با کاپشن پاره، بازم رای می آره

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

po_nabavi_01.jpg

دیروز 9 دلیل روشن و قطعی از چهل دلیل مشخص برای رای دادن به احمدی نژاد در دوره ‏بعد را گفتم، و این مشت محکمی بود به دهان جلایی پور دوم [یعنی محمدرضا که نباید با ‏پدرش حمید رضا اشتباه شود، گرچه هر دو شاگرد اول دانشگاه ها بوده و دکترا از انگلستان ‏گرفته اند] که چهل دلیل برای آمدن خاتمی را گفته بود. به نظر من احمدی نژاد باید رئیس ‏جمهور بماند، بخاطر اینکه اگر او رئیس جمهور نشود، رهبر دنیای عرب می شود، ممکن ‏است روس ها او را بدزدند، ممکن است مدیریت جهان در دست او بیفتد، ممکن است میلیونها ‏نفر از خوشحالی سکته کنند، ممکن است مردم آنقدر به دروغ عادت کرده باشند که دیگر ‏حرف راست را باور نکنند، به دلیل کاهش قیمت نفت، به این دلیل که اگر احمدی نژاد رئیس ‏جمهور نباشد جایی نداریم که قایمش کنیم، به این دلیل که انرژی هسته ای و طبعا احمدی نژاد ‏حق مسلم ماست و از همه مهم تر به این دلیل که میلیونها نفر در جهان با رفتن احمدی نژاد ‏بیکار می شوند. این دلایل نه گانه را دیروز گفتیم، اما امروز به دلایل دیگری اشاره می کنیم ‏که بسیار شایان توجه است. ‏

دلیل دهم، کاپشن پاره: در دوره احمدی نژاد، رئیس جمهور در زمستان و تابستان یک کاپشن ‏داشت که همیشه همان را می پوشید و سعی می کرد در دیدار با افرادی مثل مورالس( که از ‏نظر طبقه بندی لباس متعلق به عصر پیژامه بودند) حتی از کاپشن پاره استفاده کند، البته دفتر ‏رئیس جمهور درست است که به جای کت و شلوار و کفش برای رئیس جمهور در اوقات ‏خاص کاپشن و شلوار و گیوه تهیه می کردند، ولی همیشه صد دست کت و شلوار برای وی و ‏هیات همراه و محافظان وی تهیه می شد، در نتیجه معمولا پنج میلیون تومان صرف تبلیغات و ‏صد میلیون خرج لباس می شد و در ستون صرفه جوئی ها می آید. با تغییر دولت طبیعتا دیگر ‏خطری رئیس جمهور کشور را تهدید نمی کند، و محافظی هم برای حفاظت کردن ضروری ‏نیست. برای همین درست است که ممکن است در سال پنج میلیون تومان در لباس رییس و ‏محافظان رئیس جمهور صرفه جویی شود، اما محتمل است که رئیس جمهور دویست هزار ‏تومان پول قبا و عبا و کت و شلوار تمیز بدهد که این بودجه کمر ملت را می شکند، به همین ‏دلیل بهتر است برای صرفه جویی در کاپشن هم شده است همین رئیس جمهور باقی بماند.‏

دلیل یازدهم، گل واژه های حیرت: تا قبل از عصر احمدی نژاد، ایران بود و یک حسنی، ‏ایشان هم در کمال خست فوقش هر ماه یک یا دو نمازجمعه می خواند و مردم با ادبیات ‏سوررئال انقلابی آشنا می شدند، اما در حال حاضر جز رئیس جمهور که هفته ای حداقل دو یا ‏سه بار “ گاف” می دهد، امام جمعه مشهد، نماینده اصفهان، رئیس تربیت بدنی و دهها نفر از ‏علمای اعلام و مدیران کشور هستند که هر هفته دهها جمله می گویند که در بسیاری از ‏کشورها هر سال شاید پنج جمله این چنینی شنیده نشود، اینکه رنگ سفید زننده است، یا اینکه ‏موسیقی فقط برای حیوانات خوب است، یا همه غیرمسلمانان حیوانات هستند مفاهیم عجیبی ‏است که فقط رشد بسیار بالای سوررئالیسم در ادبیات یا رشد بسیار پائین اقتصاد در کشور می ‏تواند باعث آن شود. حال مساله این است که وقتی جامعه ایران چهار سال عادت کند که هفته ‏ای بیست سی دفعه رسما مزخرف بشنود، آیا با تغییر شرایط چنین جامعه ای توانایی درک ‏عبارات محترمانه و منطقی و شرافتمندانه را خواهد داشت؟ آیا مردم در صورتی که وضع ‏تغییر کند می توانند این تغییر ادبیات را بفهمند؟ آیا همین امر موجب سوء تفاهم نمی شود؟ ‏جامعه ای که چهار سال عادت بکند به او بگویند بتمرگ! مرتیکه حمال! حیوانات بی دین! ‏زنان هرزه! وقتی بشنود که به او می گویند آقا و خانم محترم، لطفا تشریف بیاورید بنشینید، ‏احساس نمی کند که اشتباهی رخ داده است؟ و آیا براحتی متوجه این اشتباه می شوند؟

