محمدعلی رامین ۱۰ آبان ۱۳۸۸ معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد شد و ۲۹ آذر ۱۳۸۹ از این سمت برکنار، اما در این یک سال و یک ماه به رکورددار تذکر، توبیخ و توقیف مطبوعات در میان دولتیان تبدیل شد. او اینک، دو سال پس از برکناری، در مصاحبه با روزنامه شرق، بستن روزنامهها را یک دروغ بزرگ خوانده و ادعا کرده که برخوردی دوستانه و مسئولانه با روزنامهنگاران داشته است. پیش از او، سعید مرتضوی در دستگاه قضایی رکورد دار برخورد با روزنامه نگاران بود، اما با روی کار آمدن احمدی نژاد پس از انتخابات مخدوش ۸۸، مدیری در وزارت ارشاد نیز مسئولیت این کار را بر عهده گرفت:رامین.
روزنامهنگاران متخلف و موادفروشها!
محمدعلی رامین میگوید که “در یک شرایط خاص و اضطراری و برای اجرای کامل قانون و نجات رسانهها از بحران و بن بست” معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد را پذیرفته است و توضیح میدهد: “سال ۸۸ بعد از آن انتخابات باشکوه که قریب ۸۵ درصد واجدان شرایط پای صندوقرای حاضر شدند. کسانی برنامهریزی شده وارد تقابل با نظام و تخریب ساختارهای سیاسی نظام شدند، کشور بهم ریخت و بهترین موفقیتی را که جمهوریاسلامی در عرصه ملی و اعتبار جهانی به دست آورده بود را از مملکت گرفتند. نظام مقدس جمهوریاسلامی را بدنام کردند و ملت سربلند ایران را بهعنوان یک ملت سرخورده و ذلیل معرفی کردند، خونها ریخته و آتشسوزیها شد و در این سرگردانی فراگیر، تنها با تدابیر شخص امام خامنهای آرامآرام التهابات کمتر و بحران مدیریت شد و جریان فتنه از سطح جامعه برچیده شد، ولی فتنه گران همچنان در رسانهها میتاختند. التهابات اجتماعی چند هفته بیشتر در تهران دوام نداشت، اما فضای فتنه در رسانهها بهشدت دنبال میشد. یعنی تمام آن توطئههای بینالمللی در رسانههای داخلی بسترسازی، تکثیر و توسعه پیدا میکرد. متاسفانه برخی رسانهها که باید پناهگاه روانی جامعه و حکومت در شرایط خطر باشند و به تامین مصالح ملی بپردازند، بعضا درست خلاف جهت ماموریتهای ذاتی و قانونی خودشان حرکت کردند.”
او مهمترین خواستهاش از رسانهها را در آن شرایط “نظمپذیری، ولایتمداری و حرکت در راستای اهداف ملی و آرمانهای بزرگ اسلامی” معرفی میکند. به اعتقاد او اطلاعات صحیح و درست هم اگر “در صورت انتشار، مورد سوءاستفاده دشمن و همسویی با او باشد” انتشارش “هم خلاف قانون و هم خلاف مصالح ملی” است.
از رامین سئوال شده: وقتی رسانهای را تعطیل میکردید به اتفاقی که برای کارکنان آن میافتاد، فکر میکردید؟ او اما در پاسخ روزنامهنگاران بیکار شده را با فردی که برای تامین زندگی و معیشت همسر و فرزندانش و پرداخت کرایهخانهاش به توزیع مواد مخدر یا مشروبات الکلی روی میآورد مقایسه میکند و میگوید: بدیهی است که باید با فرد خطاکار برخورد شود.
وقتی هم مورد انتقاد قرار میگیرد که مقایسه موادفروش و روزنامهنگار درست نیست، توضیح میدهد: “شما از عنوان روزنامه نگار استفاده ابزاری نکنید! اگر کسی با عنوان استاد یا دانشجو یا پزشک یا داروساز یا مدیر یا مهندس یا روحانی، جرمی را مرتکب شد، قانونگذار باید میان او و سایر مجرمان تفاوت قایل شود؟… باید پذیرفت که به دلیل اهمیت و تاثیرگذاری رسانهها، خودشان در برابر عناصر نفوذی و نا اهل، آسیب پذیر هستند.اگر ما بخواهیم حریم رسانهای را پاکسازی بکنیم، آیا کار بدی برای رسانه کردهایم؟ اگر کاری بکنیم که کسی دررسانه، عامل نفاقافکنی در جامعه نباشد اگر کاری بکنیم که رسانهها علم و آگاهی و روشنگری مفید و سازنده را توسعه بدهند و بتوانند اولویتها و نیازهای اصلی جامعه را ارتقا بدهند و ارزشهای دینی و ملی را تقویت کنند، کار بدی است؟”
در اوج فتنه رسانهها آمدم
رامین میگوید که تلاش بسیاری کرده تا اعتماد بین مطبوعات، خبرگزاریها و سایتها را با دولت و نظامجمهوریاسلامی برقرار کند اما به مرور مردد شده و احساس کرده که تلاش بیهوده ای میکند. همچنین مدعی است که تلاش کرده روزنامهنگاری به زندان نرود هر چند بلافاصله افزوده است که “اگر کسی برای درگیری با قانون اصرار داشت، کار چندانی از امثال ما بر نمیآمد.”
