وقتی پروست نمی تواند زندگی شما را دگرگون کند
تصور کنید ساعت 51⁄17 عصر روز پنجشنبه که لابد از بهترین ساعت های هفته است، نشسته اید و گرم صحبت با چند نفر درباره فلان چیز یا فلان آدم هستید که یکدفعه زنگ تلفن خانه به صدا درمی آید. لیوان چای را که دست تان گرفته اید، روی میز می گذارید، بدن تان را تا جایی که می شود، کش می دهید و دست تان را دراز می کنید و گوشی را برمی دارید.
بفرمایید.
سلام خانوم.
سلام.
ببخشید من شماره شما رو رندوم گرفتم، می تونم ازتون سوالی بپرسم؟
خواهش می کنم. حتماً.
می خواستم بدونم شما کتاب «در جست وجوی زمان از دست رفته» رو خوندید؟
مکث خیلی کوتاهی می کنید و بلافاصله می گویید؛ «نه، نمی خوام هم بخونم، خداحافظ.» تق. گوشی را می گذارید.
اولین جواب به سوال روز پنجشنبه ام این بود. بعدش خودم را فروشنده یی تصور کردم که در طمع فروختن کتاب های تلنبار شده «در جست وجوی زمان از دست رفته» توی انبار با تلفن دنبال مشتری می گردد. خودم را جای مزاحمی گذاشتم که کتاب هفت جلدی و سنگین «در جست وجو…» را مثل طعمه یی زده سر قلابش و دنبال ماهی چاق و چله یی است. خودم را در هیئت فرشته مرگی تصور کردم که دارد زمان از دست رفته کسی را بهش یادآوری می کند.
به آقای حقیقت توی فروشگاه چشمه گفتم مهدی سحابی که از دنیا رفت، این هفته فروش کتاب هایش بیشتر شد؟ بعد همان هفت جلد معروف چسبیده به هم را که توی سلفون پیچیده شده و پایین قفسه کتاب های پلیسی گذاشته اند، نشانش دادم. پرسیدم کسی آمد «جست وجو…» بخرد؟ گفت «نه، هیچ کس. عجیب هم بود. »
هر نویسنده یی که از دنیا می رود، با مرگش کتاب هایش جانی دوباره می گیرند. از انبارها می آیند روی پیشخوان و بهترین جای کتابفروشی مال آنها می شود. اما کتاب ها حتماً باید خوش شانس باشند در کم ورقی و قیمت پایین. «در جست وجوی زمان از دست رفته» مهم ترین کتاب پروست که سحابی ترجمه کرده، هفت جلد است، 70 هزار تومان و 11 سال وقت صرف ترجمه اش شده. آدم کمی باید دودوتا چهارتا کند تا برود سراغش. نفر بعدی که ازش سوالم را پرسیدم یک جلد از رمان پروست را خوانده بود. گفت این یک جلد را وقتی 17، 18 ساله بوده خوانده و بعد با خودش فکر کرده 17، 18سالگی سنی نیست که زمانی را از دست داده باشی که جست وجویش کنی. با خودش تصمیم گرفته 30 سالش که شد پروست بخواند تا لااقل زمانی توی زندگی اش از دست رفته باشد.
فکر کنم باید یه زندانی چیزی برم که فرصت کافی بشه برای خوندنش.
توی اوین که بهت «در جست وجوی زمان از دست رفته» نمیدن بخونی.
اتفاقاً تو کتابخونه زندان اگه یه کتاب وجود داشته باشه، اون کتاب پروسته.