دلیل دوازدهم، کمک های جنسی دولت به مردم: قبل از احمدی نژاد مردم زندگی جنسی ‏خودشان را داشتند، مسوولان مملکت هم همینطور، البته منظورم این است که اگر مردم مشکل ‏جنس را تا این حد نداشتند، بعد از احمدی نژاد مردم کنترل شدند و با اجرای طرح امنیت ‏اجتماعی در بیرون و اجرای طرح های حراست در دانشگاه مردم و دانشجویان دیگر به هم ‏کمک های جنسی نمی کردند، در عوض مسوولان نیروی انتظامی و حراست دانشگاه ها و ‏اساتید دانشگاهها کمک های جنسی قابل ذکری به مردم کردند که این کمک ها در ابعاد وسیع ‏جهانی مطرح شد. بعد از احمدی نژاد، طبیعتا از میزان کمک های جنسی دولت به مردم کاسته ‏خواهد شد، اما باید فکری به حال آنان کرد. ما نمی توانیم مسوولانی که نیاز دارند که به مردم ‏کمک کنند، نادیده بگیریم. به همین دلیل حتی اگر احمدی نژاد هم برود، باید فکری به حال ‏نیازهای جوانان کشور مانند زارعی و مددی و حراستی ها و انتظامی ها کرد، بالاخره دولت ‏به عنوان یکی از نهادهای کشدار جامعه باید بتواند جای مناسب را برای مسوولان فراهم کند.‏

دلیل سیزدهم، افزایش سن دانشمندان: یکی از عواقب خطرناک رفتن دولت احمدی نژاد کاهش ‏تعداد دانشمندان کشور است، در دوره دولت نهم سن متوسط دانشمندان مهم کشور به فاصله ‏سنی 16 تا 25 سال [سن دخترک مخترع انرژی اتمی تا سن مهرداد جون] رسید، به همین ‏دلیل جز دانشمندانی که در درگیری های دانشجویی دانشجویان مخالف را کتک می زدند، می ‏شد فرض کرد که ما چیزی در حدود بیست میلیون جوان 16 تا 25 ساله داشتیم که اگر فرض ‏کنیم حداقل ده میلیون آنها دانشمند بودند، خودش سرمایه بزرگی است، در حالی که اگر خدای ‏ناکرده یک دولتی سرکار بیاید که بخواهد تحصیلکرده بودن یا داشتن سواد را به عنوان یکی ‏از شرایط لازم برای دانشمند بودن لحاظ کند و معیارهای دانشگاهی را در نظر بگیرد، سن ‏متوسط دانشمندان به سی تا چهل سال می رسد و در این سن حداکثر ده میلیون نفر قرار می ‏گیرند که حداکثر ممکن است پنج میلیون نفر آنها با معیارهای دولت نهم دانشمند یا حداقل ‏باهوش تر از رئیس جمهور باشند، به این ترتیب حداقل پنج میلیون نفر از دانشمندان کشور کم ‏می شوند و این امر برای آینده کشور بسیار خطرناک است، بخصوص اینکه دانشمندان سی تا ‏چهل ساله ممکن است آدمهای باشعوری هم باشند که این یک خطر بزرگ برای امنیت ملی ‏ماست. شاید به همین دلیل است که احمدی نژاد باید بماند.‏

دلیل چهاردهم، شکوفایی استعداد ملی: یکی از دلایل ما برای ماندن احمدی نژاد این است که ‏اگر او بماند استعدادهای ملی شکوفا می شود. البته این استعدادها طوری است که ممکن است ‏وقتی استعدادمان شکوفا می شود، یک میلیارد دلار خرج کنیم تا استعدادی شکوفا شود و در ‏نتیجه یک میلیون دلار به نفع مان بشود، اگر به این نکته توجه کنیم که ما در هر حال یک ‏میلیارد دلار را تلف می کنیم، در اقتصاد ایران تلف شدن یک میلیارد دلار مهم نیست، مهم ‏شکوفایی استعداد و بدست آوردن یک میلیون دلار است. به همین دلیل من اصرار دارم که باید ‏احمدی نژاد رئیس جمهور باقی بماند، ممکن است شکوفایی استعداد در حدی که بتوان سالی ‏یک میلیارد درآمد بدست آورد، چهل سالی طول بکشد، اما این چهل سال ارزش اش را دارد، ‏بخصوص اینکه زمان برای ما موضوع مهمی نیست. شکوفه مهم است.‏

