بدترین نوع حکومت آنی است که یکی از شهروندانش در مورد انتخابات آن بنویسد من از هراس آینده ای که دارد می آید کوتاه می آیم، سکوت می کنم و در انتخابات شرکت می کنم. با همه بغض های فروخورده وهمه حسرت های بر باد رفته و با وجود کینه های انباشته شده ای که عقل را ضایع می کند و با وجود اینکه یادآوری تحقیر مردم و سرزمین و زبانو ملیت و دین ایرانیان طی ۸ سال گذشته آزارم می دهد باز در انتخابات شرکت می کنم چون نگران آینده پس از انتخابات هستم و مانند یادداشت عباس عبدی در همین ستوت ، نگران از هم پاشیدن توانایی این حکومت انحصار طلب برای حفظ امنیت کشور و نگران محو شدن اهمیت نهاد دولت- ملتدر ایران هستم.
مثال ما و شرکت در انتخابات در این شرائط به آن مادر می ماند که زن دیگری هم مدعی فرزندش بود و قاضی هوشمند برای پایان دادن به غائلهحکم به دو نیم کردن فرزند داد. مادر نگران برای حفظ جان فرزندش از حق مادری خود صرف نظر کرد تا فرزندش نجات یابد و ثابت شود که مدعی دوم جاعلی دغل باز است.
به دلیل فوق در شرم آورترین انتخابات ۳۰ سال اخیرشرکت می کنم و به یکی از دو نامزد بازی خورده که عنوان اصلاح طلب را بر خود دارند رای می دهم. زیرا نگرانم که آیا ۴ سال آینده باز هم انتخاباتی برگزار می شود یا اساسا تا ۴ سال دیگر چیزی از ما باقی می ماند؟ با این حال ، اطمینان دارم برنده این نقش نه حسن روحانی است و نه عارف. در انتخابات شرکت می کنم چون تردیدی ندارم آنانی که احمدی نژاد را مهندسی کردند و امروز جانشین او را مهندسی می کنند شعور آن را ندارند تا ادراک کنند ایران حافظ و سعدی و تخت جمشید و مسجد زیبای شیخ لطف الله اصفهان در آستانه خطری جدی است و راهکار رهانیدن کشور از شرائط فعلی بهره مندی از همه توانمندی ها و فرصت هاست نه لجاجت وسبک سری و انحصارطلبی.
اندکی بر این انتخابات و شرائط حساس کشور تامل می کنم از خوف اینکه روزهای بسیار بدتری نیز ممکن است در راه باشد. نمی خواهم فردا هم افسوس بخورم…. مانند امروز که افسوس می خورم کاش در سال های ۵۶ و ۵۷ آنچنان بر طبل های زنده باد و مرده باد و نابودی همه چیز و همه کس نکوبیده بودیم و دنبال رو رهبرانی نشده بودیم که از این جهان گسترده فقط تا حمام سرکوچه خود را می شناختند. کاش اندکی بیشتر به فردایی که امروز است می اندیشیدیم، یعنی فردایی که دیگر نه مذهبی ها نه مارکسیست ها و نه ملیون، هیچیک دیگر وزن و اعتباری ندارند و این باتونبسیج و یگان ویژهسپاه و مشت و لگد لباس شخصی هاست که تکلیف آرا ونتیجه انتخابات را تعیین می کند.
بدترین نوع تحریم یک انتخابات این است که مردم بدون اینکه کسی انتخابات را تحریم کند انتخابات را تحریم کنند. در آن صورت ابتدا نسبت به انتخابات بی تفاوت می شوند وبعد نسبت به آنچه ممکن است بر سر مرزها و جزائر سه گانه بیاید. از نگاه بسیاری از مردمی که تحقیر می شوند و آسایش و تامین معاش ندارند ایران با جزائر و بی جزائر آن یکی است و مسئول از هم پاشیدنشهمانانی هستند که همه را راندند و خود نیز از اداره کشور باز ماندند. دردناک تر از همه آب رفتن عرق ملی است که مدیران اطلاعات یک هفته ای آمار ۷۰ درصدی رای هاشمی رفسنجانی را درآوردند و به شورای نگهبان ارائه دادند اما نسبت به “ آب رفتن عرق ملی ایرانیان” و “بی تفاوتی مردم به آینده کشور”احساس خطر نمی کنند.
اخبار مربوط به آسیب دیدن فونداسیون راکتور هسته ای بوشهر در اثر یک زلزله فقط ۵/۶ ریشتری و ایجاد ترک های عمیق در دیواره آناگرصحت داشته باشد حاکی ازیک فاجعه ملی در آینده نزدیک است. استناد چنین فاجعه ای ادامه تعطیلی بدون توضیح راکتور بوشهر و خبرهای چند روز اخیر است که مقام های ایرانی و روس ها، هر یک دیگری را مسئول تامین امنیت راکتور بوشهر می دانند. در آن صورتو به احتمال زیاد این تاسیسات چند میلیارد دلاری برای همیشه از رده خارج می شود و میلیاردها دلار هزینه راه اندازی این تاسیسات در کنار دهها میلیارد ها دلارهزینه لجبازی با جامعه بین الملل به خسارات سوء مدیریت های این چند ساله افزوده خواهد شد. تایید نهایی خبر آسیب دیدن تاسیسات بوشهر همه شیوخ خلیج فارس و اعراب را علیه ایران بسیج خواهد کرد. در آن صورتسوء مدیریت مرکز اتمی بوشهر به ادعای آنان نسبت به ادعایی که نسبت به سواحل ایران دارند افزوده خواهد شد و اعراب برای حفظ امنیت خود در برابر یک آلودگی احتمالی رادیو اکتیو حتی تا حد اعزام نیروی نظامی مشترک علیه ایران پیش خواهند رفت.
