البته امیر خان محبیان آدم خیلی باحال و تصادفا باشعوری در میان اصولگرایان است، ولی اغلب اوقات یک حرفهایی را می زند که انگار بهتر است نزند. نه اینکه حرفهایی که می زند غلط باشد، نه، اصولا به نظر می آید مثلا جمله ای را که در مورد هگل گفته شده، برداشته و آن را در مورد یقنعلی بقال یا مثلا باقر قالیباف گفته است. مثلا همین فرزانه خانم خودمان. حتما می خواهید بپرسید که فرزانه خانم چه کسی است و با بنده چه نسبتی دارد و اصولا حرفش چیست. اینکه خودش چه کسی است و با من چه نسبتی دارد، به خودم و خودش مربوط است. اصلا شما را سننه؟ مهم این است که فرزانه خانم دیروز که خانه بود داشت رد می شد و من نیم ساعت بود مانده بودم که این آقای امیر محبیان منظورش چیست و اصولا سرش به کجا خورده و چرا خورده؟ و اگر سرش به جایی خورده چرا به جای اینکه به بیمارستانی، آسایشگاهی، گفتاردرمانی، انجمن فلسفه ای یا جایی شبیه این مراجعه کند و خودش را درمان کند، چرا رفته باز هم مصاحبه کرده؟
از فرزانه خانم پرسیدم: شما خودت تا حالا وارد فاز آنالیز تفضیلی رفتار خودت شده ای؟
فرزانه خانم نگاهی به من کرد و گفت: یعنی من کار بدی کردم که فکر می کنی باید به دکتر مراجعه کنم؟ یعنی فکر می کنید من خل و چل شدم؟ یعنی واقعا من اینطوری به نظر می آیم؟
گفتم: نه، فرزانه خانم! مثل اینکه متوجه سووال من نشدی. منظورم این است که شما تا حالا رفتار خودت را آنالیز کردی؟
گفت: اگر منظورتان این است که چرا هفته قبل زیر چراغ گاز روشن مانده بود و دیروز هم پنجره را باز گذاشته بودم، ده بار توضیح دادم که من حافظه ام ضعیف شده و همه چیز یادم می رود. اینقدر به من سرکوفت نزنید. اگر هم از من راضی نیستید بگوئید دیگر به خانه شما نیایم.
گفتم: ببین فرزانه خانم! سوء تفاهم شده. منظورم این است که مثلا آیا تا حالا شده شما رفتار غلطی بکنی که خودت هم بدانی آن رفتار غلط است؟
فرزانه خانم با عصبانیت رفت و کیفش را برداشت و چادرش را گذاشت سرش و گفت: من می روم و دیگر به اینجا نمی آیم. شما هی به من تهمت می زنید، من که کاری نکردم.
گفتم: حالا چرا عصبانی می شوی؟ من فقط می خواهم چیزی را بدانم، من از کار شما راضی ام. شما هم خیلی خانم خوبی هستید، من فقط یک سووال می خواستم بکنم. ببین. فرض کن من و شما داریم با هم حرف می زنیم و قرار است به هم چیزی یاد بدهیم.
فرزانه خانم گفت: یعنی من بی سواد و بی شعور و احمقم؟ یعنی من در این سن چهل سالگی باید بروم پای درس و مدرسه و چیز یاد بگیرم؟ یعنی …..
همین طور داشت حرفش را ادامه می داد که من دیدم الآن است که کلا بگذارد و برود.
گفتم: ببین، فرزانه خانم! ما اصلا در مورد شما حرف نمی زنیم. فرض کن یک آدم دیگر، مثلا همین آقای عمومی که راننده ماست. شما بگو ببینم به نظر شما این آقای عمومی تا به حال رفتار خودش را آنالیز کرده؟
فرزانه خانم چادرش را از سر برداشت و گره روسری اش را محکم کرد و روی صندلی روبروی من نشست و گفت: من فکر نکنم. به نظر من این آقای عمومی جز اینکه ناخنهایش را درست بگیرد و هفته ای دوبار حمام برود و یک جوری برای آدم حرف بزند که انگار همه چیز دنیا را می داند، هیچ وقت از این کارهایی که شما می گوئید نکرده. ( بعد نگاهی به من کرد و گفت): این آنالیز که گفتید یعنی چی؟ چطوری آدم رفتارش را آنالیز می کند؟
گفتم: خوب فرزانه خانم! همین را از اول بپرس. وقتی یک نفر رفتارش را آنالیز می کند یعنی کارهایی را که کرده بررسی می کند که ببیند کدام یکی شان درست بوده، کدام یکی شان غلط. مثلا من الآن که از شما سووال کردم که شما رفتار خودتان را آنالیز تفصیلی کردید، کار درستی کردم، ولی چون توضیح ندادم منظورم چیست و باعث شدم شما متوجه نشوید کار غلطی کردم.
فرزانه خانم گفت: نخیر، وقتی شما گفتید من رفتارم را آنالیز نکردم، کار غلطی کردید، ولی وقتی گفتید آقای عمومی رفتارش را آنالیز نکرده کار درستی کردید.