نفر بعدی گفت اگر چند نفر پیدا شوند که در خواندن شریکش شوند و هفت جلد جوری بین آنها تقسیم شود که به هیچ کدام فشار خاصی نیاورد، حاضر است برود سراغ پروست. چهارمین یا پنجمین آدمی که باهاش درباره پروست حرف زدم یک جلدش را خوانده بود و بعد از صرافت خواندن بقیه اش افتاده بود. گفت ریتم کندی دارد که زندگی این روزهای ما ندارد. مثلاً پروست برمی دارد 30 صفحه حرف می زند و توی این 30 صفحه هنوز از رختخوابش بیرون نیامده؛ ایرادی که بقیه حتی برادر پروست هم به او گرفته؛ «محاسن اثر پروست هرچه باشد، حتی سخت ترین طرفدارانش هم نخواهند توانست یکی از ویژگی های آزارنده آن را انکار کنند؛ مطول بودن. به قول روبر برادر پروست «گرفتاری اینجاست که مردم یا باید سخت بیمار باشند یا پایشان شکسته باشد تا فرصت خواندن در جست وجوی زمان از دست رفته را بیابند.» و وقتی با پای گچ گرفته یا سل ریه در رختخواب افتاده اند، تازه باید با مشکل دیگری دست و پنجه نرم کنند که همانا طول تک تک جمله های پروستی و ساختمان مارپیچ آن است، که طولانی ترین شان که در جلد پنجم است، اگر به صورت یک خط مستقیم دنبال هم قرار بگیرد، اندکی کمتر از چهار متر خواهد بود…» (کتاب پروست چگونه می تواند زندگی شما را دگرگون کند، آلن دوباتن، ترجمه گلی امامی) اما فکرش را بکنید که توی رختخواب دارید پروست می خوانید، آن کتاب قطور را می توانید با یک دست نگه دارید؟ چاره یی جز درگیر کردن دو دست ندارید و باید خیلی مراقب باشید کتاب از لای دست تان سر نخورد. چون مثل پاره آجری است که سنگینی اش خطر ضربه مغزی یا شکستگی فک و بینی به همراه دارد. خیلی مراقب باشید.
خیلی ها سراغ پروست نرفته اند و دلیل شان این است که کتاب زیادی قطور است، 70 هزار تومان پول ندارند خرج خریدنش کنند، پروست خوانی را گذاشته اند برای زمان بازنشستگی یا فکر می کنند به جای «در جست وجوی زمان از دست رفته» می توانند 10 کتاب معرکه از 10 نویسنده دیگر بخوانند. شایعاتی هم البته وجود دارد مبنی بر اینکه فقط خود پروست کتاب را خوانده و ناشرش و حتماً مهدی سحابی.
ولی حتماً می دانید آدم هایی که پروست خوانده اند، آدم های انگشت شماری که پروست خوانده اند، با چه ولعی ازش حرف می زنند. پروست خوان ها از پروست نخوان ها قابل شناسایی اند. مهدی سحابی خودش می گفت آدم ها به دو دسته تقسیم می شوند؛ آنهایی که این کتاب مهم را خوانده اند و آنهایی که نخوانده اند. بشنوید از پروست خوانده ها که می گویند «در جست وجو…» دایره المعارف راه های عاشقانه زیستن است، بهترین رمان عاشقانه یی است که گیرتان می اندازد، نگاهتان را به زندگی زیر و رو می کند. ذهن تان را تبدیل به راداری می کند که پیش از این نبوده. به چیزهایی حساس می شوید که قبلاً نبودید. دنیا را جوری می بینید انگار اولین بارتان است. اصلاً قبل از اینکه بردارید 70 هزار تومان خرج خرید رمان بکنید، کتابی را که آلن دوباتن نوشته، بخوانید. «پروست چگونه می تواند زندگی شما را دگرگون کند» که گلی امامی ترجمه کرده و نشر نیلوفر منتشر کرده، فقط 211 صفحه است، آن وقت می بینید با چه سرعتی دارید خود را به آن هفت جلد می رسانید. البته سرخورده ها از کتاب پروست کم نبوده اند. آدمی بوده که سه سال وقتش را صرف خواندن در جست وجو کرده و دست آخر نامه یی به پروست نوشته و گفته؛ «حتی یک کلمه هم چیزی نمی فهمم. مطلقاً هیچ چیز. مارسل پروست عزیز، اینقدر پز ندهید و کوتاه بیایید. لطفاً در دو جمله برایم بگویید می خواسته اید در این کتاب چه بگویید.» کسی که هر یک از جمله هایش چهار متر طول داشته، به نظرتان دو جمله اش چند صفحه می شده؟
کتاب های تازه
حالا اگر پروست نمی خوانید، «دوست بازیافته» فرد اولمن هم هست که سحابی به فارسی برگردانده اش و نشر ماهی در قطع کوچک منتشرش کرده و رمان کوچک تکان دهنده یی است. کتاب های تازه دیگری هم چاپ شده. «نام تو آبی است» 20 داستان کوتاه از جمال میرصادقی که نشر اشاره منتشر کرده، 195 صفحه است و 3500 تومان. هرمس یک رمان چاپ کرده به اسم «جان جهان» نوشته سوزان تامارو نویسنده ایتالیایی ترجمه هاله ناظمی که 321 صفحه است و 4800 تومان. یک رمان هم از اریک امانوئل اشمیت درآمده که در این دو سه سال توی ایران زیادی طرفدار پیدا کرده؛ «اولیس از بغداد» ترجمه پویان غفاری که ناشرش افراز است، 328 صفحه است و 6800 تومان.