اسراییل تاکنون برای مقابله با فعالیت هسته ای ایران فقط به تهدید اکتفا کرده است. اکنون با ادامه تحولات سوریه و اینکه حزب الله شیعه به بازوی سرکوب شیعیان علیه سنیان منطقه تبدیل شده است دشمنی با ایران دو چندان می شود. نقش جدید حزب الله معادله های امنیتی اطراف اسراییل را بیش از پیش تغییر می دهد و عواقب آن دامن ایران را می گیرد. چرا که حامی اصلی حزب الله ایران است و برای اولین بار طی سی سال گذشته هم اعراب ، هم سنی ها و هم اسراییل همگی علیه ایران به مواضع مشترک و نقطه نظر واحد رسیده اند.
تاکنون همه فکر می کردند که مدیریتی واحد و یک اتاق فکرتخصصی مذاکرات ایران با۱+۵ را مدیریت می کند. با توجه به اینکه دور جدید تحریم های آمریکا با هدف به صفر مطلق رساندن درآمد نفتی ایران بزودی آغاز می شودبسیاری از کسانی که مذاکرات را پیگیری می کنند به این امید بودند که شورای امنیت ملی یا دفتر رهبرایران یا هیات مشترکی از هر دو پس از انتخابات با هدایت یک مذاکره قوی به توافقی از سر ناچاری با ۱+۵ خواهند رسید و تحولی در روند رو به افزایش تحریم های بین المللی ایجاد خواهد شد. با تاسف و شرمندگی ، با توجه به مناظره انتخاباتی علی اکبر ولایتی و سعید جلیلی و مبادله اتهامات بین دو طرف می توان دریافت که سرنوشت آینده ایران را به دست سعید جلیلی فارغ التحصیل جامعه الصادق سپرده اند و او با اختیارات فوق العاده در مذاکراتی شرکت می کند. از گفته های ولایتی محافظه کار هم بر می آید که: نه سعید جلیلی توانایی اداره این مذاکرات تخصصی و پیچیده را دارد، نه طرحی برای آینده مذاکرات وجود دارد، و نه اساسا روند مذاکرات از سوی هیچ نهادی در سطوح بالا تحلیل می شود. ظاهرا سعید جلیلی هر بار فقط با پز نه گفتن به ۱+۵ از مذاکرات باز می گردد و هزینه پز آقای جلیلی را مردم ایران می پردازند.
این روزها در بسیاری از شهر های مرزی کردستان زنان و مردانی تردد می کنند و دیده می شوند که از ظواهر آنان بر می آید باید از گرو ههای سلفی یا سنی های افراطی باشند. کسی نمی داند آنها از کجا به کردستان ایران درز پیدا کرده اند اما حضور آنان بی ارتباط با تضعیف و هرج و مرج در بدنه تشکیلات اطلاعاتی ایران نیست که مسئول اداره مرزها هستند. از سویی بسیاری از جوانان که در اهواز و مناطق عرب نشین دستگیر و به محکومیت های نا به حق طولانییابه اعدام های نا به حق محکوم می شوند ، معصومانه بازیگر نقشی هستند که نفوذ سعودی ها آن را هدایت می کند. آن جوانانخام آذری نیز که در مسابقات فوتبال شعار خلیج عربی ( به جای خلیج فارس ) می دهند و وصل شدن به باکو یا رویای استقلال آذربایجان جنوبی به مرکزیت تبریز را در سر دارند همگی ثمره سیاست های غلط سیاسی فرهنگی هستند که امروز به بار نشسته و پتانسیلی از اغتشاش و خشونت را با خود دارد که می تواند زمینه ساز تکرار حوادث امروز عراق برای فردای ایران باشد. از هم پاشیدن باقیمانده توان “عنصر تامین امنیت” در شرائط به غایت خطرناک فعلی ، کشور را با این خطر مواجه می کند که صدای انفجار شهر های بغداد در شهرهای ایران نیز طنین انداز شود یا آژیرها بار دیگر به صدا درآیند.
تردیدی نیست که شرائط فعلی ایران ادامه پیدا نمی کند و آینده به جوانان شاد و هوشمند ایرانی تعلق دارد و نسل پیرمردهای رو به موت هشتاد ساله که ایران را اداره کرده اند رو به پایان است. سال ۹۲ سالی تعیین کننده برای ایرانیان و کشور ایران است. با وجود همه آنچه از دست داده ایم ، نکند حسرت از دست رفتن آنچه که امروز داریم به حسرت از دست رفته های سابق افزوده شود.