مونا نعیم
کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه امریکا و رابرت گیتس، وزیر دفاع این کشور در سفر به خاورنزدیک به طور شفاف و مستقیم از پروژه فروش تسلیحاتی واشنگتن به شش کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس که ارزش آن حدوداً به 20 میلیارد دلار می رسد [در حدود 14 میلیارد یورو] سخن گفتند. رایس همچنین قبل از سفر اظهار داشت: “هدف از انجام این پروژه این است که به نیروهای میانه رو کمک و از استراتژی جامع تری حمایت کنیم که هدف آن مقابله با تأثیرات و نفوذهای منفی القاعده، حزب الله، ایران و سوریه است.”
این درواقع پروژه ای است که کشورهای منطقه، به ویژه کشورهایی را که طی این پروژه از کمک تسلیحاتی امریکا بهره برده اند، دچار سردرگمی کرده. این کشورها برخلاف ایالات متحده، با سازمان ها و حکومت هایی که توسط خانم رایس جزو “رقبا” طبقه بندی شده اند، به شیوه ای دشمنانه رفتار نمی کنند؛ این درحالی است که دولت واشنگتن نیز در گذشته آنها را “طرفدار و حامی تروریسم” نامیده بود.
ایران که خود را هدف اصلی این پروژه می داند، اولین کشوری است که در این خصوص عکس العمل نشان داد. تهران سریعاً نسبت به این پروژه “آتش افروز” که تنها “بذر ترس و نفاق را در میان کشورهای منطقه می کارد” اعلام جرم کرد.
در نظر کشورهای عربی حوزه خلیج فارس، تنها القاعده و دیگر سازمان هایی که با آن در ارتباط هستند باید هدف این پروژه تسلیحاتی قرار گیرند. ازطرف دیگر، با وجود ظنّ ها، اختلافات و تنش هایی که گهگاه میان این کشورها و سوریه، ایران و حزب الله وجود دارد، اعضای شورای همکاری خلیج فارس بیشتر در جستجوی راه حل های سیاسی و دیپلماتیک هستند تا راه حل های خشنوت بار و نظامی. هدف آنها این است که از وقوع رویارویی های جدید در منطقه ای که خود به دلیل وضعیت اسفناک عراق، فلسطین و لبنان بسیار متنشج است جلوگیری کنند. این همان حقیقتی است که عدم تمایل آنها را در حمله نظامی احتمالی امریکا علیه ایران به خوبی نشان می دهد.
اگر از این زاویه به مسأله بنگریم، متوجه می شویم پیشنهاد امریکا بسیار مشکل و دردسرساز به نظر می رسد. رد آن معادل است با قرار گرفتن در برابر یک کشور متحد [امریکا] که از امکانات سرکوب گرانه و احتمالاً تدافعی محروم شده و ازطرف دیگر، پذیرفتن آن معادل است با خصومت با کشورها و دولت هایی که در چارچوب اهداف پیشنهاد واشنگتن قرار گرفته اند.
مسلماً دمشق و تهران مورد ظنّ و حتی اتهام کشورهای خلیج فارس هستند، به ویژه عربستان سعودی که نقش قدرت اصلی سیاسی را در منطقه ایفا می کند؛ اتهام وارده بر این دو کشور ایجاد بی ثباتی در عراق است. سوریه و ایران همچنین به دلیل مداخلات منفی در لبنان و حمایت از حزب الله مجرم شناخته می شوند. جاه طلبی های هسته ای جمهوری اسلامی که پیش بینی می شود از ماهیت نظامی برخوردارند نیز نگرانی های بسیاری را به وجود آورده. از سوی دیگر خواست و تلاش این کشور در گسترش نفوذ خود بر جامعه بومی شیعه و تبلیغ دینی در منطقه ای که اکثریت آن سنی هستند به هیچ وجه اطمینان بخش به نظر نمی رسد.
با این وجود، دیگر کشورهای عربی خلیج فارس درست مانند سوریه و ایران، طریق دیپلماتیک را برگزیده و از سرکرده سعودی خود پیروی می کنند. ریاض پس از تلاش برای جلب رضایت دمشق به ویژه درخصوص لبنان که در نهایت بی نتیجه بود، از حکومت سوریه فاصله زیادی گرفت و جای خود را به اتحادیه عرب داد. ازطرف دیگر، گشایش های سعودی به سوی جمهوری اسلامی به مثابه یک موفقیت بی پایه و سست بود. این گشایش ها اگر چه موجب شد تا رویارویی مسلحانه بین شیعه و سنی در لبنان روی ندهد، ولی باعث نشد تا از حمایت تهران از گروه های مسلح شیعه عراقی که علیه هموطنان سنی خود اقدام می کنند کاسته شود. با این حال، ایران متعهد شده تا از جوامع شیعه ای که مخالف کشورهای خلیج هستند فاصله گیرد.
آیا تعهدهای ایران به دنبال تسلیح بیش از اندازه همسایگان شیخ نشین حوزه خلیج فارس که ایده اعلام جنگ را در ذهن تداعی می کند، همچنان به قوت خود باقی خواهند ماند؟
منبع: لوموند، 1 اوت 2007
مترجم: علی جواهری