دیروز 9 دلیل روشن و قطعی از چهل دلیل مشخص برای رای دادن به احمدی نژاد در دوره بعد را گفتم، و این مشت محکمی بود به دهان جلایی پور دوم [یعنی محمدرضا که نباید با پدرش حمید رضا اشتباه شود، گرچه هر دو شاگرد اول دانشگاه ها بوده و دکترا از انگلستان گرفته اند] که چهل دلیل برای آمدن خاتمی را گفته بود. به نظر من احمدی نژاد باید رئیس جمهور بماند، بخاطر اینکه اگر او رئیس جمهور نشود، رهبر دنیای عرب می شود، ممکن است روس ها او را بدزدند، ممکن است مدیریت جهان در دست او بیفتد، ممکن است میلیونها نفر از خوشحالی سکته کنند، ممکن است مردم آنقدر به دروغ عادت کرده باشند که دیگر حرف راست را باور نکنند، به دلیل کاهش قیمت نفت، به این دلیل که اگر احمدی نژاد رئیس جمهور نباشد جایی نداریم که قایمش کنیم، به این دلیل که انرژی هسته ای و طبعا احمدی نژاد حق مسلم ماست و از همه مهم تر به این دلیل که میلیونها نفر در جهان با رفتن احمدی نژاد بیکار می شوند. این دلایل نه گانه را دیروز گفتیم، اما امروز به دلایل دیگری اشاره می کنیم که بسیار شایان توجه است.
دلیل دهم، کاپشن پاره: در دوره احمدی نژاد، رئیس جمهور در زمستان و تابستان یک کاپشن داشت که همیشه همان را می پوشید و سعی می کرد در دیدار با افرادی مثل مورالس( که از نظر طبقه بندی لباس متعلق به عصر پیژامه بودند) حتی از کاپشن پاره استفاده کند، البته دفتر رئیس جمهور درست است که به جای کت و شلوار و کفش برای رئیس جمهور در اوقات خاص کاپشن و شلوار و گیوه تهیه می کردند، ولی همیشه صد دست کت و شلوار برای وی و هیات همراه و محافظان وی تهیه می شد، در نتیجه معمولا پنج میلیون تومان صرف تبلیغات و صد میلیون خرج لباس می شد و در ستون صرفه جوئی ها می آید. با تغییر دولت طبیعتا دیگر خطری رئیس جمهور کشور را تهدید نمی کند، و محافظی هم برای حفاظت کردن ضروری نیست. برای همین درست است که ممکن است در سال پنج میلیون تومان در لباس رییس و محافظان رئیس جمهور صرفه جویی شود، اما محتمل است که رئیس جمهور دویست هزار تومان پول قبا و عبا و کت و شلوار تمیز بدهد که این بودجه کمر ملت را می شکند، به همین دلیل بهتر است برای صرفه جویی در کاپشن هم شده است همین رئیس جمهور باقی بماند.
دلیل یازدهم، گل واژه های حیرت: تا قبل از عصر احمدی نژاد، ایران بود و یک حسنی، ایشان هم در کمال خست فوقش هر ماه یک یا دو نمازجمعه می خواند و مردم با ادبیات سوررئال انقلابی آشنا می شدند، اما در حال حاضر جز رئیس جمهور که هفته ای حداقل دو یا سه بار “ گاف” می دهد، امام جمعه مشهد، نماینده اصفهان، رئیس تربیت بدنی و دهها نفر از علمای اعلام و مدیران کشور هستند که هر هفته دهها جمله می گویند که در بسیاری از کشورها هر سال شاید پنج جمله این چنینی شنیده نشود، اینکه رنگ سفید زننده است، یا اینکه موسیقی فقط برای حیوانات خوب است، یا همه غیرمسلمانان حیوانات هستند مفاهیم عجیبی است که فقط رشد بسیار بالای سوررئالیسم در ادبیات یا رشد بسیار پائین اقتصاد در کشور می تواند باعث آن شود. حال مساله این است که وقتی جامعه ایران چهار سال عادت کند که هفته ای بیست سی دفعه رسما مزخرف بشنود، آیا با تغییر شرایط چنین جامعه ای توانایی درک عبارات محترمانه و منطقی و شرافتمندانه را خواهد داشت؟ آیا مردم در صورتی که وضع تغییر کند می توانند این تغییر ادبیات را بفهمند؟ آیا همین امر موجب سوء تفاهم نمی شود؟ جامعه ای که چهار سال عادت بکند به او بگویند بتمرگ! مرتیکه حمال! حیوانات بی دین! زنان هرزه! وقتی بشنود که به او می گویند آقا و خانم محترم، لطفا تشریف بیاورید بنشینید، احساس نمی کند که اشتباهی رخ داده است؟ و آیا براحتی متوجه این اشتباه می شوند؟
دلیل دوازدهم، کمک های جنسی دولت به مردم: قبل از احمدی نژاد مردم زندگی جنسی خودشان را داشتند، مسوولان مملکت هم همینطور، البته منظورم این است که اگر مردم مشکل جنس را تا این حد نداشتند، بعد از احمدی نژاد مردم کنترل شدند و با اجرای طرح امنیت اجتماعی در بیرون و اجرای طرح های حراست در دانشگاه مردم و دانشجویان دیگر به هم کمک های جنسی نمی کردند، در عوض مسوولان نیروی انتظامی و حراست دانشگاه ها و اساتید دانشگاهها کمک های جنسی قابل ذکری به مردم کردند که این کمک ها در ابعاد وسیع جهانی مطرح شد. بعد از احمدی نژاد، طبیعتا از میزان کمک های جنسی دولت به مردم کاسته خواهد شد، اما باید فکری به حال آنان کرد. ما نمی توانیم مسوولانی که نیاز دارند که به مردم کمک کنند، نادیده بگیریم. به همین دلیل حتی اگر احمدی نژاد هم برود، باید فکری به حال نیازهای جوانان کشور مانند زارعی و مددی و حراستی ها و انتظامی ها کرد، بالاخره دولت به عنوان یکی از نهادهای کشدار جامعه باید بتواند جای مناسب را برای مسوولان فراهم کند.