نشر ثالث رمانی از حسن فرهنگی چاپ کرده؛ «در آغوش خدا گریه می کرد و می گفت نمیر،»، 156 صفحه و 3000 تومان. «دیوارنوشته هایی از زندان قصر» را شامل نوشته، عکس و نقاشی های روی دیوارهای این زندان پیش از اینکه تخریب شود، پریناز هاشمی نوشته و نشر چشمه چاپ کرده. 186 صفحه است و 3800 تومان.
مرتضی کلانتریان همان مترجمی که کتاب «وجدان زنو» را ترجمه کرده، یک رمان از موریل باربری به فارسی برگردانده به اسم «ظرافت جوجه تیغی» که ناشرش آگاه است و قیمت کتاب هم 5400 تومان. از ژان ماری گوستاو لوکلزیو برنده نوبل 2008 هم همین جور دارد کتاب های بیشتری ترجمه می شود. تازه ترین رمانی که ترجمه شده «ترجیع گرسنگی» نام دارد که مهستی بحرینی آن را به فارسی برگردانده و ناشرش نیلوفر است و کتاب هم 4500 تومان قیمت دارد. هرمس یک کتاب دیگر از آگاتا کریستی چاپ کرده به اسم «رارتی زیر آفتاب» که مترجمش مجتبی عبدالله نژاد است، یک داستان پلیسی در 253 صفحه و 3800 تومان.
« لباس آبی روی بند رخت » و چند داستان دیگر کتابی از ژیلا تقی زاده است که نشر نی منتشر کرده، 11 داستان در 79 صفحه و 1600 تومان. «مرگ همین دور و برهاست» مجموعه داستان های پلیسی است ترجمه سحر قدیمی که ناشرش افکار است. کتاب در قطع کوچک چاپ شده، 295 صفحه است و 2500 تومان قیمت دارد. مجموعه داستان «تاکسی سمند» نوشته جواد احمدی را هم نشر هیلا چاپ کرده. کتاب شامل پنج داستان است و 151 صفحه.
لر مضاعف
هفته پیش دومین سالگرد درگذشت قیصر امین پور در خانه شاعران ایران برگزار شد. چند نفر درباره او حرف زدند و ایسنا هم گزارش اش را روی سایتش گذاشت. جالب ترین حرف ها اما متعلق به یوسفعلی میرشکاک بود که به تسخیر لانه جاسوسی اشاره کرد و گفت؛ «قیصر هم جزء دانشجویان پیرو خط امام(ره) بود که از دیوار سفارت بالا رفت، مدتی از وی بی خبر بودیم تا اینکه بعد از مدتی به سراغ ما آمد و وارد حوزه هنری شد. بعد از ماجرای اشغال لانه جاسوسی، قیصر هرگز وارد سیاست نشد و هرچه ما پرسیدیم چه دیدی که از سیاست بریدی، هیچ نگفت. برخلاف من که چماق کشی سیاسی یکی از وظایف عمده ام بوده است، او هرگز دیگر ورود به سیاست نداشت. من برخلاف امین پور که لری با خرد یونانی بود، لر مضاعف بودم و مزدور جمهوری اسلامی خطاب می شدم. درحالی که بعد از 30 سال کارمند قراردادی حوزه هنری جمهوری اسلامی هستم. »
دارن باهاش پز میدن
می رسد زمانی که می بینید فیلمی که برای دل خودتان ساخته بودید و دی وی دی اش را توی کشوی دراور گذاشته بودید و درش را قفل کرده بودید، سر از یکی از شبکه ها درآورده و در حال پخش شدن است؛ مثل اتفاقی که برای آثار خیلی از موسیقیدانان می افتد، مثل بلایی که سر فیلم های خارجی می آید، مثل شوکی که به نویسنده ها دست می دهد وقتی می بینند دارد از نوشته شان بدون اینکه از قبل خبر داشته باشند، سوء استفاده می شود. مثل رمان رضا رئیسی که بدون اجازه او دارد در رادیو خوانده می شود. رضا رئیسی که رمان «کبوتر و قلب سنگی» را نوشته به ایسنا گفته؛ «به طور اتفاقی در سایت شبکه جهانی صدای آشنا در تاریخ 26/ 7/¸¸، خبر تهیه یک نمایشنامه رادیویی را با استفاده از رمان «کبوتر و قلب سنگی» که یکی از کارهای خاصم است، دیدم. در این خبر اعلام شده بود این کار از شبکه های ماهواره یی کانال های شبکه صدای آشنا برای اروپا، امریکا، آسیا و اقیانوسیه پخش می شود و حتی ساعت های پخش برنامه را هم نوشته بودند.
