمی، سفیران اتحادیه اروپا به تهران بازگشتند و تهران نیز سفیران خود را به محل ماموریتشان اعزام نمود.

به این ترتیب نه تنها انزوای ایران شکسته شد بلکه روابط ایران- اتحادیه چنان به گرمی گرایید که خاتمی به چندین کشور اروپایی سفر نمود و برخی سران کشورهای اروپایی هم از تهران دیدن به عمل آوردند.

 

انزوای دیگر اما گسترده تر از پیش

در فاصله کمی از به قدرت رسیدن احمدی نژاد و رویکرد سیاست خارجی تهاجمی او، دیگر بار انزوای ایران، این بار اما در ابعادی به مراتب گسترده تر، رقم خورد. علاوه بر این انزوا، “تحریم های جانکاه” وجه متمایز این دوره است که شرایط سختی را بر کشور تحمیل کرده است. کافی است به یاد آوریم که درآمد کشور در سال ۱۳۹۰ حدود ۱۱۰ میلیارد دلار بود که در سال ۱۳۹۱ به ۵۵۰ میلیارد کاهش یافته است.

تحریم صنایع پتروشیمی، صنایع خودروسازی، بانک مرکزی و ممانعات از دسترسی ایران به ذخایر ارزی، تنها گوشه هایی از تحریم های فلج کننده ای است که هنوز “روند فزاینده” آن متوقف نشده است. آیا انتخاب دکتر روحانی می تواند نقطه ای بر پایان این روند فزاینده باشد؟

 

شرایط یکسان اما متفاوت خاتمی و روحانی

با مقایسه ای گذرا به آنچه گفته شد شرایط روی کارآمدن خاتمی و روحانی هر دو یکسان است یعنی انزوای ایران. اما این دو انزوا از جهاتی چند متفاوت هستند که عبارتند از:

۱- انزوای ایران در زمان به قدرت رسیدن روحانی، ابعادی به مراتب گسترده تر از انزوای ایران در سال ۷۶ یعنی زمان به قدرت رسیدن خاتمی دارد تا آنجا که اینک به استثنای سوریه و حزب الله، هچ متحد استراتژیکی برای ایران وجود ندارد.

۲- انزوای ایران در سال ۹۲ در کنار تحریم های فلج کننده فزاینده ای است که به هیچ رو در سال ۷۶ چنین نبود.

۳- پیروزی روحانی در شرایط انزوا و تحریم در حالی است که جمهوری اسلامی در جنگ داخلی سوریه ورود کرده که خود هزینه های سنگینی را برای ایران به همراه داشته و خواهد داشت. یکی از آن هزینه این است که جنگ داخلی سوریه در حال تبدیل شدن به جنگ شیعه و سنی است.

۴- پیروزی روحانی در شرایطی است که نگرانی های جدی ناشی از نقض حقوق بشر، دامن جمهوری اسلامی را گرفته است. این نگرانی تا آنجاست که طی دو سال گذشته، شورای حقوق بشر سازمان ملل با انتصاب احمد شهید به عنوان گزارشگر ویژه به کرات قطعنامه هایی را علیه تهران صادر کرده است.

۵- سناریوی وقوع جنگ، اعم از آنکه آغاز کننده آن اسرائیل باشد یا امریکا، از دیگر شرایط متفاوت روی کار آمدن روحانی با خاتمی است. خاتمی در شرایطی کشور را در دست گرفت که به هیچ وجه نگرانی از وقوع یک جنگ به گوش نمی رسید اما روحانی در شرایطی به ریاست جمهوری برگزیده شده که سخن از جنگ برای برونرفت از رویارویی هسته ای به کرات به گوش می رسد.

 

آیا فرصت دوباره به رهبر جمهوری اسلامی داده خواهد شد؟

به شرحی که گفته شد شرایط به قدرت رسیدن روحانی و خاتمی به دلیل انزوای ایران در هر دو زمان (۹۲ و ۷۶) یکسان است اما تفاوت های این دو دوران نیز حکایت از عمق بیشتر انزوای ایران در سال ۹۲ در کنار تحریم و خطر جنگ و نقض حقوق بشر دارد.

نتیجه این مقایسه آن است که اگر دولت اصلاحات (خاتمی) دولتی دارای برنامه برای برونرفت از وضعیت بغرنج کشور بود، این برنامه یک بار با اقبال جهانی مورد آزمایش قرار گرفت ولی با به قدرت رسیدن افراطی ترین طیف درون نظام (احمدی نژاد)، تجربه ای گران را به دست آورده که نباید فرصت تنفسی دوباره را به جمهوری اسلامی برای بازسازی داد. از این رو، پرسش این است که چگونه جامعه جهانی می تواند به دولت تدبیر (روحانی) امیدوار باشد اگر قرار است ادامه روند اصلاحات او نیز به بن بست برسد؟

اگر نامزدی همچون سعید جلیلی، برگزیده انتخابات ۹۲ بود جای تردیدی باقی نمی ماند که روند مقابله ایران و جامعه جهانی (امریکا و متحدان اروپایی و غیر اروپایی اش) پر شتاب تر از قبل ادامه می یافت. اما انتخاب روحانی، اندک امیدی را آفریده که ای بسا شتاب این رویارویی متوقف شود. شش تا نه ماه آینده مشخص کننده خواهد بود که روند تقابل ایران و غرب به کجا خواهد انجامید.

اما از یاد نباید برد که در شرایطی کم فشار تر از امروز، جامعه جهانی یک بار تجدید رابطه با تهران را با روی کار آمدن خاتمی به آزمون گذاشت. به قدرت رسیدن احمدی نژاد (که همراه با دخالت بیت رهبری به نفع او بود) و حمایت رهبر جمهوری اسلامی از او طی هشت سال (به رغم اعتراضات مردمی)، شکست کامل این تجربه بود. آیا جامعه جهانی بار دیگر و در شرایطی که ایران در انزوا و زیر فشار تحریم و خطر جنگ است، این فرصت را در اختیار رهبر جمهوری اسلامی قرار خواهد داد؟