دلیل پانزدهم، دست دادن با زنان خارجی: یکی از ابهاماتی که تا قبل از احمدی نژاد وجود ‏داشت، این بود که بالاخره باید با زنان دست بدهیم یا نه؟ گاهی می دادیم، گاهی هم نمی دادیم، ‏اما آنچه مشخص بود این بود که همه عکاسان می دانستند که از عکس دست دادن یا ندادن نباید ‏عکس گرفته شود، کسی هم در طول 28 سال در این مورد مشکلی نداشت؛ نه آنها که می ‏دادند، نه آنها که نمی دادند. یکباره از دو سال قبل نه تنها دست ندادن با زنان به مهم ترین ‏موضوع دیپلماسی ایران تبدیل شد، بلکه عکاسی از صحنه های دست ندادن با زنان تبدیل به ‏یکی از مهم ترین صحنه های عکاسی ملاقات های دیپلماتیک شد، صحنه های کم نظیری که ‏در تاریخ دست( اعم از دادن یا ندادن) ثبت و ماندگار خواهد شد. حالا پس از چهار سال ‏زحمت همه جهان به این نتیجه رسیده اند که ایرانی ها دست نمی دهند ولی بالاخره دست شان ‏را یک کاری می کنند، دیپلمات های فرنگی هم به این نتیجه رسیده اند که اینها دست بده ‏نیستند، خیال شان راحت شده است. حالا دوباره بعد از چهار سال می خواهیم یکی را بیاوریم ‏و رئیس جمهور کنیم که معلوم نیست دست می دهد یا نه؟

دلیل شانزدهم، رضاشاه و پدر انشتین به بهشت رفت: برخی مسائل ژئوپلیتیک و اکونومیک و ‏دموگرافیک و پورنوگرافیک در دولت نهم چیزهایی است که می توان آنها را حل کرد، اما ‏برخی دیگر از این مسائل چیزی نیست که بتوان آنها را حل کرد، یکی از مسائلی که قابل حل ‏نیست و ممکن است بطور کلی در نظام هستی بحران ایجاد کند، بحران های متافیزیکی است. ‏در طول سه سال گذشته حداقل سه نفر که احتمالا در جهنم بودند، بخاطر سیاست های دولت ‏نهم مورد بخشش الهی قرار گرفته و به بهشت رفتند، وقتی برق قطع می شد مردم همه برای ‏آمرزش روح ادیسون دعا می کردند و وقتی مردم به خیابان می رفتند، یا تلویزیون نگاه می ‏کردند یا خرید می کردند، روزی پنج بار می گفتند: “ باز خدا پدر و مادر اون شاه رو ‏بیامرزه” پس از این دعاها بود که ادیسون، رضا شاه و همسرش از جهنم به بهشت منتقل ‏شدند، واقعیت این است که خداوند چاره ای نداشت، وقتی در عرض بیست دقیقه یکباره هفت ‏میلیون نفر برای ادیسون دعا می خوانند خداوند چاره ای جز این نقل و انتقالات ندارد. در حال ‏حاضر بخش وسیعی از حمل و نقل بهشت توسط الاغ انجام می شود، چرا که بعد از اینکه ‏مردم عملکرد بسیاری از وزرا را دیدند، گفتند: “ بابا خدا پدر هر چی خر رو بیامرزه” به ‏همین دلیل در حال حاضر بهشت پر از الاغ هایی است که از برکت سر دولت نهم به آنجا رفته ‏اند. نگارنده بعید می داند بخاطر مسائل شخصی خودش یا مسائل بی اهمیتی مثل اقتصاد و ‏سیاست و زندگی بخواهد کل نظام متافیزیکی حاکم بر هستی را تغییر بدهد. به همین دلیل به ‏نظر من بهتر است همین احمدی نژاد رئیس جمهور بماند.‏

دلیل هفدهم، خنده، گریه و معما: هشت سال عادت کرده بودیم که هر وقت درباره هاشمی ‏رفسنجانی حرف می شود، حرف از اعداد و ارقامی بزنیم که جگرمان را خنک کند و تقریبا ‏حسی پر از ابهام و سووال در مورد او داشتیم، نمی دانستیم خوب است سرکار آمده یا بد است؟ ‏نمی دانستیم همه کاره است یا هیچ کاره؟ نمی دانستیم بزرگترین نوکر آمریکاست یا بزرگترین ‏حامی تروریست های جهان؟ نمی دانستیم عامل ایجاد انقلاب است یا می خواهد آن را نابود ‏کند؟ وقتی هم داشت می رفت هیچ کس نمی دانست اوضاع بهتر می شود یا بدتر. وقتی خاتمی ‏آمد و هشت سال ماند هر وقت اسم او می آمد همه گریه مان می گفت و وقتی هم می رفت ‏تقریبا همه یقین داشتند اوضاع بدتر خواهد شد، چه آنها که مخالف خاتمی بودند چه آنها که ‏طرفدارش بودند. وقتی احمدی نژاد آمد، بعد از شش ماه بهت زدگی هر وقت اسم احمدی نژاد ‏می آمد، ملت کلی می گفتند و می خندیدند، وقتی هم که قرار شد، یعنی قرار است برود، همه ‏به این فکر می کنند که اگر او بماند قطعا اوضاع کشور بدتر از این می شود. حالا ما سه ‏انتخاب داریم، یک هاشمی که اگر بیاید همه مشکوک هستیم، یک خاتمی که اگر بیاید همه ‏اشک می ریزیم و یک وضع که اگر احمدی نژاد بماند، کلی می خندیم، طبیعی است که خنده ‏بهتر از گریه است، این را قبول ندارید؟

‏ ‏

‏23 دلیل دیگر برای حمایت از احمدی نژاد را در دو روز آینده خواهید خواند.‏