به عنوان مثال هم اشاره میکند که میدانسته سردبیر یک روزنامه در ایران نیست اما خودش به مدیرمسوول گفته سردبیر را تغییر دهد تا روزنامه با مسایل قضایی و امنیتی درگیر نشود. اشاره او به مجتبی واحدی، سردبیر روزنامه آفتاب یزد است که در آن سالها در خارج از ایران حضور داشت اما به دستور رامین از این روزنامه جدا شد.
او همه اقدامات انجام شده در دوران مدیریتش را تایید میکند و تنها یک انتقاد را به خود وارد میداند: “ نقص مدیریت اجرایی مرا نوع حمایتها بدانید که بنده حامیان انقلاب را قاطعانه حمایت کردم.”
رامین پایان کار خود در سمت معاونت مطبوعاتی را که با استقبال همزمان رسانههای اصولگرا و اصلاحطلب همراه شد به “کنار گذاشته شدن” تعبیر میکند: “وقتی که در اوج فتنه رسانهها آمدم و با قاطعیت و جدیت دنبال اجرای قانون بودم و جسارت برخورد را هم داشتم، یک فضای جدیدی ایجاد شد و بالاخره کسانی که میخواستند رقبایشان را حذف کنند، به خواستههایشان رسیدند و همهچیز هم به نام بنده تمام شد… بعد از اینکه شش، هفت ماهی گذشت و یک بخشی از رسانههای جریانی که ظاهرا با نظام تعارض پیدا کرده بود تعدیل شد، جریان دیگر احساس کرد حالا که امنیت سیاسیاش تامین شده، میتواند با معاونت مطبوعاتی هم به یک دادوستدی بپردازد. ولی از ویژگیهای آن معاون مطبوعاتی این بود که اصلا نگاه حزبی و گروهی و جناحی نداشت. اعتقادش آرمانهای نظام و امامت مسلمین و اهداف و ارزشهای متعالی اسلام و اجرای قانون بود. برایش جناح چپ و راست و محافظهکار و ارتجاع ملاک نبود. بنابراین از یک برههای بخشی از این جریانی که عنوان اصولگرا بر خودش گذاشته، متوجه شد با این معاون مطبوعاتی بعضی مسایل را نمیتواند دنبال کند، لذا همراه جناح مقابل خود، بنا را برمقابله با همین معاون مطبوعاتی گذاشت.”
یکی از ابتکارات مدیریتی رامین، حضور سرزده و یا هماهنگ شده در تحریریه روزنامهها بود. خودش میگوید که هدف اعتمادسازی بوده ولی به عنوان مثال “یک بار سرزده وارد یک روزنامه شدم که از بیتالمال ارتزاق میکند. در فضای آنجا هیچ حریم شرعی بین افراد مراعات نمیشد. چون سرزده وارد شده بودم، آنها هیچ آمادگی نداشتند، هم آنها جا خوردند و هم من! فقط از مدیر مسئولش خواستم طی ۴۸ ساعت وضعیت روزنامه را سروسامان بدهد.”
او به ماجرای حضور در روزنامه فرهیختگان هم اشاره میکند؛روزنامه ای که در زمان حضور معاونت مطبوعاتی، چند تن از اعضای تحریریه آن از جمله سردبیرش در بازداشت به سر میبردند. روایت رامین از ماجرا این گونه است: “وقتی با همکاران روزنامه صحبت کردم، تلاش کردم مجموعه را به قانونمندی و قانونگرایی دعوت کنم. تنها قانون میتوانست ما را از آن هرج و مرج فتنه ۸۸ نجات دهد. همواره تذکر میدادم که اگر قانون بدون آزادی، موجب استبداد میشود، شما هم اگر بخواهید آزادی عمل خودتان را بدون اجرای قانون در نظر بگیرید، عامل هرجومرج میشوید.اما آنها وقتی از قانون مطبوعات برایشان گفتم، مسخره میکردند؛ از قانون اساسی گفتم، مسخره کردند؛ هر چه از آرمانها و ارزشهای فرهنگی ملت ایران گفتم، آنها مسخره کردند و رفتار بعضی از آنها شبیه به دلقک بازان یک سیرک شده بود که به ناچار آنجا را ترک کردم و در حال بیرون رفتن، به یکی از مسئولان روزنامه گفتم: اینجا روزنامه فرهیختگان است یا محل تجمع دلقکها؟ من آن رفتار زشت را در هیچ کجا مطرح یا پیگیری نکردم؛ اما یکونیم ساعت بعد، یکی از همان افراد روزنامه، به اصطلاح برای افشاگری، صدای مرا از تلویزیون آمریکا VOA پخش کرد و گزارش دیدار معاون مطبوعاتی از فرهیختگان را به آن شبکه ارایه داد.”
