ما ز یاران چشم یاری داشتیم

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

با توجه به تقارن میمون و مبارک و چی توز سفر رئیس جمهور به لبنان و سفر رهبری به قم و روز جهانی حافظ، در مورد سفر رهبری به قم فالی گرفته شد و با توجه به اهمیت فال حافظ در خاورمیانه و جاهای دیگر، تفاسیر مختلف این فال، در رابطه با سفر رهبری به شهر خون و قیام و سوهان عسلی و حصر منزل و مراجع تقلیدی که خوششان نمی آید بابا جان، خوششان نمی آید، شما داری کجا می ری؟ این تفسیر به عرض می رسد.

ما زیاران چشم یاری داشتیم

خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم

تا درخت دوستی کی بردهد

حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم

گفت و گو آئین درویشی نبود

ورنه با تو ماجراها داشتیم

شیوه چشمت فریب جنگ داشت

ما غلط کردیم و صلح انگاشتیم

گلبن حسنت نه خود شد دلفروز

ما دم همت براو بگماشتیم

نکته ها رفت و شکایت کس نکرد

جانب حرمت فرونگذاشتیم

گفت خود دادی بما دل حافظا

ما محصل بر کسی نگماشتیم

 

ما زیاران چشم یاری داشتیم

خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم

مازیاران(Mazyaran): تعدادی مازیار، چند مازیار، مازیارها، در صورتی که ما از یاران توقع مان زیاد باشد، به این شکل نوشته می شود. “مازیاران چشم یاری داشتیم”( تعدادی مازیار بودیم که درخواست کمک داشتیم، ولی کسی به ما کمک نکرد.”

ما(Maaaa): منی که خیلی از خودش خوشش می آید. من در حالتی که عکس اش را همه جا ببیند و فکر کند چند نفر است. “من” ها، معمولا دیکتاتورها بعد از نیم ساعت، پادشاهان بعد از یک سال، سیاستمداران بی سواد بعد از 2 سال، هنرمندان بعد از 30 سال و بقیه مردم وقتی چشم شان یکی را چند تا می بیند، بجای “ من” از واژه “ ما” استفاده می کنند.

یاران(Yaran): دوستان، دشمنان بعدی.

چشم(Chashm): یکی از اعضای بدن که معمولا پائین ابرو و بالای گونه قرار دارد و اگر صاحب آن دچار بدبینی یا خوش بینی یا چپ بینی یا نزدیک بینی نباشد، ممکن است واقعیات را ببیند. “چشم یاری داشتیم” (توقع داشتیم، نه که خیلی به آنها احترام گذاشته بودیم از آنها خیلی هم انتظار داشتیم.)

غلط(Ghalat): تصور عمومی. چیزی که خودمان فکر می کنیم درست است.

تفسیر قصاب کاشانی: وای به این رفاقتی که وقتی آدم با یکی یاعلی می گه یارو به هیچی آدمو حساب نکنه.

بیانیه وزارت اطلاعات: در راستای سفر مقام معظم رهبری به قم، ایشان مقداری سوهان خریداری کرده و پس از ملاقات با میلیونها امت همیشه در گرد و خاک قم به آشیانه خویش بسلامت بازگشتند.

تفسیر حداد عادل: آقا سفری کردند به شهر قم، دست شان را که به ضریح مطهر زدند، یک دفعه من گریه ام گرفت.

گزارش سیاسی: آقای خامنه ای رفت به قم با مراجع ملاقات کرد، گفت سلام، آنها گفتند فرمایش، ایشان فرمودند در خطر است، آنها فرمودند انشاء الله.

بیان رهبری: عوامل دشمن که ما توقعی هم از آنها نداریم، چون بصیرتی در آنها نمی بینیم، فریب سران فتنه و بعض عوامل آنها را شاید خورده باشند که اینها از اول هم همین بودند. بصیرت آقا، بصیرت.

 

تا درخت دوستی کی بردهد

حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم

درخت(Derakht): یک چیز دراز که یا میوه می دهد یا با آن کاغذ درست می کنند و روی کاغذ روزنامه چاپ می کنند و آن را توقیف می کنند. سالی یک بار ده تا از آنها را جلوی دوربین می کارند و دو هزار تا را پشت دوربین قطع می کنند.

دوستی(Doosti): دشمنی بعدی. کاری که دوست دارم با من بکنند، ولی با آنها نمی کنم.

