در بررسی و تحلیل تحولات سیاسی ـ اجتماعی، میتوان بر ساختارها و نهادها متمرکز شد، و روندهای مسلط را با توجه به حوزههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، و فرهنگی مورد ارزیابی قرار داد. اما در متن ساختارها و نهادها و در درون تغییرات سیاسی، تکنولوژیک، اقتصادی و اجتماعی، این “بازیگران موثر” سیاسی هستند که به ایفای نقش مشغولند. در بحثهای مربوط به گذار به دموکراسی، تکیه بر نقش ساختارها و نیز نقش عوامل انسانی (بازیگران و کارگزاران موثر سیاسی) بهعنوان متغیرهاست. درحالیکه در بحث تحکیم دموکراسی، تکیه عمدتا” بر فرهنگ سیاسی، اقتصاد سیاسی، و نهادهاست.
چگونگی اقدام سیاسی بازیگران موثر، گاه پیامدهایی پیشبینی نشده و غیرقابل مهار مییابد؛ چنانکه به دشواری میتوان از نهضت ملی شدن صنعت نفت یاد کرد و کارویژههای دکتر محمد مصدق را نادیده گرفت؛ همانگونه که نمیتوان بر نقش مهاتما گاندی در نهضت آزادی هندوستان یا نلسون ماندلا در جنبش ضدآپارتاید چشم پوشید. فهرست سیاستمدارانی که در متن تحولات اجتماعی ـ سیاسی زمان و مکان خود، تاریخساز شدهاند، مختصر نیست. ضمن اینکه این بازیگران موثر سیاسی، تنها به آنهایی که آزادی و عدالت و دموکراسی را تعقیب کردهاند، محدود نمیشود؛ آنگونه که نتایج کنش سیاسی هیتلر، استالین و صدام و قذافی و بسیاری دیگر، قابل اغماض نیست. در ایران نیز وضع بر همین سیاق است. نیازی به نقب زدن به تاریخ و یادکرد از میرزا تقی خان امیرکبیر یا حتی مرور انقلاب 57 و صاحب منصبان سه دهه پیش جمهوری اسلامی نیست. در همین هنگامه، از رهبر جمهوری اسلامی تا محمود احمدینژاد، و از میرحسین موسوی و مهدی کروبی تا برخی زندانیان برجستهی جنبش سبز، بازیگران موثر در صحنه تحولات سیاسی کشور پرشمارند.
رهبران قاطع، صریح اللهجه، شجاع، استوار و آزادهی جنبش سبز، یکشبه متولد نشدند. موسوی و کروبی از همان شب کودتای انتخاباتی، کوشیدند بر پیمانی که با یکدیگر و موکلان خود بسته بودند، پایدار بمانند. آنان چنین کردند؛ و پاسخ میلیونها حامی سبز، اعتماد به صداقت و پایمردی سیاسی آنان، و همراهی با ایشان بهمثابهی راهبران جنبش اعتراضی بود. نه مرکز ثقل قدرت و نهادهای امنیتی و اطلاعاتی و انتظامیاش، و نه حتی قریب به اتفاق شهروندان معترض، چنین قاطعیت و همراهی صادقانه و جسورانهای را از دو نامزد انتخابات ۸۸ انتظار نداشتند. از همین رو بود که آنان را بهمثابهی راهبران جنبش اعتراضی پذیرفتند. اگر موسوی و کروبی ـ به هر دلیل ـ نسبت به تعقیب اعتراض به تقلب معنادار در انتخابات تمایلی نشان نمیدادند، و در کنار سبزها نمیماندند، آیا جنبش سبز برای ماهها حضور خیابانی خود را متبلور میکرد؟ رهبران جنبش سبز اما بر پیمان خویش استوار ماندند و همچنان “سبز” ماندهاند.
مبتنی بر این درآمد، میتوان از جایگاه و اهمیت سیدمحمد خاتمی و علیاکبر هاشمی رفسنجانی در انتخابات پیشرو یاد کرد. خاتمی و رفسنجانی در موقعیتی تاریخی ایستادهاند؛ چنان که ایران و شهروندانش. در این روزهای بحرانی و سخت ایرانیان، نامزدی این هر دو، با نقطه عزیمت تاکید بر منافع ملی و دفاع از حقوق اساسی و مدنی ایرانیان، میتواند آغاز فصل جدیدی از سیاستورزی در ایران محسوب شود. این تنها آیتالله خامنهای و همراهان نظامی ـ امنیتی وی در رأس سپاه و بسیج و نهادهای اطلاعاتی و امنیتی نیستند که کیفیت برگزاری انتخابات را مشخص میکنند؛ ورود مصمم و بیتردید خاتمی و هاشمی به صحنهی انتخابات، به عزم تعقیب گذار دموکراتیک و تعمیق دموکراتیزاسیون و پیجویی منافع ملی و تقلیل درد و رنج ایرانیان، و با امید به تغییر وضع نامطلوب متکی بر نیروی تغییرخواه در متن جامعه، واجد پیامدهایی بسیار مهم و حتی غیرقابل پیشبینی خواهد بود.
مرکز ثقل قدرت خوشش بیاید یا نیاید، حضور خاتمی و هاشمی ـ و بهویژه اولی ـ تکانههای غریب سیاسی ـ اجتماعی در پی خواهد داشت؛ تعاقباتی که بهگونهای قابل پیشبینی از چشم حسین شریعتمداری و حیدر مصلحی، بازوهای رسانهای و امنیتی بیت رهبری نیز پنهان نمانده است؛ این هر دو و برخی دیگر از نزدیکان شخص اول نظام، خاتمی و هاشمی را هدف گرفتهاند. نامزدی هاشمی رفسنجانی و حمایت قاطع و تمام قد خاتمی از وی نیز، کم معنادار نخواهد بود. به شرط آنکه اصل بر پیگیری گذار دموکراتیک باشد و تحقق حقوق مدنی و سیاسی شهروندان.
بازیگران سیاسی حامی دموکراتیزاسیون، میتوانند با ادبیات و رفتار خود، مطالبات شهروندان را در حوزههای گوناگون بازخوانی نمایند، جامعه مدنی را تقویت کنند، و نیز هویت و گفتمان تغییر را تثبیت نمایند و عمق بخشند. بازیگران سیاسی همچنین میتوانند قاطع و صریح و شفاف سخن بگویند، منافع ملی را بر منافع شخصی و فرقهای و نیز بر مصلحت نظام، اولویت گذارند و این ترجیح را در کلام و کردار تبلیغ کنند. بازیگران هوشمند و زیرک سیاست، قدر موقعیتها و فرصتها را میدانند و از تمسک جویی به حدّ معقولی از ریسک، پروایی ندارند.
این همه، تبلیغ منازعهجویی و پرهیز از تعامل و مراوده و مذاکره با مرکز ثقل قدرت نیست. سخن گفتن از “اصلاحطلبی سبز” است، تلاش برای تقویت گذار دموکراتیک مبتنی بر نیروی اجتماعی و خواست و پتانسیل تغییر در ایران امروز.