دروغ‌گوها به بهشت نمی‌روند

مرتضی کاظمیان
مرتضی کاظمیان

مثل نقل و نبات”، دروغ می‌گویند تا قوه‌ی مجریه را در اختیار گیرند. دروغ‌گوها شاید چند صباحی صاحب قدرت شوند، اما به “بهشت” نمی‌روند. می‌توان روبه‌روی “ملت ایران” نشست و بی‌وقفه و مکث، و درنهایت اعتماد به نفس، دروغ‌ها را ردیف کرد و رای “ملت ایران” را با “نیرنگ” و “فریب” از آن خویش نمود. اما، “این ره که می‌روی به ترکستان است اعرابی”.

می‌توان چشم در چشم “ملت ایران” دوخت و بی هیچ شرم و حیا، “دروغ” ردیف کرد و قافیه‌ها را از سخنان کذب، آکند؛ اما “ماه برای همیشه پشت ابرها نمانده و نمی‌ماند.” حیرت‌آور است، اما واقعیت دارد؛ دروغ‌گویی به “ملت ایران”، ابزاری شده است برای در آغوش کشیدن شاهد دلفریب “قدرت”. و دروغ‌گوها ابایی ندارند از این‌که “ملت ایران” را بفریبند برای تحقق “پروژه‌ها” و “اهداف” خویش. آنها (دروغ‌گوها) حاضرند هم‌زمان با “قافیه” ساختن مفهوم پرارج و گران‌‌قدر “ملت ایران”، چشم در چشم “ملت ایران” دروغ ردیف کنند. برای دروغ‌گوها، حقیقت ذیل ایدئولوژی‌ و یا پروژه‌هایشان تعریف می‌شود. چنان که همه‌چیز (حتی شواهد و مستندات و مدارک و آمار) هنگامی‌که با پروژه و انگیزه و ایدئولوژی آنها همخوان و همسو نباشد، یکسره تغییر می‌کند و دگرگون می‌شود.

اما همه‌ی دروغ‌گوها مثل هم نیستند؛ شجاعت همه‌ی دروغ‌گوها نیز چون هم نیست؛ چنان که “وجدان” هریک مانند دیگری به‌درد نمی‌آید. این‌گونه است که دو هفته‌ پیش، رو مو هیون، رئیس‌جمهور سابق کره جنوبی، ‌که گرفتار یک پرونده‌ی رسوایی مالی شده بود، خود را از فراز کوهی به دره انداخت و   به زندگی خویش پایان داد: “چیزی که ادامه‌ی زندگی را برای من دشوار می‌سازد این تصور است که خود را باری بر دوش مردم کره بدانم.” اتهام رو مو هیون، دریافت شش میلیون دلار رشوه از یک تاجر بود. وی البته تمامی اتهامات علیه خود را رد کرده و تنها این نکته را پذیرفته بود که همسرش از یک کارخانه‌دار کفش در کره جنوبی، یک میلیون دلار دریافت کرده است. یک مقام مسئول در دستگاه قضایی کره جنوبی اعلام کرده که رئیس‌جمهور سابق، از پرداخت پنج میلیون دلار به یکی از بستگانش نیز کاملا” اطلاع داشته، ولی آن را تنها یک سرمایه‌گذاری ارزیابی می‌کرده است. “ملت” کره  و “وجدان” برای رییس‌جمهور سال‌های 2003 تا 2005 کره جنوبی آن‌قدر واجد اهمیت بوده است که خود را از کوهی به‌زیر افکند و به زندگی خویش خاتمه دهد. او برای “آن‍چه که نگفته بود” اما “می‌باید خبر می‌داد”، متهم شد، به‌صورت رسمی عذرخواست، و درنهایت، تاب نیاورد و جان خویش ستاند. به‌تعبیری، “دروغ” او را می‌توان از جنس “دروغ سفید” خواند؛ کتمان حقایق و نگفتن واقعیت‌ها به مالکان اصلی کشور: ملت. یا به‌عبارتی، خیانت در امانتی که مردم به او سپرده‌اند: قدرت آقای رئیس جمهور.

دروغ‌، دروغ است؛ هرچند آثار و تبعات مترتب بر دروغ، متفاوت است و مستوجب ملامتی گونه‌گون.

برخی دروغ‌گوها برای ملت خود -وخویشتن خویش- چنان منزلتی قائل می‌شوند که چاره را در چنان گریزی از واقعیت می‌بینند (خودکشی)؛ و برخی دروغ‌گوها چنان از شرم فاصله گرفته‌اند و به‌قدری به ایدئولوژی و پروژه‌ی خویش باور دارند که ابایی از روز معرفی کردن شب، و سپید وانمودن سیاهی، ندارند؛ و این همه را درنهایت اطمینان خاطر و اعتماد به نفس، صورت می‌دهند. دروغ‌گوها اما به “بهشت” نمی‌روند، چه خود را چون رئیس جمهور سابق کره جنوبی از پرتگاهی به زیر افکنند و بمیرانند، و چه آن که گمان برند از قلب حقیقت و کتمان واقعیت، انگیزه‌ای خیر داشته‌اند یا هدفی والاتر. حساب دروغ‌گویانی که کارشان یک‌سره بر بنیاد عوام‌فریبی و افزایش سود و بسط قدرت خویش است، البته -و به تمامی- جداست. این‌گونه از دروغ‌ها را می‌توان همان دروغ‌های بزرگی دانست که نخستین بار آدولف هیتلر در کتاب زندگینامه‌ی خویش از آن استفاده کرد.

هیتلر در کتاب “نبرد من” تصریح می‌کند که مردم شکست آلمان را در جنگ جهانی اول به این دلیل پذیرفتند که یهودی‌های دارای نفوذ در مطبوعات، از این تکنیک استفاده کردند. به عقیده‌ی هیتلر، این روش مستلزم آن است که دروغ چنان عظیم باشد که هیچ‌کس باور نکند که “کسی آنقدر گستاخ باشد که چنین بی‌شرمانه حقیقت را تحریف کند». اولین مورد استفاده‌ی دروغ بزرگ در این سخن مشهور او مستند شده است: “در دروغ بزرگ همواره نیروی قابل باور بودن موجود است.” برخی کارشناسان و صاحب‌نظران در مورد هیتلر، گفته‌اند که “اولین قانون او این است که هیچ‌وقت نگذارید مردم دلسرد شوند؛ هیچ‌وقت خطا و تقصیری را نپذیرید؛ هیچ‌وقت تصدیق نکنید که دشمن ممکن است صفت خوبی داشته باشد؛ هیچ‌وقت جایی برای جایگزین باقی نگذارید؛ در آن واحد روی یک دشمن متمرکز شوید و تقصیر هر اتفاق بدی را بر گردن او بیاندازید. مردم دروغ بزرگ را زودتر از دروغ کوچک باور می‌کنند و اگر دروغی را مکرراً تکرار کنید، دیر یا زود آن را باور خواهند کرد.”

ژوزف گوبلز، وزیر تبلیغات هیتلر، از جمله کسانی بود که به‌ قدر لازم، از این دیدگاه هیتلر بهره‌  جست و در عمل، به عزم تداوم قدرت فاشیست‌ها، به بازتولید و تکثیر آن پرداخت.

اگر رو مو هیون خود را از پرتگاهی به‌زیر انداخت و کشت، آدولف هیتلر، در دالانی تاریک، با گلوله‌ای به زندگی خویش پایان داد. دروغ‌گوها به بهشت نمی‌روند، هرچند که چند صباحی با نخوت و غرور و خودکامگی، بر اریکه‌ی قدرت تکیه زنند.