دلیل سیزدهم، افزایش سن دانشمندان: یکی از عواقب خطرناک رفتن دولت احمدی نژاد کاهش تعداد دانشمندان کشور است، در دوره دولت نهم سن متوسط دانشمندان مهم کشور به فاصله سنی 16 تا 25 سال [سن دخترک مخترع انرژی اتمی تا سن مهرداد جون] رسید، به همین دلیل جز دانشمندانی که در درگیری های دانشجویی دانشجویان مخالف را کتک می زدند، می شد فرض کرد که ما چیزی در حدود بیست میلیون جوان 16 تا 25 ساله داشتیم که اگر فرض کنیم حداقل ده میلیون آنها دانشمند بودند، خودش سرمایه بزرگی است، در حالی که اگر خدای ناکرده یک دولتی سرکار بیاید که بخواهد تحصیلکرده بودن یا داشتن سواد را به عنوان یکی از شرایط لازم برای دانشمند بودن لحاظ کند و معیارهای دانشگاهی را در نظر بگیرد، سن متوسط دانشمندان به سی تا چهل سال می رسد و در این سن حداکثر ده میلیون نفر قرار می گیرند که حداکثر ممکن است پنج میلیون نفر آنها با معیارهای دولت نهم دانشمند یا حداقل باهوش تر از رئیس جمهور باشند، به این ترتیب حداقل پنج میلیون نفر از دانشمندان کشور کم می شوند و این امر برای آینده کشور بسیار خطرناک است، بخصوص اینکه دانشمندان سی تا چهل ساله ممکن است آدمهای باشعوری هم باشند که این یک خطر بزرگ برای امنیت ملی ماست. شاید به همین دلیل است که احمدی نژاد باید بماند.
دلیل چهاردهم، شکوفایی استعداد ملی: یکی از دلایل ما برای ماندن احمدی نژاد این است که اگر او بماند استعدادهای ملی شکوفا می شود. البته این استعدادها طوری است که ممکن است وقتی استعدادمان شکوفا می شود، یک میلیارد دلار خرج کنیم تا استعدادی شکوفا شود و در نتیجه یک میلیون دلار به نفع مان بشود، اگر به این نکته توجه کنیم که ما در هر حال یک میلیارد دلار را تلف می کنیم، در اقتصاد ایران تلف شدن یک میلیارد دلار مهم نیست، مهم شکوفایی استعداد و بدست آوردن یک میلیون دلار است. به همین دلیل من اصرار دارم که باید احمدی نژاد رئیس جمهور باقی بماند، ممکن است شکوفایی استعداد در حدی که بتوان سالی یک میلیارد درآمد بدست آورد، چهل سالی طول بکشد، اما این چهل سال ارزش اش را دارد، بخصوص اینکه زمان برای ما موضوع مهمی نیست. شکوفه مهم است.