بر دهد(Bar Dahad): میوه بدهد، نتیجه داشته باشد، باردار شود، بعد از “ آن کار دیگر” ممکن است اتفاق بیافتد.

حالیا(Halya): فعلا، در حال حاضر، در این برهه زمانی.

تخمی(Tokhmi): همین جوری. بیضوی. الکی. بدون دلیل. روشی که معمولا در دست است.

تخمی کاشتیم(Tokhmi Kashtim): یک تخم کاشتیم. در اغلب موارد به معنی الکی کاشتیم هم گفته شده است.

تفسیر قصاب کاشانی: اینا که رفیق نبودن حاجی، ما رو باش که رفتیم الکی حال شونو پرسیدیم و اومدیم، بابا، چه سلامی! چه علیکی!

بیانیه وزارت اطلاعات: سفر رهبری به شهر خون و قیام، در حالی صورت گرفت که بیضه اسلام به خطر افتاده بود و ایشان در جریان این سفر لگد دیگری به محل مذکور دشمن زدند.

تفسیر حداد عادل: رهبری به شکل بسیار زیبایی برگ درختان را لمس کرده و آن را مالیدند، من گفتم اجازه بدهید من بمالم، ایشان فرمودند، نه شما شعر بسرائید من می مالم.

گزارش سیاسی: در این سفر ایشان قول های الکی به مراجع معظم قم دادند و بر اهمیت مرجعیت تاکید کردند و گفتند نظام در خطر است، مراجع قم گفتند انشاء الله.

بیان رهبری: درست است که بسیاری ریزش ها در تهران و سایر بلاد اتفاق افتاده ولی در این سفر رویش هایی را دیدیم که اگر خواص به توطئه های دشمن اعتنا نکنند، به نتایج عظیم و کلفتی خواهد رسید، چند تا دشمن دیگر هم این جمله لازم داشت که یادمان رفت بگوئیم. بصیرت آقا، بصیرت.

 

گفت و گو آئین درویشی نبود

ورنه با تو ماجراها داشتیم

گفت و گو(Goftogoo): مناظره، مذاکره، وقتی یک نفر به دیگری تهمت می زند و طرف مقابل قبل از اینکه بتواند جواب بدهد، وقت تمام می شود.

درویشی(Darwishi): جوانمردی، یکی از روشهایی که اگر کسی انجام بدهد، خانه اش را هم آتش می زنند، جد و آبادش را هم نابود می کنند.

ورنه(Varna): وگرنه. بصورت وارنا توسط ارامنه گفته شده که شهری در بلغارستان است و بصورت وردنه هم گفته شده که با گردنه فرق دارد و نوعی باتوم است که چون از چوب ساخته شده با آن به معترضان تجاوز نمی کنند، بلکه با آن نان درست می کنند.

ماجرا(Majara): فتنه، دعوا، اختلاف، درگیری، چالش، نزاع، حادثه، واقعه، همان چیزی که هر روز اتفاق می افتد.

تفسیر قصاب کاشانی: ما اصلا حرفی نداشتیم با طرف بزنیم، وگرنه دهن باز، طرف ضایع!

بیانیه وزارت اطلاعات: در گفتگو میان مقام رهبری و مراجع بر خطر گروهک های دراویش آمریکایی و فتنه گر تاکید و ماجراهای احتمالی این فتنه گران هشدار داده شد.

تفسیر حداد عادل: ایشان یاد جوانی شان افتاده بودند و گفتند گفت و گو هم چیز بدی نبود، بعد یک ماجرایی را به من گفتند که به هیچ کس دیگر نگفتند، بعد من مالیدم.

گزارش سیاسی: رهبری به مراجع گفتند که از مناظره های تلویزیونی بخاطر برخی اهانت ها راضی نبودند، ولی فتنه هم درست نبود، چون ولایت را به خطر می انداخت، مراجع فرمودند الخیر فی ماوقع!  

بیان رهبری: البته ما هیچ از مناظره های تلویزیونی بخاطر اهانت به نظام راضی نبودیم، و می دانستیم که اینها فتنه و ماجرایی زیر سر دارند.

 

شیوه چشمت فریب جنگ داشت

ما غلط کردیم و صلح انگاشتیم

شیوه(Shiveh): تاکتیک، روش، یک جوری.

فریب(Farib): کاری که دائما با ما می کنند.

جنگ(Jang): نوعی درگیری که اگر ما شروع کنیم مقدس است وگرنه بسیار بیرحمانه است.