نتیجه حضور رامین و تنش ایجاد شده، اخراج چند تن از اعضای تحریریه این روزنامه بود و البته شکایت شخص معاون مطبوعاتی از یکی از آنان به نام نگین بهکام. بهکام در گفتوگو با روزآنلاین توضیح میدهد که رفتار رامین بسیار برخورنده و از موضع بالا بوده و در مقابل اعتراض تحریریه نسبت به زندانی بودن همکارانشان، آنها را به نفهمیدن قانون و مصالح نظام متهم و روزنامهنگاران این روزنامه را مشتی دلقک خطاب کرده است.
رامین فردای آن روز، بار دیگر به طور سرزده به فرهیختگان میرود. ابتدا به اتاق مدیرمسئول میرود و مدیرمسئول هم قبل از حضور رامین در تحریریه، همه را به سکوت در مقابل او دعوت می کند و میگوید هرگونه اعتراض و انتقاد و یا انتشار مباحث این دیدار به ضرر اعضای دربند تحریریه خواهد بود. به گفته بهکام گویا از جمله خواستههای رامین در دیدار دوم این بوده که کسی از اعضای تحریریه موقع حضور او ننشسته باشد.
رامین این بار دفترچه قانون مطبوعات را هم همراه خود برده بود تا به آن استناد کند. بعد از پایان صحبتها، رامین خارج میشود و چند تن از روزنامهنگاران از جمله بهکام از او میخواهند تا خارج از محیط تحریریه گفتوگویی با او داشته باشند. اما رامین جواب آنان را نمی دهد و به راه خود ادامه میدهد. خواست این چند روزنامهنگار چند بار تکرار میشود اما به گفته بهکام، رامین گفتوگو را نمیپذیرد و در نهایت وقتی صحبت به بازداشت روزنامهنگاران میرسد، یک مجادله کلامی درمیگیرد که حاصلش شکایت رسمی معاون مطبوعاتی وزیر ارشاد از یک روزنامهنگار به اتهام توهین به رهبری میشود.
مهدی تاجیک، روزنامهنگار روزنامه اعتماد که او نیز مجبور به ترک کشور شده و هنگام حضور رامین در تحریریه این روزنامه، مشغول کار بوده، از رفتار “عجیب و عصبی” این مقام وزارت ارشاد به روز می گوید.
تاجیک ماجرا را چنین تعریف می کند:” رامین به صورت سرزده وارد روزنامه اعتماد شد و به یکی از همکاران بخش فنی پول داد تا شیرینی بخرد. بعد همه همکاران را جمع کرد تا برایشان سخنرانی کند. محور سخنان این بود که روزنامه نگاری در ایران باید با نیات الهی و در راستای توحید باشد. در آن زمان به تازگی روزنامه سرمایه توقیف شده بود و تعداد زیادی از روزنامه نگاران هم به واسطه سرکوب های بعد از انتخابات زندانی بودند. وقتی همکاران اعتماد درباره این مسایل از او سئوال کردند مدعی شد که روزنامه سرمایه، سرمایهای نبود و روزنامه نگاران بازداشتی هم همراه ضد انقلاب بودهاند. ادامه این سئوالات و انتقادات باعث برافروختگی شدید او شد. او مدعی بود که سطح بحثش با پیش کشیده شدن بحث توقیف و بازداشت نازل شده است. بعد هم به یکباره با چهره ای کاملا سرخ از عصبانیت سالن را ترک کرد.”
من روزنامهای را نبستم
حالا یکی از مهمترین بخشهای سخنان رامین آنجاست که تاکید میکند: “بستن روزنامهها توسط رامین یک دروغ بزرگ است؛ خیلی بزرگ.” او میگوید که “معاون مطبوعاتی نه میتواند روزنامهای را باز کند و نه میتواند روزنامهای را ببندد” و در واقع با استدلالی مشابه محمود احمدینژاد میخواهد مسئولیت را متوجه هیات نظارت بر مطبوعات و دستگاه قضایی کند. او اما نمی گوید چرا دقیقا در مدت زمان حضور او این همه تذکر مخفیانه و علنی داده شد و نشریات بسیاری توقیف شدند؟
کارنامه سال 88 محمدعلی رامین در جدول زیر قابل ردیابی است؛کسی که در روز اول حضورش خبرگزاریهای حکومتی نوشتند “دارای آثار قلمی و نظری در اکثر مطبوعات داخلی و تخصصی و در بعضی از مطبوعات خارجی همچون اشپیگل، فایننشال تایمز، لس آنجلس تایمز و دیگر روزنامهها” است اما جز اینکه جستجوی سوابق مطبوعاتی او در فضای وب به هیچ میانجامد، اشپیگل هم رسما انتشار هرگونه اثری از رامین را تکذیب کرده است.