نگاهی به متن و اجرای نمایش درخشش در ساعت مقرر
بازگشت به فرود
سالن اجرا: تالار قشقایی
نویسنده و کارگردان: حمیدرضا نعیمی.
بازیگران: رویا افشار. یعقوب صباحی. بهناز نازی. سیاوش چراغی پور. رامونا شاه. کتانه افشاری بهار نوحیان.
طراح صحنه: رضا مهدی زاده
طراح لباس: پریدخت عابدین نژاد
طراح نور: رضا حیدری
آهنگساز: سیاوش لطفی
درخشش در ساعت مقرر نوشته و کارگردانی حمیدرضا نعیمی با نگاهی به جنگ بوسنی و هرزگووین نگارش و تولید شده است.نعیمی در این نمایش تلاش می کند تا با نگاهی به خاطره ی سوزان سانتاک (نویسنده و کارگردان) از جنگ بوسنی و درهم آمیزی آن با نمایشنامه درانتظار گودو نوشته ساموئل بکت، به ترکیبی دست پیدا کند که برای تماشاگر ایرانی قابل درک و مشخص باشد.او سعی می کند بیش از نیمی از درام خود را بر اساس اقتباس داستان های مستند جنگ مورد نظر نگارش نماید.
مهم ترین اصل در اقتباس ناب بودن و قابل تبدیل بودن موضوع است. دراماتیک بودن یک داستان و کنش آن می تواند عاملی برای ترغیب و تشویق یک نویسنده شود تا یک داستان ادبی را به نمایشنامه مبدل سازد، در این میان جذابیت و قابلیت های نهفته در متن اثر بسیار حایز اهمیت می نمایند و با یک حدالامکان در تبدیل آن ها صادق بود و در ماهیتشان تغییری به وجود نیاورد. گاه ممکن است اقتباس ادبی از اقلیم و فرهنگی به سرزمین و تمدنی دیگر وارد شود و مردمی با آداب و رسوم خاص مورد توجه مردمی با باور و عقایدی متفاوت قرار گیرند. در این میان سهم نویسنده اقتباس گر بسیار تأثیرگزار است. تعهد و آگاهی او از انجام کاری که می خواهد بدان بپردازد از اوجب واجبات است. واقیعت این است که یک نویسنده اقتباس گر باید مانند یک جراح ماهر و متبحر عمل کند و از تمامی مراحل اقدامش به خوبی مطلع باشد. دراینجا نعمیمی همه ی ظرافت های لازم تبدیل یک موضوع به درام را دارد تا اتفاق نهایی به درست ترین شکل ممکن در صحنه بینجامد.
وی در مقام نویسنده کنش های موجود و مشابه میان نمایشنامه “ساموئل بکت”، خاطرات سوزان سانتاک و مستندهای جنگی را استخراج می کند و برای هر یک از آن ها نمودهای عینی و آشنای کشورش را جایگزین می کند.
شاید درست ترین و دقیق ترین مسیری که نعیمی برای نگارش متن خود از آن استفاده می کند، “اقتباس” است.این نوع نگارش در مبنای اولیه مشکلات دراماتیزه بودن یک اثر ادبیاتی را رفع می کند و سپس اشکال و داده های جدیدی را در اختیار خالق نمایش نامه می گذارد تا وی بتواند به راحتی قدرت انتخاب و پرداخت داشته باشد.
در سیر کلی داستانی که نویسنده و کارگردان در اختیار مخاطب قرار می دهند آشنایی زدایی از طریق موقعیت و وضعیت های متعدد رخ می دهد.تماشاگر همه ی اتفاقات درون صحنه ای را مسائل روز ایران تطبیق می دهد و انگار که شخصیت ها و کنش های صحنه ای آن ها بر آمده از جوهره حکومت متزلزل ایران است.
نعیمی البته در نهایت هوشمندی تلاش دارد تا از طریق کنایه و نشانه حرف های خود را منتقل کند تا به سادگی دستخوش تغییرات اساسی شورای سانسور تئاتر نیفتد.طراحی خطوط و جابه جایی بازیگران نمایش و حتی نوع شخصیت پردازی های آنان باعث می شود تا بخش های نقادانه کارگردان از جریانات اخیر سیاسی و اجتماعی ایران بیش از پیش آشکار شود.
طراحی صحنه نمایش البته منهای همه ی آشفتگی هایش در بخش اجرا قابلیت های خود را داراست.فضاسازی و رنگ بندی و حتی شکل برش های طراح صحنه در جهت القای خفقان محل حضور شخصیت ها کمک فراوانی را به قابلیت های نهایی اثر می کند.رضا مهدی زاده البته در در پرداخت جزییات اثر کمترین وسواس را به خرج می برد.به طور مثال انتخاب و حضور عنصری چون گوشت سلاخی شده در میانه صحنه با رنگ و لعابی که باورپذیری آن را به حداقل می رساند، می تواند جزو آسیب ها و اشکالات منظر نمایشی درخشش در ساعت مقرر باشد.
بازی بازیگران نمایش نیز با نوسانات بسیار زیادی روبرو است.برخی از بازیگران با همه ی انرژی و تمرکز بر صحنه حاضرند و نبض نمایش را در دست دارند. رویا افشار. یعقوب صباحی. بهناز نازی. سیاوش چراغی پوراز جمله ی این نقش آفرینان هستند.دیگر بازیگران نمایش اما با اندک بازی سازی خود بر صحنه کمترین شناخت را ازدلایل حضور دردرام ارائه می دهند و بنابراین به شمایل نمایش ضربه می زنند.
ریتم کند اثر و زمان ۲ ساعته و دراز مدت نمایش در سالن قشقایی نمایش “درخشش در ساعت مقرر” در بسیاری از لحظات اجرا مانع از ارتباط مستقیم و تنگاتنگ تماشاگر و نمایش می شود.با این همه نعیمی و دوستان خود دراجرای این اثر موفق نشان می دهند.اجرایی که در قیاس با آثار پیشین همین گروه چندین پله عقب گرد محسوب می شود.