گفتم: قبول، اصلا من درباره شما مثال نمی زنم. همان آقای عمومی را مثال می زنم. شما گفتید که اصولا آقای عمومی یعنی همان جعفر خان ما رفتارهای خودش را آنالیز نکرده، حالا سووالم این است که به نظر شما اگر آقای عمومی بخواهد رفتار خودش را آنالیز تفصیلی بکند، باید چکار کند؟
فرزانه خانم یک مدتی به دهان من نگاه کرد، انگار دنبال ته مانده کلمات من می گشت.
گفت: یعنی آقای عمومی بخواهد چکار کند؟
گفتم: آیا آقای عمومی رفتار خودش را آنالیز تفصیلی کرده یا نه؟
یک کمی فکر کرد و مثل همیشه که سووال آدم را با سووال دیگری جواب می دهد، گفت: شما خودتان بگوئید، اگر این جعفر می توانست این کارهایی که شما گفتید با رفتارش… یعنی چی چی بود؟ آنالیز تفصیلی رفتارش را بکند، اگر بلد بود از این کارها بکند که راننده این دفتر نمی شد که عصرها هم مجبور باشد مسافرکشی بکند، می شد وزیر و وکیل و آخرش هم یک خانه می خرید می رفت کانادا، تا آخر عمرش هی می رفت جزیره قناری هی برمی گشت.
گفتم: یعنی می خواهی بگوئی که اگر مثلا اگر کسی وزیر شد می تواند رفتار خودش را آنالیز تفصیلی بکند؟ مثلا اگر همین احمدی نژاد می خواست وارد فاز آنالیز تفصیلی رفتار خودش بشود، می توانست؟ و هر کسی بتواند رفتار خودش را آنالیز تفصیلی بکند، می تواند وزیر بشود؟
پقی زد زیر خنده و گفت: نه آقا، من که احمدی نژاد را نگفتم، من رئیس جمهور و وزیر راستکی را گفتم، آن بیچاره که بلد نبود حرف یومیه اش را بزند. این کاری که شما گفتید، که آدم یادش هم نمی ماند که کار راحتی نیست. حتی همان آقایی که چند میلیارد پول برداشت رفت کانادا، به نظرم او هم مانده بود که وارد فاز آنالیز تفصیلی رفتار خودش بشود یا نشود که دید کار سختی است، گفت همین دو تا قالیچه را برداریم و برویم بیرون.
گفتم: فرزانه خانم! شما هم مثل اینکه ویلای من را نگاه می کنی، آره؟
گفت: بله آقا! شبها با بابای این بچه ها می نشینیم ویلای من نگاه می کنیم، البته یک جایی این آکادمی و بفرمائید شام را مسخره کرده بود، من عصبانی شدم ولی کامران خان خندید.
گفتم: بسیار خوب، پس دوباره سووال می کنم. می خواهم ببینم به نظر تو آقای عمومی راننده ما می تواند وارد فاز آنالیز تفصیلی رفتار خودش بشود؟
گفت: بخدا اگر بتواند، این آقاجعفر یا بقول خودش جفری یک کاغذ می دهی خرید بکند، ده تا اشتباه می کند، من که فکر نکنم بتواند از این کارها بکند.
گفتم: حالا یک سووال سیاسی می کنم.
گفت: می دانم می خواهید چی بپرسید، من موافقم.
گفتم: تو که اصلا نمی دانی می خواهم چی بپرسم، چرا موافقت می کنی.
گفت: می خواهید بپرسید که نظرم درباره حمله آمریکا به سوریه چیست؟ من موافقم، می گویم که باید این اوباما زودتر بزند پدر این مردک گردن دراز بی همه چیز را دربیاورد تا اینها هم بروند و ما یک نفس راحت بکشیم.
گفتم: اصلا من کاری به بشار اسد ندارم، می خواستم سووال کنم به نظر تو این اصولگراها، مثلا همین نماینده های مجلس و قاضی های دادگاه یا سیاستمداران طرفدار رهبر، اینها می توانند وارد فاز آنالیز تفصیلی رفتار خودشان بشوند؟
فرزانه خانم گفت: اینها که گفتید طرفدار رهبر هستند؟
گفتم: بله، خودشان که اینطوری می گویند.
گفت: من اینها را نمی دانم، ولی راجع به بشار اسد می دانم که آمریکا باید حمله کند.
گفتم: برو فرزانه خانم، برو به کارت برس.
فرزانه خانم رفت و من داشتم فکر می کردم به جمله امیر محبیان که گفته است: “اصولگرایان وارد فاز آنالیز تفصیلی رفتار خود شوند.” می خواستم ببینم واقعا این امیر جان، این حرف را جدی زده؟ و اصلا اصولگرایان بلدند کاری به این سختی را بکنند؟ ممکن است بلد باشند دلار بفروشند و طلا بریزند توی بازار و مردم را کتک بزنند، یا مثلا همه باهم به فرموده به یکی رای بدهند، یا همه با هم مخالفت کنند. واقعا اگر اصولگرایان از این کارها بلد بودند، کارشان که به اینجاها نمی رسید، می رسید؟