غلط کردیم(Goh Khordim): کاری که غالبا می کنیم، رفتار طبیعی سیاستمداران.

صلح(Solh): آخرین شیوه جنگ دشمنان ما.

تفسیر قصاب کاشانی: یک جوری نگاه می کردی که انگار می خوای بگی ما با شما آره، ولی نبود، در حالی که آخرش معلوم شد شما با ما آره، ولی بی سروصدا.

بیانیه وزارت اطلاعات: در این سفر برخی نیروهای نفوذی در برخی بیوت علما که یک جور مشکوکی نگاه کرده و قصد توطئه براندازی نرم زیر لوای صلح داشتند، شناسایی و به آشیانه خود بازگشتند.

تفسیر حداد عادل: ایشان که تشریف برده بودند، همین طور یک نگاهی به من کردند که من یاد جنگ و صلح تولستوی افتادم و بلافاصله شعری گفتم که با مهربانی گفتند پنج بار بخوان.

گزارش سیاسی: برخی از منابع آگاه گفته اند که اگرچه ظاهرا مراجع برخوردی آرام داشتند، ولی در واقع چنین نبود، رهبری فرمودند از چشمان آقایان معلوم است که دعوایی دارند، آنها همگی گفتند بله، بله، دقیقا همین طور است.

بیان رهبری: این چشم های مشکوکی که دشمن با آن به ما نگاه می کند، مبادا فکر کنید که دشمن می خواهد با ما می خواهد انشاء الله بجنگد، این خائنین همه شان می خواهند صلح کنند و از این باید ترسید. بصیرت آقا، بصیرت.

 

نکته ها رفت و شکایت کس نکرد

جانب حرمت فرونگذاشتیم

نکته(Nokteh): چیز مهمی که هیچ کس جز من به آن توجه ندارد.

نکته رفت(Nokteh Raft): یک چیز مهمی به یک جایی رفت.

شکایت(Shekayat): یکی از کارهایی که قاضی می کند، وگرنه اگر کسی دیگر بکند متهم شده و دستگیر و زندانی و پشیمان و معترف و به شش سال تبعید اضافه محکوم می شود.

جانب(Janeb): طرف، سمت.

حرمت(Hormat): یکی از اشیاء قدیمی نایاب که سالهاست دیده نشده است.

گذاشتن(Gozashtan): نهادن، هشتن، نمودن، کاری که دولت بطور طبیعی با ملت می کند.

تفسیر قصاب کاشانی: خیلی زر زدی هیچی کسی نگفت، ولی گفتیم چیزی نگیم شاید آدم شی.

بیانیه وزارت اطلاعات: به دنبال شکوه یکی از مراجع، منزل وی مورد هجوم برخی عناصر ناشناس قرار گرفته و شکایتی صورت نگرفت. این وزارتخانه به کلیه افرادی که به مراجع محترم شیعه اهانت کنند، و کارت شناسایی نداشته باشند، بشدت اخطار کرد که از آن طرف خیابان رد شوند.

تفسیر حداد عادل: ایشان فرمودند غلومعلی، گفتم جانم؟ عزی دل؟ …. طلا؟ گفتند، تو از دست من شکایتی داری؟ من هفت ساعت و 25 دقیقه گریه کردم و گفتم، تو رو خدا، آیا من کار زشتی کردم، ایشان فرمودند، نه، می خواستم بدونی من چقدر حالیمه. من سجده شکر به جای آوردم و سجاده را هم مالیدم.

گزارش سیاسی: موارد مختلفی در گفتگو میان رهبری  مراجع مطرح شد ولی آنان از شکایت خودداری کردند و گفتند، به کی شکایت کنیم؟ ایشان فرمودند به من؟ گفتند از کی؟

بیان رهبری: دشمن در مواردی شکایاتی دارد، اصولا کار دشمن همین شکایات است، وگرنه این افسران جوان در دانشگاه و افسران میانسالی که استاد دانشگاه هستند و بسیاری افسران پیری که در خانه سالمندان هستند، چه شکایتی دارند؟ چرا که می دانند اگر کسی بصیرت داشته باشد شکایت نمی کند. ما از بسیاری از آقایان پرسیدیم آیا شکایتی دارید؟ به ما نگاه کردند. و گفتند شما بروید، ما گفتیم کجا برویم؟ گفتند کلا. بصیرت آقا، بصیرت.