هر چه بازار انتخابات گرم تر و مواضع و برنامه های احزاب و گروه ها و فعالان جامعه مدنی روشن تر و شفاف تر می شود این نکته ی نهان نیز بیشتر هویدا می گردد که انتخابات خرداد 88 مصداق مناسبی است برای عیان شدن بهتر این واقعیت: “همه در برابر یکی، یکی در برابر همه”.
درست است که اگر نام نامزدهای انتخاباتی شاخص را ردیف کنیم مشخص می شود که تمام آن ها آمده اند تا احمدی نژاد را از جایی که حق و منصبش نبوده و نیست پائین بکشند تا هر یک به نوعی در فردای پیروزی هدف راهبردی “نجات کشور” را بر اساس برنامه های اختصاصی خویش پی بگیرند و اعتبار و حیثیت ایران و ایرانی را که نه تنها مخدوش بلکه لکه دار شده است اعاده کنند، اما اگر کمی با فاصله به فضای ظاهری جامعه نگاه انداخته شود و به پشت نام های انتخاباتی توجه گردد و روزنی به لایه های زیرین فکر و اندیشه ی مردم باز شود، آن گاه آشکار می شود که هدف اصلی حذف شخصی در قد و قواره ی احمدی نژاد نیست، بلکه این بار همه آماده می شوند تا در برابر استبداد و مستبدان صف آرایی کنند.
شاید اگر سفر رهبری به کردستان و تبیین شاخصه های مطلوب “رئیس جمهور محبوب آیت الله العظمی خامنه ای”،که در آن ها به صراحت به داشته ها و نداشته های احمدی نژاد اشاره و در خصوص نقاط ضعف دیگر نامزدهای غیرمطلوب افشاگری شده و می شود، نبود تا مردم بار دیگر کشف کنند راه راست چیست و نامزد مطلوب کدام- تا در روز 22 خرداد 88 خدا و پیامبر و ائمه و از همه مهمتر ولی فقیه از آنان راضی باشد - راحت تر می شد احمدی نژاد را در برابر همه ی نامزدهای اصلاح طلب و اصولگرا و مستقل قرار داد. اما در وضعیت کنونی به صراحت و شفافیت روشن است که چه کسی خود را در برابر همه ی نامزدهای شاخص می بیند و به مبارزه با تک تک آنان برخاسته و به مقابله با تمام آن ها پرداخته است.
پیش از اینکه انتخابات به این نقطه برسد و احمدی نژاد این گونه خوار و ذلیل گردد و چون شیری بی یال و دم و اشکم وارد کارزار انتخاباتی شود، بسیاری از ارکان انقلاب و ریش سفیدان کشور - روحانی و مکلا- از باب احترام به خردجمعی و حتی نصیحه الملوک نزد رهبری رفتند و گفتند که راه نجات کشور حفظ احمدی نژاد نیست و تشویق و ترغیب او به نامزدی. اما گویا این مشورت ها و گله گذاری ها یا بی نتیجه بود یا تنها اثری کوتاه مدت در حد سخنان نوروزی مشهد داشت و دوباره در بر روی پاشنه ی پیشین چرخید.
بر این اساس است که اکنون خواست قلبی، بر خلاف نظر دوستان دیروز چنان به زبان می آید که نه جایی برای حفظ حرمت فرمانده ی جنگ باقی می ماند و نه برای حفظ حیثیت نخست وزیر این دوران. تکلیف کروبی هم که از چهار سال پیش به همراه هاشمی رفسنجانی در برابر یک کوتوله ی سیاسی روشن شده است و خاتمی هم خیلی پیش از این دو. شاید سید اصلاحات که این سخنان و موضع گیری های آشکار را در مدح احمدی نژاد و در ذم سه دیگر نامزد شاخص در کنار کعبه شنیده است، در دل غمگنانه با خدای خویش نجوا کرده باشد که “پس مشکل من نبودم، مشکل همه اند، الا یک نفر”!
طبیعی است که نامزدهای های اصلاح طلب و حتی محسن رضایی نیز در این روزهای پرمشغله وقتی اندک فرصت استراحت و تفکری می یابند و از هیاهوهای مبارزات تبلیغاتی دور می شوند، این دغدغه ذهن شان را مشغول می کند که “پس مشکل خاتمی و اصلاح طلبان تندرو نبوده است، همه ی ما و حامیان مان مشکل ایم، الا یک نفر”.
این نامزدها نماینده و نماد تفکرها و جریان های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جامعه ی ایران هستند و هر گونه سمت گیری علیه آنان واکنشی درخور را در روز انتخابات ریاست جمهوری در پی خواهد داشت. مردمی هم که روز وشب و هر ساعت و دقیقه در شبکه های مختلف رسانه ی ملی شاهد این گفتار و رفتار تبعیض آمیز علیه نامزدهای مطلوب خود هستند و این موضعگیری های تحکم آمیز را در جهت رای دادن به احمدی نژاد می بینند، درک و برداشت خاص خود را خواهند داشت و به طور مسلم نگاه شان نسبت به چیدمان مهره های صفحه ی شطرنج سیاسی ایران بیش از پیش دگرگون خواهد شد. در واقع، این گونه ایستادن آیت الله خامنه ای در برابر نامزدهای مورد علاقه ی آنان به معنای ایستادن در برابر اقشار مختلف مردمی است که این تفکرها و جریان های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را نمایندگی می کنند و سهمی از قدرت می خواهند.
اگر فعالان سیاسی و کنشگران اجتماعی چنین برداشت ابتدائی را شکلی علمی و کارشناسی بدهند یا رسانه های اصلاح طلب با تفسیر و تحلیل های عمیق به نحو مطلوب به نمایش عمومی آن بپردازند، به طور مسلم مردمی که با این نگاه در انتخابات شرکت می کنند، یا آنان که به مشارکت در انتخابات تشویق می شوند، عزمی جزم تر در تلاش برای حذف یک نفر در روز 22 خرداد 88 خواهند داشت.
این ها مردمی هستند که این بار نیز خوب می دانند چه نمی خواهند و کاش با همان دقت و روشنی آگاه باشند که چه می خواهند.