احتمال رویارویی با غرب بسیار بالاست

نویسنده

‏پیش از ظهور محور جدید پاریس- واشنگتن در خصوص موضوع هسته ای ایران، فشارهای اعمال شونده بر جمهوری اسلامی تا ‏بدین حد شدید نبود. تهران که اکنون به یک قدرت منطقه ای تبدیل شده، به منظور خنثی کردن این تهدیدهای خارجی دست به هر ‏قدرت نمایی می زند: سخنرانی و رفتار کردن به شکلی افراط گرایانه، به زنجیر کشیدن جامعه مدنی، تدارک برای رویارویی ‏احتمالی؛ و تمامی اینها با سر دادن یک شعار: “انرژی هسته ای حق مسلم ماست.“‏

سعید لیلاز، کارشناس و تحلیلگر مسایل اقتصادی، می گوید: “رویارویی با غرب بسیار محتمل به نظر می رسد.” نگرانی او از این ‏است که بار دیگر شاهد گسترش پرده سیاهی بر تهران باشد. منزوی کردن ایران معادل است با دادن بهانه به دست دولت محافظه ‏کار فعلی که بخش اعظم آن از پاسدارن سابق و آموزش دیده در جنگ ایران و عراق تشکیل شده. در نظر آنان، دورنمای یک جنگ ‏جدید به هیچ وجه هولناک به نظر نمی رسد. منزوی کردن ایران معادل است با بستن درها به روی بازرسان آژانس اتمی و ‏مطبوعات و رسانه های غربی. دور ماندن حکومت از دید خبرنگاران خارجی، چراغ سبزی است برای ارعاب و به زنجیر کشیدن ‏هر چه بیشتر صداهای معترض.‏

امروز به نفس افتادن جامعه بین الملل کاملاً قابل درک است. از ابتدای مذاکرات هسته ای در سال 2003، هرگونه مشوق یا بسته ‏پیشنهادی به طور خودکار و بدون مطالعه از سوی تهران رد شده: همکاری با ایران، حتی در زمینه هسته ای، در ازای توقف ‏فعالیت های غیرشفاف اتمی و ادامه غنی سازی در خاک روسیه. بدتر اینکه پس از یک دوره کوتاه تعلیق در زمان ریاست ‏جمهوری محمد خاتمی، محمود احمدی نژاد به محض اتمام انتخابات خود، به سرعت این فعالیت ها را از سرگرفت و پس از آن ‏اظهار داشت “این قطاری است که ترمز ندارد”. امروز به نظر می رسد که هیچ چیز نمی تواند موجب توقف جاه طلبی های هسته ‏ای ایران شود. ‏

کریم سجادپور، پژوهشگر امور ایران در مؤسسه صلح بین المللی کارنگی در این خصوص می گوید: “این یک تاکتیک بسیار ‏خطرناک است.” زیرا سخنرانی های ستیزه جویانه ای که از جانب تهران و واشنگتن شنیده می شود، این هراس را به وجود می ‏آورد که امکان وقوع یک لغزش غیرقابل کنترل بسیار بالاست. ‏

رجبعلی مزروعی، نماینده سابق اصلاح طلب در مجلس ششم، می گوید: “اکثر جنگ ها به دلیل محاسبات اشتباه روی می دهند و ‏امروز کوچک ترین خطا می تواند بسیار خطرناک ظاهر شود.” اکنون کافی است رییس جمهور احمدی نژاد جمله ای تحریک آمیز ‏و غیرمسؤولانه در ورای تحمل غرب بر زبان آورد تا جرج بوش را وادار به عمل کند. مردم ایران همچنین با نگرانی به مسأله 15 ‏ملوان بریتانیایی اشاره می کنند که در ماه مارس توسط سپاه پاسداران دستگیر شدند. اگر این سربازان امریکایی بودند، جریان فرق ‏می کرد و شرایط به سرعت به سوی وضعیت قرمز پیش می رفت… ‏

البته جمهوری اسلامی نیز در صورت حمله دست به سینه نخواهد نشست و بی شک با فعال کردن اهرم های مختلف در منطقه، ‏خود را درگیر یک “جنگ نامتقارن” خواهد کرد: فعال کردن شبه نظامیان شیعه در عراق یا حزب الله در لبنان. سربازان فرانسوی ‏در نزد نیروهای میانجی سازمان ملل در لبنان که در جنوب این کشور مستقر شده اند، می توانند به عنوان یکی از آماج های ایران ‏به شمار روند. ازطرف دیگر، حکومت خواهد توانست به بهانه دشمن خارجی، مخالفان و معترضان داخلی را بدون هیچ مدارایی ‏مورد حمله قرار دهد.‏

در چنین شرایطی، چگونه می توان تهران را به عمل کردن طبق خواسته های بین المللی مجاب کرد؟ فعلاً تأثیر تحریم ها بسیار ‏محدود به نظر می رسد. درآمدهای نفتی که برای هر اقدامی مصرف می شود، به دولت احمدی نژاد اجازه داده تا یک جوّ مصنوعی ‏از شکوفایی و رفاه نسبی اقتصادی را به نمایش گذارد. ازطرف دیگر، عملکرد نیروهای سرکوب در داخل ایران به گونه ای است ‏که کوچک ترین گردهمایی اجتماعی به دلیل تورم و افزایش بیکاری را به شدیدترین نحو در نطفه خفه می کنند. در نتیجه، این مردم ‏ایران خواهند بود که بیشترین آسیب را خواهند دید، نه دولتمردان جمهوری اسلامی. ازطرف دیگر، ایران نیز در برابر تدابیر ‏اقتصادی اروپا بیشتر به سوی کشورهای آسیایی، از جمله هندوستان و چین، معطوف شده است.‏

کریم سجادپور می گوید: “به منظور کارآمد بودن فشارها بر تهران، نباید تنها به فکر اعمال تحریم بود، بلکه ائتلاف نیروها نیز ‏بسیار مهم است.” به بیان دیگر، تنها زمانی می توان نتیجه گرفت که چین و روسیه نیز به مانند دیگر اعضای شورای امنیت به ‏شکلی قاطعانه با ایران برخورد کنند. در این صورت، حکومت جمهوری اسلامی به طور جدی خطر را احساس خواهد کرد و بدین ‏ترتیب می توان از وقوع هرگونه فاجعه ای خودداری کرد. ‏

راه حل دیگری که از سوی سعید لیلاز مطرح می شود، “نخریدن نفت از دولت تهران” است. چنین اقدامی می تواند اقتصاد ایران ‏را فلج و نیروهای بر سر قدرت را تضعیف کند، ولی به نظر می رسد که هیچ دولت خارجی حاضر به پذیرش تبعات چنین اقدامی ‏نیست. به عقیده برخی ناظران امر، هزینه پرداخت چنین اقدامی بسیار کمتر از به آتش کشیده شدن کل خاورمیانه یا خسارات جانی ‏ناشی از عملیات تروریستی در جامعه مدنی، به مانند انفجار بمب در متروی پاریس در سال های 1980، خواهد بود. ‏

منبع: فیگارو، 13 نوامبر

مترجم: علی جواهری