برای من جالب است که در پایین همین سایت نوشته اند؛ «کلیه حقوق این سایت متعلق به شبکه جهانی صدای آشناست و هرگونه سوءاستفاده از آن پیگرد قانونی دارد.» دفعه اول شان نیست که این کار را می کنند. پیشتر هم برای کتاب «اسیر شماره 0339» همین اتفاق افتاد و از آن نمایشی رادیویی درست کردند، بدون اینکه هیچ گونه حقوقی اعم از مادی یا معنوی برای نویسنده در نظر گرفته شود»
45 دقیقه شما شروع شد
هفته کتاب حالا حالاها دست از سرمان برنمی دارد. ابتکار وزارتخانه ها هم در این چند روز تمامی ندارد. محسن اسلامی مدیرکل امور فرهنگی وزارت علوم گفته امسال در یک حرکت نمادین 45 دقیقه از روز 26 آبان به مناسبت ساعت کتابخوانی اعلام شده که این زمان بین ساعت 9 تا 45⁄9 دقیقه خواهد بود. پس حواس تان به روز سه شنبه باشد. برای آن 45 دقیقه حتماً با خودتان کتاب بردارید وگرنه معلوم نیست چه کتابی به دست تان می دهند. تمرین کنید تمرکز داشته باشید، در آن 45 دقیقه کتاب تان را بخوانید و به آن مسوولی که تایمر به دست بالای سرتان ایستاده و مدام می گوید 10 دقیقه از وقت کتابخوانی شما باقی مانده، وقعی ننهید.
حسادت در دلم چون آب جوشید
هفته پیش محسن پرویز برای هفته کتاب نشست خبری ترتیب داد، حرف هایش را درباره این هفته زد و گفت به سوالات خبرنگاران جواب نمی دهد چون بیشتر سوال ها حاشیه یی است و ربطی به هفته کتاب ندارد. گفت باید در برنامه دیگری شرکت کند بنابراین جلسه را زود ترک کرد. او چند روز قبل ترش درباره جایزه های ادبی حرف زده بود. پرویز گفت؛ «یکسری جوایز در کشور بدون داشتن ماهیتی مشخص به افراد خاصی اهدا می شود و در این میان برخی نیز وابسته به بیگانگان هستند. گاهی نیز شاهد اهدای جوایز به طور سلیقه یی بوده ایم که عده یی بدون رعایت موازین خاص و به طور سلیقه یی تصمیم به اهدای جایزه به افراد مورد نظر می گیرند. برای جوایز ملی باید حساب جداگانه یی را اختصاص داد و با تقویت این فعالیت ها می توان از آثار برگزیده در جشنواره های ملی بیش از پیش حمایت کرد.» این اولین بار نیست که پرویز جایزه های غیردولتی را به وابستگی به بیگانگان متهم می کند و حتماً اسنادی را در وزارت امور خارجه در این باره نگه داشته تا به موقع رو کند. او طوری از جایزه های غیردولتی حرف می زند که انگار این جایزه ها هر سال کتاب هایی غیرقانونی را که از خارج به صورت قاچاق وارد کشور می شود و بدون اطلاع دولت در دسترس مردم قرار می گیرد، برنده اعلام می کنند. هیچ کس این طرف نمانده. همه می خواهند در آن تیم باشند. حسادت طبیعی است.
جا نیست
به ازای هر 100 نفر، 140 سانتیمتر فضای کتابخانه عمومی در کشور داریم و هر ایرانی به طور متوسط 18 دقیقه در روز مطالعه می کند. پس لطفاً هل ندهید و کتاب تان را بخوانید.
منبع: اعتماد