عیسی سحرخیز
آن روز که در اوج حرکت تحول خواهانه و جنبش اصلاح طلبی مردم ایران، قوه قضائیه به سرکردگی جوانی ناشناخته، به دستور آیت الله خامنه ای تیغ تیز را از نیام برکشید و به جان روزنامه نگاران و اهالی مطبوعات و سپس وب لاگ نویسان افتاد، به مخیله کسی خطور نمی کرد که ضرب المثل “عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد” در حوزه رسانه های کشور معنای جدیدی پیدا کند.
در آن زمان حتی خوشبین ترین افراد هم نمی توانستند گمان برند که آن بگیر و ببندها، دستگیری ها و بازداشت های روزنامه نگاران، وثیقه های ده ها میلیون تومانی مدیران مسئول، بستن و توقیف فله ای مطبوعات، خدشه دار ساختن امنیت شغلی و بیکار ساختن دست اندرکاران نشریات، زمینه ساز رقم خوردن دوران نوینی در تاریخ 170 ساله روزنامه نگاری ایران شود. در این میان بسط و گسترش فن آوری های ارتباطاتی، گسترده و همه گیرشدن بگارگیری اینترنت و رویدکرد مثبت و اقبال عمومی به ماهواره و شبکه های خبری، نقش کاتالیزور را در این فعل و انفعالی جدید در فضای رسانه ای کشور بازی کرد.
اینکه می گویم “عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد” به یک دلیل ساده و ملموس است. تصور کنید که دوران بگیر و ببند، بازداشت و زندان شروع نمی شد، ابتدا روزنامه ها و نشریات سیاسی، بعد مجلات عامه پسند، فرهنگی وحتی سینمایی یکی پس از دیگری به محاق تعطیل نمی رفتند، نسل جدید فعالان رسانه های مجازی خبری و وب لاگ نویسان به بهانه های واهی بازداشت و زندانی نمی شدند، پرونده های امنیتی حتی با اتهام های جاسوسی و براندازی نرم برای اهالی مطبوعات گشوده نمی شد و بر پایه آن ها احکام قضایی برای اصحاب رسانه صادر نمی گردید، کار در دنیای مطبوعات پرهزینه، و برای جمعی غیرممکن نمی شد، و بالاخره گروهی را به جلای وطن ناگزیر نمی ساختند، و به یک معنا کار روزنامه نگاری و انتشار رسانه های چاپی و مجازی به روال مطلوب ادامه می یافت. طبیعی است که در آن فضای مطلوب و نبودن این معضلات گوناگون این رویداد حادث نمی شد. و این ضرب المثل نیز بار دیگر خود را جلوه گر نمی ساخت که “احتیاج مادر اختراع است”.
در واقع، نیاز اکثریت مردم ایران برای دسترسی به اخبار و اطلاعات، نیاز گروهی از روزنامه نگاران و اهالی مطبوعات به داشتن منبع درامدی برای گذران امور زندگی و یا شکستن سد سانسور و خودسانسوری، عامل مهم و حیاتی برای شکل گیری این اختراع سرنوشت ساز بود. ساده انگاری جریان اقتدارگرا برای پاک کردن صورت مسئله “حذف روزنامه نگاری آزاد و مستقل”، نیز زهدان جامعه را بیشتر آماده ساخت تا نوزادهای جدیدی در داخل و خارج متولد شوند و یا کودکان دیروز بالندگی آغاز کنند و زندگی نوینی از سر گیرند؛ چه به صورت روزنامه های اینترنتی، پایگاه های خبری مجازی، وب لاگ ها، و چه به شکل رسانه های دیداری و شنیداری برون پایه.
یکی از این نوزادان که به همت روزنامه نگاران جلای وطن کرده و مشارکت روزنامه نگاران مقیم کشور و در همکاری و همدلی سه نسل روزنامه نگاران آزاد و مستقل پا به عرصه جامعه گذارده است و رشد کمی و کیفی مناسبی یافته است، اکنون شاهد نقطه عطفی در دوران حیات خود و تاریخ مطبوعات ایران است. رسانه خبری “روز آن لاین” اکنون می رود که 500 امین شماره خود را در فضای مجازی منتشر کند؛ رسانه ای برآمده از همت والای روزنامه نگاران دیروز روزنامه ها و مجلات اصلاح طلب. هرچند ما که این خراب آباد نشسته ایم به حکم تقدیر و یا حکم قاضی که ایران را زندانمان ساخته است، نمی توانیم در جمع شاد و مراسم جشن و سرور این دوستان شرکت کنیم، اما هنوز می توانیم دیوارهای فیلتر را بشکنیم، مرزهای مجازی را عبور کنیم و با دلی شاد و چشمی پر امید بگوئیم: مسعود، حسین، ابراهیم، هوشنگ، نوشابه، مریم، فرناز، نیک آهنگ، امید، و ده ها نام شناخته و ناشناخته که صلاح نمی دانم در اینجا از آنان اسم ببرم، دست مریزاد!
کلام آخر اینکه، اگر چه فضای بگیر و ببند کماکان در داخل برقرار است، با وجود اینکه سانسور و خودسانسوری حرف اول را در فضای فعالیت های مطبوعاتی کشور می زند، هرچند که خزانی سرد بر آن بهار مطبوعات چیره شده و کیهانی ها و باند سعید امامی ها بر مسند قدرت نشسته و تیغ آخته را برکشیده و هر روز بر دل و جان روزنامه نگاران و اهالی مطبوعات زخمی تازه می زنند، اما دل خوشیم که سنت تاریخ همچنان پابرجاست. این نورگریزان، آزادی ستیزان و دشمنان آزادی بیان و قلم هستند که چون اسلاف خویش از این نکته اساسی غافلند که با درهم نوردیده شدن مرزها، کاربردی شدن فزاینده فن آوری ارتباطاتی و رسانه ای، و همت و شجاعت روزنامه نگاران آزادیخواه و تحول طلب ایران، افقی تابناک و آبنده ای روشن فراروی ملت ایران، به ویژه اهالی مطبوعات قرار دارد.آنان کوردلانه از این سنت الهی غافلند که زمستان رفتنی ست و روسیاهی برای زغال خواهد ماند.
باید دل خوش داشت، چون این هنوز از نشانه های سحر است، باش تا صبح دولتت بدمد.