صحبتهای مداح مشهور تهران وقتی که به سیاست ورود میکند، عموما جنجالی است و ناسزاگویی در آن رایج؛ اما اینبار حتی از دعوت به کشتن اسفندیار رحیم مشایی هم سخن گفته است: “تو هم میدونی که اخلاق منو، فعلا قایمش کردن، پیداش کنن بچهها میکشنش! فعلا تو هزاران حصار قرار گرفته این یهودی امت!!! گفتمم هر کی بکشتش پولشو من میدم! خداشاهده نه اینکه حالا مثلا بگم… چون اینا خطرناکن، اینا بیان روی کار نمیدونی با دین جوونا چه کار میکنن، ببین فحشا، منکرات، اینترنت همه هست اما مردم اومدن برای امیرالمومنین گریه کنن…“
اما مداحی منصور ارضی در مراسم شب قدر امسال در مسجد ارک ـ -پایگاه همیشگی وی ـ-هر چقدر واکنش رسانه های دولتی را در پی داشت واکنش ویژهای در بین مسوولان در پی نداشت. دادستان تهران هم با تاکید بر اینکه “در مورد اظهارات باید بررسی بیشتری انجام شد” تنها به گفتن این جمله اکتفا کرد: “شخصی که در مورد او صحبت شده است میتواند اعلام جرم کند و قابل بررسی است.”
این موضعگیری از سوی مشاور مطبوعاتی محمود احمدینژاد به “چراغ سبز” دستگاه قضایی تعبیر شد و علی اکبر جوانفکر در گفتگو با روزنامه اعتماد گفت: “دولت معتقد است که دادستان تهران نماینده مدعیالعموم است و باید رسیدگی کند و وقتی به صورت شایسته و درست واکنش نشان ندهد و وارد میدان نشود، یعنی اینکه به کسانی که بنای تهدید مسوولان را نهادهاند چراغ سبز نشان داده است تا امور خلاف قانونشان را پیگیری کنند… دولت تنها میتواند طرح شکایت کند و خواهان رسیدگی دستگاه قضا شود اما متاسفانه سابقه نشان داده که نتیجه مطلوبی هم در پی نخواهد داشت. شما بگویید شکایات ریاستجمهوری در موارد متعدد تاکنون چه نتیجهیی داشته که این بار داشته باشد؟”
احمدینژاد اما که پیش از این با هشدار به مجلس و قوهقضائیه کابینه را خط قرمزش دانسته بود، گویا در برابر منصور ارضی دست به عصاتر عمل میکند.
مشایی، بهانه اختلاف
مداحان به عنوان یکی از تریبونهای تاثیرگذار در قشر سنتی و مذهبی در آستانه ظهور احمدینژاد و تشکیل دولت اولش بسیار از او حمایتکردند اما به تدریج ورق برگشت و با اظهارات تند منصور ارضی، سعید حدادیان و عبدالرضا هلالی مداحان به دولت اعلان جنگ دادند. نقطه افتراق و اعتراض هم رحیم مشایی و حلقه اطرافیانش بود که بخصوص از سال گذشته در سیبل اصولگراهای مخالف رییس دولت قرار گرفته بودند. حدادیان انتخاب مشایی را برای معاون اولی و رییس دفتری تسلیت گفت، چرا که “اشک امت حزبالله را درآورد” و چندی بعد او را به “عورت احمدینژاد” تشبیه کرد. ارضی هم که طرفدارانش او را حاج منصور مینامند، چندین بار به احمدینژاد هشدار داد: “برای ما شخص ملاک نیست؛ برای ما ولایت فقیه ملاک است و هر کس از آن فاصله بگیرد از او فاصله می گیریم”.
او در اظهاراتی مشابه میگفت: “به رییس جمهور می گویم که بیا و تا دیر نشده بیدار شو و برگرد به دامن حضرت زهرا… این مردک را از دولت بیندازند بیرون. این یک بیمار است و همه را بیمار می کند. راهی که این میرود به ته جهنم است ولی متأسفانه رییس جمهور هم به حرفش گوش می کند.” سایر مداحان هم علنا در ذم دولت سخن میگفتند و شعار میدادند. البته این اختلاف زاویه مداحان با احمدینژاد از سوی رسانههای حامی مشایی هم بیجواب نمیماند و به عنوان مثال حدادیان را “دلقک و مداح زر و زور” میخواندند. مشابه واکنشی که به منصور ارضی پس از صحبتهای اخیرش نشان داده شد و او را “آلت دست گروهی افراطی” دانستند. اما مشخص نشد شکایت دفتر ریاستجمهوری از مداحان به کجا رسید.
نقش پررنگ مداحان
محمود احمدینژاد که بارها گفته علاقه و تعهدی به فعالیتها و دستهبندیهای حزبی ندارد و در انتخابات ریاستجمهوری سال 84 نیز به تصمیم حزبی همفکرانش بیاعتنایی نشان داد، حالا در مقابل مخالفتهایی از جنس تشکلهای سنتی قرار گرفته است. منابر و مساجد به عنوان تریبونهای سنتی که یادآور موفقیتهای اسلامگرایان در دهه 50 هم هست، پس از اختلاف نظر پیدا کردن با احمدینژاد میخواهند قدرت خود را به رخ بکشند. این دعوای درون طیفی هم از سوی کسانی ابراز میشود که محدودیتهای نمایندگان مجلس و دستگاه قضایی را ندارند و از آزادی بیان بیشتری برخوردارند. شاید رویهای مشابه جمعهای غیر حزبی اما متشکل و فرمانبردار مشابه حامیان رییس دولت نهم اما این بار در مخالفت با وی در میان باشد. اما اینکه دقیقا چه تصمیمی باعث شده مداحان ثناگوی احمدینژاد که حتی در سخنرانیها هم او را همراهی میکردند، به مخالفان ناسزاگو تبدیل شوند؛ پرسش مهمی است که پاسخش را باید در ادامه صفآرایی دولت و مداحان جستجو کرد.