دلیل پانزدهم، دست دادن با زنان خارجی: یکی از ابهاماتی که تا قبل از احمدی نژاد وجود داشت، این بود که بالاخره باید با زنان دست بدهیم یا نه؟ گاهی می دادیم، گاهی هم نمی دادیم، اما آنچه مشخص بود این بود که همه عکاسان می دانستند که از عکس دست دادن یا ندادن نباید عکس گرفته شود، کسی هم در طول 28 سال در این مورد مشکلی نداشت؛ نه آنها که می دادند، نه آنها که نمی دادند. یکباره از دو سال قبل نه تنها دست ندادن با زنان به مهم ترین موضوع دیپلماسی ایران تبدیل شد، بلکه عکاسی از صحنه های دست ندادن با زنان تبدیل به یکی از مهم ترین صحنه های عکاسی ملاقات های دیپلماتیک شد، صحنه های کم نظیری که در تاریخ دست( اعم از دادن یا ندادن) ثبت و ماندگار خواهد شد. حالا پس از چهار سال زحمت همه جهان به این نتیجه رسیده اند که ایرانی ها دست نمی دهند ولی بالاخره دست شان را یک کاری می کنند، دیپلمات های فرنگی هم به این نتیجه رسیده اند که اینها دست بده نیستند، خیال شان راحت شده است. حالا دوباره بعد از چهار سال می خواهیم یکی را بیاوریم و رئیس جمهور کنیم که معلوم نیست دست می دهد یا نه؟
دلیل شانزدهم، رضاشاه و پدر انشتین به بهشت رفت: برخی مسائل ژئوپلیتیک و اکونومیک و دموگرافیک و پورنوگرافیک در دولت نهم چیزهایی است که می توان آنها را حل کرد، اما برخی دیگر از این مسائل چیزی نیست که بتوان آنها را حل کرد، یکی از مسائلی که قابل حل نیست و ممکن است بطور کلی در نظام هستی بحران ایجاد کند، بحران های متافیزیکی است. در طول سه سال گذشته حداقل سه نفر که احتمالا در جهنم بودند، بخاطر سیاست های دولت نهم مورد بخشش الهی قرار گرفته و به بهشت رفتند، وقتی برق قطع می شد مردم همه برای آمرزش روح ادیسون دعا می کردند و وقتی مردم به خیابان می رفتند، یا تلویزیون نگاه می کردند یا خرید می کردند، روزی پنج بار می گفتند: “ باز خدا پدر و مادر اون شاه رو بیامرزه” پس از این دعاها بود که ادیسون، رضا شاه و همسرش از جهنم به بهشت منتقل شدند، واقعیت این است که خداوند چاره ای نداشت، وقتی در عرض بیست دقیقه یکباره هفت میلیون نفر برای ادیسون دعا می خوانند خداوند چاره ای جز این نقل و انتقالات ندارد. در حال حاضر بخش وسیعی از حمل و نقل بهشت توسط الاغ انجام می شود، چرا که بعد از اینکه مردم عملکرد بسیاری از وزرا را دیدند، گفتند: “ بابا خدا پدر هر چی خر رو بیامرزه” به همین دلیل در حال حاضر بهشت پر از الاغ هایی است که از برکت سر دولت نهم به آنجا رفته اند. نگارنده بعید می داند بخاطر مسائل شخصی خودش یا مسائل بی اهمیتی مثل اقتصاد و سیاست و زندگی بخواهد کل نظام متافیزیکی حاکم بر هستی را تغییر بدهد. به همین دلیل به نظر من بهتر است همین احمدی نژاد رئیس جمهور بماند.
دلیل هفدهم، خنده، گریه و معما: هشت سال عادت کرده بودیم که هر وقت درباره هاشمی رفسنجانی حرف می شود، حرف از اعداد و ارقامی بزنیم که جگرمان را خنک کند و تقریبا حسی پر از ابهام و سووال در مورد او داشتیم، نمی دانستیم خوب است سرکار آمده یا بد است؟ نمی دانستیم همه کاره است یا هیچ کاره؟ نمی دانستیم بزرگترین نوکر آمریکاست یا بزرگترین حامی تروریست های جهان؟ نمی دانستیم عامل ایجاد انقلاب است یا می خواهد آن را نابود کند؟ وقتی هم داشت می رفت هیچ کس نمی دانست اوضاع بهتر می شود یا بدتر. وقتی خاتمی آمد و هشت سال ماند هر وقت اسم او می آمد همه گریه مان می گفت و وقتی هم می رفت تقریبا همه یقین داشتند اوضاع بدتر خواهد شد، چه آنها که مخالف خاتمی بودند چه آنها که طرفدارش بودند. وقتی احمدی نژاد آمد، بعد از شش ماه بهت زدگی هر وقت اسم احمدی نژاد می آمد، ملت کلی می گفتند و می خندیدند، وقتی هم که قرار شد، یعنی قرار است برود، همه به این فکر می کنند که اگر او بماند قطعا اوضاع کشور بدتر از این می شود. حالا ما سه انتخاب داریم، یک هاشمی که اگر بیاید همه مشکوک هستیم، یک خاتمی که اگر بیاید همه اشک می ریزیم و یک وضع که اگر احمدی نژاد بماند، کلی می خندیم، طبیعی است که خنده بهتر از گریه است، این را قبول ندارید؟
23 دلیل دیگر برای حمایت از احمدی نژاد را در دو روز آینده خواهید خواند.